eitaa logo
🇮🇷 بصائر کرک 🇦🇪
143 دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
2.9هزار ویدیو
127 فایل
کانال بصیرتی روستای کرک
مشاهده در ایتا
دانلود
مثل من کربلا نرفته زیاد مثل من دلشکسته بسیار استــ.. تو خودتــ باز کن گره‌ها را، ما کهِ شرمنده‌ایم آقاجان .. 🥀•
📿 زیارت امام زمان علیه السلام در روز جمعه: ✨ جمعه، روز حضرت صاحب الزمان عليه السلام و به نام آن جناب است، و همان روزى است كه در آن روز ظهور خواهد فرمود، بگو در زيارت آن حضرت: ✨ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ الله فِى أَرْضِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الله فِى خَلْقِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ الله الَّذِى يَهْتَدِى بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ ✨ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخائِفُ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِىُّ النَّاصِحُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجاةِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ، السَّلامُ عَلَيْكَ، صَلَّى الله عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ ✨ السَّلامُ عَلَيْكَ، عَجَّلَ الله لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ، أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولَاكَ وَ أُخْرَاكَ، أَتَقَرَّبُ إِلَى الله تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ، وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ ✨ وَ أَسْأَلُ الله أَنْ يُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ يَجْعَلَنِى مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَالتَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدائِكَ، وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِى جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ. ✨ يَا مَوْلاىَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ، صَلَواتُ الله عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ، هذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ، وَ الْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ، وَ قَتْلُ الْكافِرِينَ بِسَيْفِكَ، وَ أَنَا يَا مَوْلاىَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ، وَ أَنْتَ يَا مَوْلاىَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ، وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَ الْإِجَارَةِ، فَأَضِفْنِى وَ أَجِرْنِى صَلَوَاتُ الله عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ. 📚مفاتیح الجنان ▶️
منتظران ظهور🌹🌹♦️ ✳️تشرف مرد صابونی خدمت آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🌸 🔰شخص عطّاری از اهل بصره می‌گوید:روزی در مغازه عطّاریم نشسته بودم که دو نفر برای خریدن سدر و کافور به دکّان من وارد شدند. 💥وقتی به طرز صحبت کردن و چهره‌هایشان دقّت کردم، متوجّه شدم که اهل بصره و بلکه از مردم معمولی نیستند به همین جهت از شهر و دیارشان پرسیدم، ولی جوابی ندادند. 💠من اصرار می‌کردم، ولی جوابی نمی‌دادند. به هر حال من التماس نمودم، تا آنکه آنها را به رسول(صلی الله علیه و آله) و آل اطهار آن حضرت قسم دادم. 🔆مطلب که به این جا رسید، اظهار کردند: ✨ما از ملازمان درگاه حضرت حجّت(عجل الله تعالی فرجه) هستیم. 🔰یکی از جمع ما که در خدمت مولایمان بود، وفات کرده است، لذا حضرت ما را مأمور فرموده‌اند که سدر و کافورش را از تو بخریم. 💠همین که این مطلب را شنیدم، دامان ایشان را رها نکردم و تضرّع و اصرار زیادی نمودم که مرا هم با خود ببرید 🌿گفتند: این کار بسته به اجازه آن بزرگوار است و چون اجازه نفرموده‌اند، جرئت این جسارت را نداریم. ⚡️گفتم: مرا به محضر حضرتش برسانید، بعد همان جا، طلب رخصت کنید. اگر اجازه فرمودند، شرفیاب می‌شوم وگرنه از همان جا برمی‌گردم. و در این صورت، همین که درخواست مرا اجابت کرده‌اید خدای تعالی به شما اجر و پاداش خواهد داد. 🔰بالاخره وقتی تضرّع و اصرار را از حد گذراندم، به حال من ترحّم نموده و منّت گذاشتند و قبول کردند. 🌀من هم با عجله تمام سدر و کافور را تحویل دادم و دکّان را بستم و با ایشان به راه افتادم، تا آنکه به ساحل دریا رسیدیم. 🏝آنها بدون این که لازم باشد به کشتی سوار شوند، بر روی آب راه افتادند، ولی من ایستادم. ♻️متوجّه من شدند و گفتند: نترس، خدا را به حقّ حضرت حجّت(عجل الله تعالی فرجه) قسم بده که تو را حفظ کند. 🔅بسم اللّه بگو و روانه شو. ✅این جمله را که شنیدم، خدای متعال را به حقّ حضرت حجّت ـ ارواحنا فداه ـ قسم دادم 🏝و بر روی آب مانند زمین خشک به دنبالشان به راه افتادم تا آن که به وسط دریا رسیدیم. 🌧ناگاه ابرها به هم پیوستند و باران شروع به باریدن کرد. 🔷اتّفاقاً من در وقت خروج از بصره، صابونی پخته و آن را برای خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم. ⚡️وقتی باران را دیدم، به یاد صابون‌ها افتادم و خاطرم پریشان شد. ❗️به محض این خطور ذهنی، پاهایم در آب فرو رفت، لذا مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن، حفظ کنم، ولی با همه این احوال از همراهان دور می‌ماندم. 🔰آنها وقتی متوجّه من شدند و مرا به آن حالت دیدند، برگشتند و دست مرا گرفتند و از آب بیرون کشیدند و گفتند: ✨از آن خطور ذهنی که به فکرت رسید، توبه کن و مجدّداً خدای تعالی را به حضرت حجّت(عجل الله تعالی فرجه) قسم بده. 💠من هم توبه کردم و دوباره خدا را به حقّ حضرت حجّت(عجل الله تعالی فرجه) قسم دادم و بر روی آب راهی شدم. بالاخره به ساحل دریا رسیدیم و از آنجا هم به طرف مقصد، مسیر را ادامه دادیم. ⛺️مقداری که رفتیم در دامنه بیابان، چادری به چشم می‌خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود. همراهان گفتند: 🌹تمام مقصود، در این خیمه است. و با آنها تا نزدیک چادر رفتم و همان جا توقّف کردیم. یک نفر از ایشان برای اجازه گرفتن وارد شد و درباره آوردن من با حضرت صحبت کرد. 🌺به طوری که سخن مولایم را شنیدم، ولی ایشان را چون داخل چادر بودند، نمی‌دیدم. 🌼حضرت فرمودند: «او را به جای خود برگردانید؛ زیرا او مردی است صابونی». 🔰این جمله حضرت، اشاره به خطور ذهنی من در مورد صابون بود،یعنی هنوز دل را از وابستگی‌های دنیوی خالی نکرده است تا محبّت محبوب واقعی را در آن جای دهد ❌و شایستگی همنشینی با دوستان خدا را ندارد... 📚 العبقری الحسان جلد ۲ ص ۱۳۴ ▶️ @Ahlolbait31357
🌱آواره‌ایم، بی سر و سامان بدون تو بیچاره‌ایم، بی‌دل و بی‌جان بدون تو...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب همگی حسینی شب همگی مهدوی التماس دعا رفقا یاعلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا