💠🔹🔸🔹🔸🔹🔸..ا﷽ا..🔸🔹🔸🔹🔸🔹💠
#منازلالاخره (قسمت دهم)
و اما چیزهایی که سبب نجات از فشار قبر و عذاب آن است بسیار است و ما در اینجا به چند مورد اکتفا می کنیم.
اول: از حضرت امیرالمؤمنین سلام الله علیه روایت شده که هر که در هر جمعه سوره نساء بخواند از فشار قبر ایمن می شود.
دوم: روایت شده که هر که به خواندن سوره زخرف ادامه دهد حق تعالی او را در قبرش از جانوران زمین و از فشار قبر ایمن گرداند.
سوم: از حضرت صادق سلام الله علیه منقول است که هر که بمیرد ما بین زوال روز پنج شنبه تا زوال روز جمعه حق تعالی او را از فشار قبر پناه دهد.
چهارم: از حضرت امام رضا سلام الله علیه منقول است که فرمود بر شما باد به نماز شب، نیست بنده ای که آخر شب برخیزد و بجا آورد هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت وتر و در قنوت وتر هفتاد مرتبه استغفار کند تا آنکه او را از عذاب جهنم و قبر پناه داده شود و عمرش طولانی و زندگیش وسیع گردد.
پنجم: از حضرت رسول صلی الله علیه و آله مرویست: هر که (الهیکم التکاثر) را در وقت خواب بخواند، از عذاب قبر نگه داشته شود.
ششم: آنکه در هر روزی ده مرتبه اعددت لکل هول لا اله الا الله (تا آخر) بخواند، از عذاب قبر نگه داشته شود.
هفتم: آنکه در نجف اشرف دفن شود، زیرا از خواص تربت شریف آن است که عذاب قبر و حساب منکر و نکیر از کسی که در آن مدفون شود ساقط می شود.
هشتم: از چیزهایی که نافعست برای رفع عذاب قبر، گذاشتن جریدتین یعنی دو چوب تر است با میت. و روایت شده که عذاب از میت مادامی که آن چوب تَر است برطرف می شود. و نیز روایت شده که حضرت رسول صلی الله علیه و آله بر قبری گذشتند که صاحب آن عذاب می شد. پس حضرت طلبیدند جریده یعنی شاخ درختی که برگش را کنده بودند دو نصف کرد، نصفی را زیر سر میت گذاشت و نصف دیگر را زیر پاهای او. و نیز آب پاشیدن بر قبر سودمند است زیرا مادامی که تری در خاک قبر باشد عذاب از صاحب آن برداشته می شود.
نهم: آنکه روز اول رجب ده رکعت نماز بخواند در هر رکعت یک مرتبه حمد و سه مرتبه توحید تا از فتنه قبر و عذاب روز قیامت محفوظ بماند. و در شب اول ماه رجب بعد از نماز مغرب، بیست رکعت با حمد و توحید خواندن برای رفع عذاب قبر نافع است.
دهم: آنکه چهار روز از ماه رجب روزه بگیرد، و همچنین است روزه گرفتن دوازده روز از شعبان.
یازدهم: از چیزهائی که سبب نجات از عذاب قبر است خواندن سوره (تبارک الملک) است بالای قبر میت؛ چنانکه قطب راوندی از ابن عباس نقل کرده که مردی خیمه ای روبروی قبری بر پا کرد و ندانست که آن، قبر است؛ پس خواند سوره (تبارک الذی بیده الملک) را. آنگاه شنید صیحه زننده ای که گفت: این سوره نجات بخش است. پس این مطلب را به حضرت رسول صلی الله علیه و آله عرض کرد. آن حضرت فرمود: آن سوره نجات دهنده از عذاب قبر است. و شیخ کلینی از حضرت امام محمد باقر سلام الله علیه روایت کرده که فرمود: سوره ملک مانعه است، یعنی از عذاب قبر منع می کند.
دوازدهم: از دعوات راوندی نقل شده که حضرت رسول خدا فرمود: هر کس نزد قبر میتی که دفن شده بایستد و سه مرتبه بگوید: اللهم انی اسألک بحق محمد و آل محمد ان لا تعذب هذا المیت خداوند تا روز دمیدن در صور عذاب از میت را بر می دارد.
سیزدهم: شیخ طوسی در مصباح المتهجد از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت کرده که هر که در شب جمعه دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت حمد و پانزده مرتبه اذا زلزلت را بخواند حق تعالی او را از عذاب قبر و از هولهای روز قیامت ایمن بدارد.
چهاردهم: و نیز از برای رفع عذاب قبر خواندن سی رکعت نماز در شب نیمه رجب نافع است که در هر رکعت حمد یک مرتبه و توحید ده مرتبه، بخواند و همچنین است در شب شانزدهم و شب هفدهم رجب، و نیز آنکه در شب اول شعبان صد حمد و توحید و صد رکعت نماز بخواند و چون از نماز فارغ شود پنجاه مرتبه توحید را بخواند و آنکه در شب بیست و چهارم شعبان دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت حمد یک مرتبه اذا جاء نصر الله ده مرتبه بخواند، و برای روز نیمه رجب پنجاه رکعت به حمد و توحید و فلق و ناس وارد است که برای رفع عذاب قبر نیز نافع است مانند صد رکعت نماز شب عاشورا.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
💠 عضویت در کانال👇
┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━━─━━┓
https://eitaa.com/joinchat/3425632329C51b55e51f7
┗━━━━━━━─━━⊰✾✿✾⊱━┛
http://eitaa.com/basershiea
💠🔹🔸🔹🔸🔹🔸..ا﷽ا..🔸🔹🔸🔹🔸🔹💠
#منازلالاخره (قسمت یازدهم)
عقبه سوم سوال نکیر و منکر در قبر است.
از حضرت صادق (ع) روایت شده که فرمود: کسی که سه چیز را انکار کند از شیعیان ما نیست. آن سه چیز عبارتند از: معراج، سؤال در قبر و شفاعت.
و روایت شده که آن دو ملک به هیئت هولناک بیایند، صدای ایشان مثل رعد غرنده و چشمهایشان مثل برق خیره کننده باشد؛ سؤال کنند که پروردگارت کیست؟ و پیغمبرت کیست؟ و دینت چیست؟ و نیز سؤال کنند از ولی و امام او، پس در آن حال چون جواب دادن بر میت سخت و محتاج است به کمک، لاجرم برای مرده دو جا تلقین ذکر کرده اند: یکی وقتی که او را در قبر می گذارند و بهتر آنست که، به دست راست، دوش راست، و به دست چپ، دوش چپ او را بگیرند و حرکت دهند و تلقین کنند. و دیگر وقتی که او را دفن کردند، مستحب است که ولی میت یعنی نزدیکترین خویشان او بعد از آنکه مردم از سر قبر او برگردند نزد سر میت بنشیند و با صدای بلند او را تلقین کند و بهتر است که دو کف دست را روی قبر گذارد و دهان را نزدیک قبر برد، و اگر دیگری را نائب کند نیز خوب است؛ و وارد شده است که چون این تلقین را کند منکر به نکیر می گوید: بیا برویم تلقین حجتش کردند احتیاج به پرسیدن نیست پس برمی گردند و سؤال نمی کنند.
و در کتاب من لا یحضره الفقیه است که چون پسر جناب ابی ذر غفاری (رضی الله عنه) وفات کرد ابوذر بر سر قبر او ایستاده و دست بر قبر مالید و گفت: خدای، تو را رحمت کند ای ذر. به خدا سوگند که تو نسبت به من نیکوکار بودی و شرط فرزندی را بجا می آوردی، والحال که تو را از من گرفته اند من از تو خشنودم. به خدا سوگند که از رفتن تو مرا بر من باکی نیست و نقصانی به من نرسید، و ما لی الی أحد سوی الله من حاجة یعنی بغیر از حق تعالی به احدی حاجت ندارم و اگر نبود هول مطلع یعنی جاهای هولناک آن عالم که بعد از مرگ دیده می شود هر آینه خوشحال می شدم که به جای تو رفته باشم ولکن می خواهم چند روزی تلافی مافات کنم و تهیه آن عالم را ببینم و هر آینه اندوه از تو مرا مشغول ساخته که کاری که برایت سودمند باشد انجام دهم سوگند به خدا که برای مرگ تو گریه نمی کنم و غم مردنت را ندارم تنها غم من حال فردای تو است. فلیت شعری ما قلت و ما قیل لک پس کاش می دانستم که تو چه گفتی و به تو چه گفتند؟ خداوندا حقوقی را که برای من بر او واجب کرده بودی بر او بخشیدم پس تو هم حقوق خود را که بر او واجب کرده بودی ببخش چه آنکه تو به جود و کرم از من سزاوارتری.
و از حضرت صادق (ع) منقولست که چون مؤمن را داخل در قبر کنند نماز در طرف راست و زکوة در طرف چپ او و بِر یعنی نیکویی و احسان مسلط بر او شود و صبر او در ناحیه ای قرار گیرد، پس وقتیکه دو ملک سؤال بیایند صبر به نماز و زکوة و بِر گوید: صاحب خود را دریابید یعنی میت را نگاهداری کنید پس هر گاه از آن ناتوان شدید من نزد آن هستم.
علامه مجلسی در محاسن به سند صحیح از امام صادق یا امام باقر علیهماالسلام روایت کرده است که چون مؤمن می میرد با او در قبرش شش صورت داخل می شود یکی از آنها خوشروتر و خوشبوتر و پاکیزه تر از باقی صورتهاست، پس یکی در جانب راست و یکی در جانب چپ و یکی در پیش رو و یکی در پشت سر و یکی در پائین پا می ایستند و آنکه خوش صورت تر است در بالای سر؛ پس سؤال یا عذاب از هر جهت که می آید آنکه در آن جهت ایستاده است مانع می شود پس آنکه از همه خوش صورت تر است به سایر صورتها می گوید: شما کیستید؟ خدا از جانب من شما را جزای خیر دهد. صاحب طرف راست می گوید: من نمازم. صاحب جانب چپ می گوید: من زکاتم. آنکه در پیش روی است می گوید: من روزه ام. آنکه در عقب سر است می گوید: من حج و عمره ام. و آنکه در پایین پا است می گوید: من بِر و احسان به برادران مؤمنم. پس آنها به او می گویند: تو کیستی که از همه ما بهتر و خوشروتر و خوشبوتری؟ می گوید: من ولایت آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین (هستم).
و شیخ صدوق در فضیلت روزه شعبان روایت کرده که هر که نُه روز از آنرا روزه بگیرد منکر و نکیر وقت سئوال به او مهربانی می کنند.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
💠 عضویت در کانال👇
┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━━─━━┓
https://eitaa.com/joinchat/3425632329C51b55e51f7
┗━━━━━━━─━━⊰✾✿✾⊱━┛
http://eitaa.com/basershiea
💠🔹🔸🔹🔸🔹🔸..ا﷽ا..🔸🔹🔸🔹🔸🔹💠
#منازلالاخره (قسمت دوازدهم)
منزل هولناک برزخ
و از منازله مهوله برزخ است که حق تعالی درباره آن در سوره مؤمنون می فرماید: و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون
و حضرت صادق سلام الله علیه در جزء حدیثی فرمود... به خدا سوگند که بر شما از برزخ می ترسم. راوی گفت: چیست برزخ؟ فرمود: قبر است از زمان مردن تا روز قیامت.
از لب اللباب قطب راوندی نقل شده که در خبر است که مردگان در هر شب جمعه از ماه رمضان می آیند پس هر یک از ایشان به آواز گریان فریاد می زند: ای فرزندان من ای خویشان! با خیرات خود به ما محبت کنید خدا شما را رحمت کند، ما را به خاطر بیاورید و ما را فراموشمان مکنید بر غربت ما رحم کنید ما در زندان تنگ و تاریک مانده ایم به ما رحم کنید و دعا و صدقه از ما دریغ نکنید شاید پیش از آنکه شما مثل ما شوید به شما رحم فرماید، ای بندگان خدا! سخن ما را بشنوید و ما را فراموش مکنید این ثروتی که در دست شما است روزی در دست ما بود، ما آنها را در راه خدا خرج نکردیم، پس آنها برای ما وبال شد و منفعت برای دیگران. به ما مهربانی کنید ولو به یک درهم یا قرص نانی یا پاره ای از چیزی. پس فریاد می کنند: چقدر نزدیک است که بر نفسهای خود گریه کنید و به شما نفعی ندهد چنانکه ما گریه می کنیم و سودی برای ما ندارد؛ پس کوشش کنید پیش از آن که مثل ما شوید.
و در جامع الاخبار نقل شده که بعضی از صحابه پیامبر از آن حضرت نقل کرده که فرمودند: برای مردگان خود هدیه فرستید؛ ارواح مؤمنین هر جمعه به آسمان دنیا مقابل خانه ها و منزلهای خود می آیند و هر یک از ایشان به آواز حزین با گریه فریاد می کند: ای اهل من و ای پدر من و مادر من و خویشان خود را صدا می زنند که با خیرات و یا قرص نانی یا جامه ای بر ما مهربانی کنید که خداوند شما را از جامه بهشت بپوشاند پس رسول خدا گریست و ما هم گریه کردیم سپس فرمود اینها برادران دینی شمایند که زیر خاک پوسیده شده اند که همه آنها در ناز و نعمت بودند پس بر عذاب خود ندا می کنند و می گویند: وای بر ما؛ اگر به آنچه که در دست ما بود انفاق می کردیم در رضای خداوند، به شما محتاج نبودیم پس با حسرت و پشیمانی بر می گردند و فریاد می کنند: صدقه مردگان را زود بفرستید.
و نیز در آن کتاب از آن حضرت مروی است که فرمود: هر صدقه که برای میتی بدهی آنرا ملکی در طبقی از نور قرار می دهد که شعاع آن درخشان است و می رسد به هفت آسمان پس بر لب قبر، می ایستد و فریاد می کند: السلام علیکم یا اهل القبور، اهل شما این هدیه را به سوی شما فرستادند. پس میت می گرید و آن را داخل در قبر خود می کند و بدان خوابگاهش فراخ می شود. پس فرمود: آگاه شوید هر کس با صدقه به مرده مهربانی کند برای او اجر و ثواب احد منظور شود.
و حکایت شده که امیر خراسان را در خواب دیدند که می گفت: برای من آنچه را که نزد سگان خود می اندازید برایم بفرستید چون به آن محتاجم.
علامه مجلسی (رحمه الله علیه) در زادالمعاد فرمود: وارثان نباید مردگان را فراموش کنند زیرا که دست ایشان از اعمال خیر کوتاه گردیده و به فرزندان و خویشان و برادران مؤمن امیدوارند و به احسان ایشان چشم به راهند خصوصاً در دعا کردن در نماز شب و بعد از نمازهای فریضه و در مشاهد مشرفه پدر و مادر را زیاده از دیگران باید دعا کرد و اعمال خیر برای ایشان به عمل آورد.
و در خبر است که بسا فرزندی که در حال حیات پدر و مادر عاق ایشان باشد و بعد از فوت ایشان نیکوکار گردد به سبب اعمال خیری که برای ایشان به عمل آورد و مورد عفو خداوند قرار خواهد گرفت. و در حدیث صحیح منقولست که حضرت صادق سلام الله علیه در هر شب از برای فرزند خود و در هر روز برای پدر و مادر خود دو رکعت نماز می کردند و در رکعت اول انا انزلناه و در رکعت دوم انا اعطیناک می خواندند.
و به سند صحیح از حضرت صادق سلام الله علیه منقول است که بسا باشد که میت در تنگی و شدتی بوده باشد و حق تعالی به او وسعت دهد و تنگی را از او بردارد، پس به او می گویند که این خوشحالی که به تو روی آورد به سبب نمازیست که فلان برادر مؤمن برای تو خواند راوی پرسید: دو میت را در دو رکعت نماز شریک می توانم کرد؟ فرمود: بلی. و فرمود که میت به خاطر دعا و استغفاری که برای او می کنند شاد می شود چنانچه زنده به خاطر هدیه ای که برای او می برند شاد می شود و فرمود: که در قبر میت، نماز و روزه و حج و تصدق و سایر اعمال خیر و دعا داخل می شود، و ثواب آن اعمال برای کسی که کرده و برای مرده هر دو نوشته می شود.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
💠 عضویت در کانال👇
┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━━─━━┓
https://eitaa.com/joinchat/3425632329C51b55e51f7
┗━━━━━━━─━━⊰✾✿✾⊱━┛
http://eitaa.com/basershiea
💠🔹🔸🔹🔸🔹🔸..ا﷽ا..🔸🔹🔸🔹🔸🔹💠
#منازلالاخره قسمت سیزدهم
و در حدیث دیگر فرمود: که هر که از مسلمانان برای میتی عمل صالحی انجام دهد خدا ثواب او را چند برابر گرداند و میت از آن عمل سود برد. و در روایتی وارد شده است که هر گاه شخصی به نیت میتی تصدقی بکند حق تعالی جبرائیل را امر می فرماید که با هفتاد هزار ملک به نزد قبر او روند و هر یک طبقی از نعمتهای الهیه در دست دارند و به او می گویند: السلام علیک ای دوست خدا، این هدیه فلان مؤمن است برای تو پس قبر او روشن می شود و حق تعالی هزار شهر در بهشت به او آوردیم و از این جریان قریب بیست سال گذشت و از حال او چیزی به دستم نیامد، و من به گمان خود فهمیدم که این عذاب برای او به سبب تقصیر او در اموال مردم باشد و بالجمله چون حق تعالی بر من به زیارت خانه اش منت گذاشت و از اعمال حج فارغ شدیم، و به مدینه رفتم دچار بیماری سخت شدم و از حرکت باز ماندم پس من به رفقای خود التماس کردم که مرا شست و شو دهید و لباسهایم را عوض کنید و مرا دوش گیرید و به روضه مطهره حضرت رسول صلی الله علیه و آله ببرید پیش از آنکه مرگ مرا دریابد؛ پس رفقا آنچه را که گفته بودم انجام دادند و چون داخل روضه مطهره شدم بیهوش افتادم و رفقا مرا گذاشتند و پی شغل خود رفتند؛
چون به هوش آمدم مرا دوش گرفتند و بردند نزدیک شبکه ضریح مقدس تا زیارت کردم، آنگاه مرا بردند به طرف پشت نزدیک بیت حضرت فاطمه زهرا صلوات الله علیها که محل زیارت آن مظلومه است، پس نشستم و زیارت کردم آن حضرت را و طلب شفا برای خود نمودم و به آن بی بی خطاب کردم که به ما رسیده از اخبار، کثرت محبت شما به فرزندت امام حسین (ع) و من همسایه قبر شریف آن حضرتم پس به حق آن بزرگوار که شفای مرا از خداوند تعالی بخواهید؛
پس به جانب رسول صلی الله علیه و آله توجه کردم و آنچه حاجت داشتم عرض کردم، از جمله طلب شفاعت آن حضرت را برای جماعتی از رفقایم که وفات کرده اند و اسمهای آنها را یک یک ذکر کردم تا رسیدم به اسم ملا جعفر، در این حال یادم آمد خوابی که از او دیده بودم، حالم منقلب شد، پس الحاح کردم در طلب مغفرت و سؤال شفاعت برای او و عرض کردم که من بیست سال پیش از این، او را به حال بد دیدم و نمی دانم خوابم راست بوده یا از خوابهای پریشان به هر جهت آنچه ممکنم بود از تضرع و دعا در حق او به جا آوردم، پس در حال خود خفتی دیدم، برخاستم تنها بدون اعانت رفیق به منزل آمدم و مرضم به برکت حضرت زهراء صلوات الله علیها بر طرف شد و چون خواستم از مدینه حرکت کنیم در احد منزل کردیم، و چون وارد احد شدم و شهداء آنجا را زیارت کردم خوابیدم، در خواب ملا جعفر رفیق خود را به هیئت خوبی دیدم جامه های سفید در تن دارد و عمامه با حنک بر سر دارد و عصائی در دست گرفته نزد من آمد و بر من سلام کرد و گفت: مرحباً بالاخوة و الصداقة؛ شایسته است که رفیق با رفیق خود چنین کند که تو با من کردی.
من در این مدت در تنگی و بلا و شدت و محنت بودم پس تو از روضه مطهره بیرون نیامدی مگر آنکه مرا از آن گرفتاریها خلاص کردی و الآن دو روز یا سه روز است که مرا به حمام فرستادند و از قذارت و کثافات، پاکیزه ام کردند، و حضرت رسول صلی الله علیه و آله این جامه ها را برای من فرستاده و حضرت صدیقه صلوات الله علیها این عبا را برای من مرحمت فرموده و امر من به حمد الله به خوبی و عافیت منجر شد، و من برای مشایعت تو آمدم تا آن که تو را بشارت دهم، پس خوشحال باش که به سوی اهل خود سلامت برمی گردی و آنها هم سالم می باشند. پس بیدار شدم شکر گویان و خوشحال.
شیخ مرحوم فرموده که شایسته است برای شخص زیرک خبیر که تأمل کند در دقائق این رؤیا؛ زیرا که آن مشتمل است بر چیزهایی که برطرف می کند کوری دل و خاشاک در چشم را.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
💠 عضویت در کانال👇
┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━━─━━┓
https://eitaa.com/joinchat/3425632329C51b55e51f7
┗━━━━━━━─━━⊰✾✿✾⊱━┛
http://eitaa.com/basershiea
💠🔹🔸🔹🔸🔹🔸..ا﷽ا..🔸🔹🔸🔹🔸🔹💠
#منازلالاخره قسمت چهاردهم
حکایت:
و نیز در دارالسلام است که شیخ اجل جناب حاج ملا علی از والد ماجدش جناب حاج میرزا خلیل تهرانی (رحمه الله علیه) نقل فرموده که من در کربلای معلی بودم و مادرم در طهران؛ پس شبی در خواب دیدم که مادرم به نزد من آمد و گفت ای پسر! پس از مرگ مرا با بینی شکسته به سوی تو آوردند پس من ترسان از خواب بیدار شدم و از این خواب چندی نگذشت که کاغذی از بعضی برادران رسید که نوشته بود: والده ات وفات کرد، جنازه اش را به نزد شما فرستادیم. چون جنازه کشها آمدند گفتند جنازه والده شما را در کاروانسرای نزدیک ذی الکفل گذاشتیم چون گمان کردیم که شما در نجف می باشید.
پس من صدق خواب را فهمیدم ولکن متحیر ماندم در معنای کلام آن مرحومه که گفته بود: بینیم را شکستند، تا اینکه جنازه اش را آوردند. کفن را از روی او گشودم دیدم بینی او شکسته شده سبب آن را از حاملین آن پرسیدم گفتند ما سببش را نمی دانیم جز آنکه در یکی از کاروانسراها تابوت آن مرحومه را روی تابوتهای دیگر گذاشته بودیم مالها با هم لگدکاری کردند و جنازه را به زمین افکندند شاید، در آن وقت این آسیب به آن مرحومه رسیده، دیگر غیر از این ما سببی برای آن نمی دانیم. پس من جنازه مادرم را آوردم حرم حضرت اباالفضل (ع) و مقابل آن جناب گذاشتم و عرض کردم: ای اباالفضل! مادر من نماز و روزه اش را نیکو بجا نیاورده، الحال دخیل تو است پس از او اذیت و عذاب را برطرف کن و بر من است که پنجاه سال برای او روزه و نماز بدهم. پس او را دفن کردم و در دادن نماز و روزه برای او مسامحه شد. مدتی گذشت که شبی در خواب دیدم که شور و غوغائی بر در خانه من است. از خانه بیرون شدم ببینم چیست؟ دیدم مادرم را بر درختی بسته اند و به او تازیانه می زنند. گفتم: برای چه او را می زنید، چه گناهی کرده؟ گفتند: ما از جانب حضرت ابوالفضل مأموریم که او را بزنیم تا فلان مبلغ پول بدهد. من داخل خانه شدم و پول را آوردم و به ایشان دادم و مادرم را از درخت باز کردم و به منزل بردم و مشغول به خدمت او شدم. پس چون بیدار شدم حساب کردم آن مقدار پولی را که در خواب از من گرفتند موافق بود با پول پنجاه سال عبادت؛ پس من آن مبلغ را برداشتم و بردم خدمت سید اجل میرزا سید علی، صاحب کتاب ریاض و گفتم: این پول پنجاه سال عبادت است، مستدعیم لطف فرموده برای مادرم بدهید.
قال شیخنا الاجل صاحب دارالسلام احله الله دارالسلام: و فی هذا الرؤیا من عظم الامر و خطر العاقبة و عدم جواز التهاون بما عاهد الله علی نفسه و علو مقام اولیائه المخبتین ما لا یخفی علی من تأملها بعین البصیرة و نظر الاعتبار.
حکایت:
و نیز آن بزرگوار از والد صالح خود نقل فرمود که در طهران، در یکی از حمامها، در سر حمام آن خادمی بود که او را پادو می گوئیم و او نماز و روزه را بجا نمی آورد. روزی آمد نزد یکی از معمارها و گفت می خواهم برای من حمامی بنا کنی. معمار گفت تو از کجا پول می آوری؟ گفت تو چه کار داری پول بگیر و حمام بساز، پس آن معمار، حمامی برای او ساخت معروف به اسم و اسمش علی طالب بود. مرحوم حاج ملا خلیل می گوید که وقتی در نجف اشرف بودم که خواب دیدم علی طالب آمد به نجف اشرف در وادی السلام، پس من تعجب کردم و گفتم: تو چگونه به این مکان شریف آمدی حال آنکه تو نه نماز می کردی و نه روزه می گرفتی؟ گفت: ای فلان! من مردم و مرا گرفتند با غل و زنجیرها که ببرند بسوی عذاب که حاج ملا محمد کرمانشاهی - جزاه الله خیراً - فلانی را نائب گرفت که برای من حج بجا آورد و فلانی را اجیر کرد برای روزه و نماز من و از برای من زکاة و مظالم داد به فلانی و فلان و چیزی بر ذمه من نگذاشت مگر آنکه ادا کرد و مرا از عذاب خلاص نمود؛ خداوند جزای خیر به او بدهد. پس من ترسان از خواب بیدار شدم و از آن خواب تعجب داشتم تا آنکه بعد از مدتی جماعتی از طهران آمدند احوال علی طالب را از ایشان پرسیدم پس مرا خبر دادند به همان نحو که در خواب دیده بودم حتی اشخاصی که نائب شده بودند برای حج و نماز و روزه او مطابق بودند با آنچه در خواب به من گفته و نام برده بود؛ پس من از صدق رؤیای خود و مطابق بودنش با واقع تعجب کردم.
مخفی نماند که این خواب تصدیق می کند اخباری را که وارد شده که ثواب روزه و نماز و حج و سایر خیرات به میت می رسد و آنکه گاهی که مرده در تنگی و شدت است به واسطه آن اعمال فرجی برای او حاصل می شود؛ و نیز تصدیق می کند اخباری را که فرمودند هیچ مؤمنی نیست که در شرق و غرب عالم بمیرد مگر آنکه روحش را به وادی السلام می برند؛ و در بعض اخبار است که گویا می بینیم ایشان را که حلقه حلقه نشسته اند و با هم حدیث می گویند. و حاج ملا محمد کرمانشاهی مذکور از علمای اخیار و صلحای ابرار تهران بوده.
💠 عضویت در کانال👇
┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━━─━━┓
http://eitaa.com/basershiea
┗━━━━━━━─━━⊰✾✿✾⊱━┛
💠🔹🔸🔹🔸🔹🔸..ا﷽ا..🔸🔹🔸🔹🔸🔹💠
#منازلالاخره قسمت پانزدهم
حکایت:
از اربعینیات عالم فاضل و عارف کامل، قاضی سعید قمی رحمه الله علیه نقل شده که فرمود: از کسی که ثقه و محل اعتماد است از استاد ما شیخ بهائی چنین رسیده که روزی به زیارت شخصی از ارباب حال رفت که در مقبره ای از مقابر اصفهان مأوی گزیده بود. آن شخص عارف به شیخ گفت: من در این قبرستان قبل از این روز امر غریبی مشاهده کردم و آن امر این است که دیدم جماعتی جنازه ای را در این قبرستان آوردند و در فلان جا دفن کردند و رفتند؛ پس چون ساعتی گذشت بوی خوشی شنیدم که از بوهای این نشأه نبود؛ متحیر ماندم؛ به راست و چپ خود نظر کردم تا بدانم که این بوی خوش از کجا آمد که ناگاه دیدم جوان خوش صورتی در لباس پادشاهان به نزد آن قبر رفت پس چون نزد آن قبر نشست دیدم مفقود شد، گویا داخل در قبر شد پس بسیار تعجب کردم. پس از این واقعه زمانی نگذشت که ناگاه بوی بدی به دماغم رسید که از هر بوی بدی پلیدتر بود پس نگاه کردم سگی را دیدم که بدنبال او می رود، تا رسید به آن قبر و پنهان شد؛ پس من تعجب کردم و در آن حال بودم که ناگاه آن جوان بدحال و بد هیئت با بدن مجروح بیرون آمد و از همان راهی که آمده بود برگشت. من عقب او رفتم و از او خواهش کردم که حقیقت حال را برای من بگوید، گفت: من عمل صالح این میت بودم و مأمور بودم که در قبر با او باشم. که ناگاه این سگی که دیدی آمد و او عمل غیر صالح او بود. من خواستم او را از قبر بیرون کنم تا در کنار او باشم، آن سگ مرا دندان گرفت و گوشت مرا کند و مرا مجروح کرد چنانچه می بینی و مرا نگذاشت که با او باشم، دیگر نتوانستم در قبر با او بمانم بیرون آمدم و او را وا گذاشتم. چون عارف مکاشف این حکایت را برای شیخ نقل کرد شیخ فرمود راست گفتی فنحن قائلون بتجسد الاعمال و تصورها بالصورة المناسبة بحسب الاحوال(12)
مؤلف گوید این حکایت را این خبر که شیخ صدوق در اول امالی روایت کرده تصدیق می کند و خلاصه اش آن است که قیص بن عاصم منقری با جماعتی از بنی تمیم خدمت حضرت رسول رسیدند و از آن حضرت نصیحتهای سودمند خواستند آن حضرت ایشان را به کلمات خویش موعظه فرمود از جمله فرمود: ای قیس چاره ای نیست که باید همنشینی در قبر داشته باشی تو مرده ای و او زنده است.
پس اگر او کریم باشد تو را گرامی خواهد داشت و اگر لئیم و پست باشد تو را رها خواهد کرد و محشور نخواهی شد مگر با او، مبعوث نشوی مگر با او، و سؤال نخواهی شد مگر از او؛ پس قرار مده آن را مگر صالح، زیرا که اگر صالح باشد با او انس خواهی گرفت و اگر فاسد باشد وحشت نخواهی نمود مگر از او و او عمل تست. قیس عرض کرد: یا نبی الله! دوست داشتم که این موعظه به نظم آورده شود تا ما بر آن افتخار کنیم و بصورت یک سند برای ما بماند. آن جناب نزد حسان بن ثابت شاعر فرستاد تا این جریان را به شعر در آورد ولی چون صلصال بن دلهمس در مجلس حاضر بود پیش از آنکه حسان بیاید آن را به نظم کشید:
تخیر خلیطاً من فعالک انما - قرین الفتی فی القبر ما کان یفعل
و لابد بعد الموت من ان تعده - لیوم ینادی المرء فیه فیقبل
فان کنت مشغولاً بشیی ء فلا تکن - بغیر الذی یرضی به الله تشغل
فلن یصحب الانسان من بعد موته - و من قبله الا الذی کان یعمل
الا انما الانسان ضیف لاهله - یقیم قلیلاً بینهم ثم یرحل
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
💠 عضویت در کانال👇
┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━━─━━┓
https://eitaa.com/joinchat/3425632329C51b55e51f7
┗━━━━━━━─━━⊰✾✿✾⊱━┛
http://eitaa.com/basershiea
💠🔹🔸🔹🔸🔹🔸..ا﷽ا..🔸🔹🔸🔹🔸🔹💠
#منازلالاخره قسمت شانزدهم
شیخ صدوق رحمه الله علیه از حضرت صادق (ع) روایت کرده که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: روزی حضرت عیسی بن مریم (ع) بر قبری گذشت که صاحب آن را عذاب می کردند پس از یکسال بار دیگر حضرت عیسی از آن جا عبور کرد، دید عذاب از صاحب آن قبر برداشته شده؛ پس گفت ای پروردگار من؛ من بر این قبر در سال گذشته عبور کردم دیدم صاحب آن در عذاب بود و امسال که بر او گذشتم می بینم عذاب از او برداشته شده است؟ پس وحی رسید به عیسی (ع) که یا روح الله، از برای صاحب این قبر فرزند صالحی بود که به حد بلوغ رسید، پس راهی را اصلاح و درست کرد و یتیمی را پناه و جای داد پس من او را به خاطر این عمل که فرزندش بجا آورد بخشیدم.
کرامت فرماید و هزار حوری به او تزویج فرماید و هزار حله به او پوشاند و هزار حاجت او را روا کند.
مؤلف می گوید: شایسته است که چند حکایت سودمند از خوابهای صادقانه در اینجا نقل کنم، حکایت نافعه از منامات صادقه و مبادا که اعتنایی ننمایی به آنها و مبادا به آنها توجهی نکنی و خیال کنی که آنها خوابی از خوابهای پریشان یا افسانه ای است که برای کودکان نقل می کنند، بلکه خوب در آنها بنگر که هوش از سر رباید و خار از چشمان.
فسانه ها همه خواب آورد فسانه من - ز چشم، خواب رباید فسانه عجبی است.
حکایت:
شیخ ما ثقة الاسلام نوری در دارالسلام نقل فرموده که برایم نقل کرد عالم جلیل و فقیه نبیل سید حسن الحسینی الاصفهانی که: چون پدرم وفات کرد من در نجف اشرف مقیم و مشغول تحصیل بودم و کارهای آن مرحوم به دست بعضی از برادران من بود، و من به تفصیل، علم به آن نداشتم، و چون هفتم ماه از وفات آن بزرگوار گذشت والده ام به رحمت الهی پیوست. جنازه آن مرحوم را به نجف آوردند و دفن کردند.
در یکی از روزها در خواب دیدم که گویا در اطاق خود نشسته ام که ناگاه مرحوم والدم وارد شد. من برخاستم و سلام کردم پس در صدر مجلس نشست و مرا نوازش کرد و در آن وقت بر من معلوم شد که مرده است؛ پس استدلال نموده و به او گفتم که شما در اصفهان وفات کردید چگونه شد که شما را در اینجا می بینم؟ فرمود: بلی، لکن بعد از وفات، ما را در نجف منزل دادند مکان ما الآن در نجف است. گفتم: که والده نزد شما است؟ فرمود: نه. وحشت کردم از آنکه گفت نه. فرمود: او در نجف است لکن در مکان دیگر است؛ آنوقت فهمیدم که پدرم عالم است و محل عالم بالاتر است از محل جاهل؛ پس سؤال کردم از حال آن مرحوم؛ فرمود: من در ضیق و تنگی بودم و الآن الحمد لله حالم خوب است، و از آن شدت و تنگی گشایش و فرجی برای من حاصل شد.
من از روی تعجب گفتم که آیا شما هم در ضیق و شدت واقع شدید؟ فرمود: بلی؛ حاج رضا پسر آقا بابا مشهور به نعلبند، از من طلبی داشت، از جهت طلب او حال من بد بود که اصلاح شد پس تعجب من زیاد شد و از خواب بیدار شدم با حال ترس و تعجب، صورت خواب را برای برادرم که وصی آن مرحوم بود نوشتم و از او درخواست نمودم که برای من بنویسد که آیا حاج رضای مذکور از مرحوم والد طلب دارد یا نه؟ برادرم برای من نوشت که من در دفتری که اسامی طلبکاران بود مراجعه کردم هر چه تفحص کردم اسم این مرد در آنجا نبود. من دوباره نوشتم که از خود آن شخص سؤال کند. برادرم بعد از آن برای من نوشت که من از او سئوال کردم گفت: بلی من هیجده تومان از آن مرحوم طلبکارم و غیر از خدا هیچکس بر آن آگاه نیست، و بعد از فوت ایشان از شما پرسیدم که اسم من در دفتر طلبکاران آن مرحوم هست؟ شما گفتید: نه. پس من با خود گفتم که اگر ادعای طلب خود کنم قدرت بر اثبات ندارم؛ چون حجت و بینه نداشتم و اعتماد به آن مرحوم بود که در دفتر خود ثبت می کند. معلوم شد که مسامحه نموده؛ پس من از وصول طلب خود مأیوس شدم و اظهار نکردم. پس من صورت خواب شما را برای او نقل کردم و خواستم که وجه او را بدهم، گفت: من ذمّه او را بری نمودم و طلب خود را بخشیدم.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
💠 عضویت در کانال👇
┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━━─━━┓
https://eitaa.com/joinchat/3425632329C51b55e51f7
┗━━━━━━━─━━⊰✾✿✾⊱━┛
http://eitaa.com/basershiea
💠🔹🔸🔹🔸🔹🔸..ا﷽ا..🔸🔹🔸🔹🔸🔹💠
#منازلالاخره قسمت هفدهم
حکایت:
از خط شیخ شهید (علیه الرحمة) نقل شده که احمد بن ابی الحواری گفت که آرزو کردم ابو سلیمان دارانی(27) را در خواب بینم تا آنکه بعد از یکسال او را در خواب دیدم به او گفتم ای معلم! حق تعالی با تو چه کرد؟ گفت: ای احمد! وقتی از باب صغیر آمدم، دیدم شتری از درمنه (و آن گیاهی است که به عربی آنرا شیح می گویند) پس من یک چوب از آن کندم، نمی دانم که با آن خلال کردم یا نه، الحال مدت یکسال است که من مبتلا به حساب آن هستم.
مؤلف گوید که استبعاد ندارد این حکایت بلکه تصدیق می کند آن را، آیه شریفه: یا بنی انها ان تک مثقال حبة من خردل فتکن فی صخرة او فی السموات او فی الارض یأت بها الله و قول امیرالمؤمنین (ع) در یکی از خطبه های خود: الیست النفوس عن مثقال حبة من خردل مسئولة؟ یعنی آیا چنین نیست که از مردم از یک دانه خردل سؤال خواهد شد؟
و در کاغذی که به محمد بن ابی بکر نوشته فرموده: واعلموا عباد الله ان الله عز و جل سائلکم عن الصغیر من عملکم و الکبیر ای بندگان خدا بدانید که خداوند از هر عمل کوچک و بزرگ شما سئوال خواهد کرد.
و در کاغذی که به ابن عباس مرقوم داشته فرمود: اما تخاف نقاش الحساب آیا نمی ترسی از مناقشه در حساب؟ و اصل مناقشه از (نقش الشوکة) است یعنی بیرون کردن خار را؛ یعنی همچنانکه در بیرون آوردن خار از بدن کمال دقت و کاوش و باریک بینی را به عمل می آورند تا آن را پیدا کرده و بیرون آورند، همین طور در حساب دقت و باریک بینی به عمل می آورند. و بدان که بعضی از محققین گفته اند که نجات نمی یابد از خطر میزان و حساب مگر کسی که در دنیا از نفس خود حساب بکشد و با میزان شرع اعمال و اقوال و خطرات و لحظات خود را بسنجد چنانکه در خبر وارد شده است که فرمودند به حساب نفسهای خود برسید پیش از آنکه از شما حساب کشند و بسنجید اعمال خود را، پیش از آنکه بسنجند اعمال شما را.
حکایت:
شخصی بود به نام توبة بن صمه، نقل شده که او نفس خود را در بیشتر اوقات شب و روز حساب می کرد پس روزی ایام عمر خود را حساب کرد و متوجه شد که شصت سال از عمرش گذشته است متوجه شد که بیست و یکهزار و پانصد روز می شود، گفت: وای بر من، آیا من ملاقات خواهم کرد مالک را به بیست و یکهزار و پانصد گناه، این را گفت و بیهوش افتاد و در همان بیهوشی وفات کرد.
فقیر گوید: روایت شده که وقتی حضرت رسول صلی الله علیه و آله به زمین بی گیاهی فرود آمد پس به اصحاب خود فرمود که بروید هیزم بیاورید، عرض کردند یا رسول الله ما در زمین بی گیاه هستیم که هیزم در آن یافت نمی شود، فرمود: هر کس هر چه ممکنش می شود بیاورد پس هیزم آوردند و مقابل آن حضرت روی هم ریختند چون هیزمها جمع شد حضرت فرمود: همین طور گناهان شما جمع می شود با این کار حضرت، اصحاب متوجه شدند که در بیابانی که از هیزم خبری نبود ولی با جستجوی خود مقدار زیادی هیزم جمع شد و روی هم ریخته شد، همین طور گناه به نظر نمی آید، چون جستجو و حساب شود گناهان بسیاری جمع می شود چنانکه توبه بن صمه برای هر روز عمر خود یک گناه فرض کرد حساب کرد بیست و یکهزار و پانصد گناه کرده است.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
💠 عضویت در کانال👇
┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━━─━━┓
https://eitaa.com/joinchat/3425632329C51b55e51f7
┗━━━━━━━─━━⊰✾✿✾⊱━┛
http://eitaa.com/basershiea
💠🔹🔸🔹🔸🔹🔸..ا﷽ا..🔸🔹🔸🔹🔸🔹💠
#منازلالاخره قسمت هجدهم
از جمله مواقف مهوله، موقف حساب است. خداوند در این باره می فرماید: اقترب للناس حسابهم و هم فی غفلة معرضون. وقت حساب مردم نزدیک شد مردم از اندیشه و تفکر در آن غفلت داشته و از آن رو گردانند. و قال تعالی فی سورة الطلاق: و کأیّنْ من قریة عتت عن امر ربها و رسله فحاسبناها حساباً شدیداً. و بسا از قریه یعنی اهل قریه که از فرمان پروردگار خود و پیغمبران خدا سرکشی کردند و برای ایشان حساب و عذابی سخت خواهد بود، پس کفر کارهای خود را چشیدند. لازم است که در اینجا به چند حدیث بسنده کنیم.
1- شیخ صدوق (ره) از اهل بیت (علیهم السلام) روایت کرده که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: روز قیامت قدمی برداشته نمی شود تا از او چهار چیز سئوال کنند: الف - از عمر او که در چه چیزی صرف کرده، ب - و جوانی خود را که در چه چیزی سپری ساخته، ج - و از مالش که از کجا پیدا کرده و در چه مواردی خرج نموده ح - و از محبت ما اهل بیت (علیهم السلام).
2- شیخ طوسی رحمه الله علیه از حضرت امام باقر (ع) روایت کرده که فرمود: اول چیزی که از بنده حساب می کشند نماز است، پس اگر قبول شد چیزهای دیگر هم قبول خواهد شد.
3- شیخ صدوق روایت کرده که روز قیامت صاحب قرض می آید و شکایت می کند، اگر آنکه قرض گرفته است حسنات دارد از برای صاحب قرض می گیرند و اگر حسنه ندارد گناهان صاحب قرض را به او می دهند.
4- شیخ کلینی از حضرت علی بن الحسین صلی الله علیه و آله روایت کرده که از برای اهل شرک ترازو نصب نمی شود، ایشان را فوج فوج بی حساب به جهنم می برند زیرا نصب موازین و نشر دواوین از برای اهل اسلام است.
5- شیخ صدوق از حضرت صادق (ع) روایت کرده است که چون روز قیامت شود و بنده مؤمن را از برای حساب باز دارند که هر دو از اهل بهشت باشند، یکی فقیر باشد و دیگر غنی در دنیا، فقیر گوید: پروردگارا، از برای چه مرا باز می داری به عزت تو سوگند که می دانی به من ولایت و حکومتی نداده بودی که در آن به عدل یا جور عمل کنم، و مال زیادی به من نداده بودی که حق تو در آن باشد و من نداده باشم، و روزی مرا به قدر کفاف می دادی به قدر آنچه می دانستی که مرا کافی است. پس خداوند جلیل فرماید که راست می گوید بنده مؤمن من، بگذارید تا داخل بهشت شود. و آن که غنی باشد او را نگه می دارند تا آنقدر عرق از او جاری شود که اگر چهل شتر بیاشامند آنها را کفایت کند پس از آن داخل بهشت شود. پس فقیر به او گوید که چه چیز تو را نگاه داشت؟ گوید: طول حساب؛ پیوسته چیزی بعد از چیزی از تقصیرات ظاهر می شد و خدا می بخشید تا آنکه مرا به رحمت خود فرو گرفت و مرا به توبه کاران، ملحق گردانید پس تو کیستی؟ گوید: من آن فقیرم که با تو در محشر بودم گوید: نعمتهای بهشت، تو را تغییر داده است که من تو را نشناختم.
6- شیخ طوسی از آن حضرت روایت کرده است که چون روز قیامت شود حق تعالی ما را بر حساب شیعیان موکل گرداند پس آنچه از خدا است از خدا سؤال می کنیم که از برای ما ببخشد پس آن از ایشان خواهد بود، و آنچه از حق ماست، بر ایشان می بخشیم؛ پس حضرت این آیه را خواند: ثم ان الینا ایابهم، ثم ان علینا حسابهم.(26)
7- شیخ کلینی از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت کرده است که فرمود: حق تعالی با بندگان در حساب روز قیامت به قدر آنچه در دنیا از عقل به ایشان داده دقت می کند.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
💠 عضویت در کانال👇
┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━━─━━┓
https://eitaa.com/joinchat/3425632329C51b55e51f7
┗━━━━━━━─━━⊰✾✿✾⊱━┛
http://eitaa.com/basershiea
💠🔹🔸🔹🔸🔹🔸..ا﷽ا..🔸🔹🔸🔹🔸🔹💠
#منازلالاخره قسمت نوزدهم
از جمله مواقف مهوله، موقف حساب است. خداوند در این باره می فرماید: اقترب للناس حسابهم و هم فی غفلة معرضون. وقت حساب مردم نزدیک شد مردم از اندیشه و تفکر در آن غفلت داشته و از آن رو گردانند. و قال تعالی فی سورة الطلاق: و کأیّنْ من قریة عتت عن امر ربها و رسله فحاسبناها حساباً شدیداً. و بسا از قریه یعنی اهل قریه که از فرمان پروردگار خود و پیغمبران خدا سرکشی کردند و برای ایشان حساب و عذابی سخت خواهد بود، پس کفر کارهای خود را چشیدند. لازم است که در اینجا به چند حدیث بسنده کنیم.
1- شیخ صدوق (ره) از اهل بیت (علیهم السلام) روایت کرده که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: روز قیامت قدمی برداشته نمی شود تا از او چهار چیز سئوال کنند: الف - از عمر او که در چه چیزی صرف کرده، ب - و جوانی خود را که در چه چیزی سپری ساخته، ج - و از مالش که از کجا پیدا کرده و در چه مواردی خرج نموده ح - و از محبت ما اهل بیت (علیهم السلام).
2- شیخ طوسی رحمه الله علیه از حضرت امام باقر (ع) روایت کرده که فرمود: اول چیزی که از بنده حساب می کشند نماز است، پس اگر قبول شد چیزهای دیگر هم قبول خواهد شد.
3- شیخ صدوق روایت کرده که روز قیامت صاحب قرض می آید و شکایت می کند، اگر آنکه قرض گرفته است حسنات دارد از برای صاحب قرض می گیرند و اگر حسنه ندارد گناهان صاحب قرض را به او می دهند.
4- شیخ کلینی از حضرت علی بن الحسین صلی الله علیه و آله روایت کرده که از برای اهل شرک ترازو نصب نمی شود، ایشان را فوج فوج بی حساب به جهنم می برند زیرا نصب موازین و نشر دواوین از برای اهل اسلام است.
5- شیخ صدوق از حضرت صادق (ع) روایت کرده است که چون روز قیامت شود و بنده مؤمن را از برای حساب باز دارند که هر دو از اهل بهشت باشند، یکی فقیر باشد و دیگر غنی در دنیا، فقیر گوید: پروردگارا، از برای چه مرا باز می داری به عزت تو سوگند که می دانی به من ولایت و حکومتی نداده بودی که در آن به عدل یا جور عمل کنم، و مال زیادی به من نداده بودی که حق تو در آن باشد و من نداده باشم، و روزی مرا به قدر کفاف می دادی به قدر آنچه می دانستی که مرا کافی است. پس خداوند جلیل فرماید که راست می گوید بنده مؤمن من، بگذارید تا داخل بهشت شود. و آن که غنی باشد او را نگه می دارند تا آنقدر عرق از او جاری شود که اگر چهل شتر بیاشامند آنها را کفایت کند پس از آن داخل بهشت شود. پس فقیر به او گوید که چه چیز تو را نگاه داشت؟ گوید: طول حساب؛ پیوسته چیزی بعد از چیزی از تقصیرات ظاهر می شد و خدا می بخشید تا آنکه مرا به رحمت خود فرو گرفت و مرا به توبه کاران، ملحق گردانید پس تو کیستی؟ گوید: من آن فقیرم که با تو در محشر بودم گوید: نعمتهای بهشت، تو را تغییر داده است که من تو را نشناختم.
6- شیخ طوسی از آن حضرت روایت کرده است که چون روز قیامت شود حق تعالی ما را بر حساب شیعیان موکل گرداند پس آنچه از خدا است از خدا سؤال می کنیم که از برای ما ببخشد پس آن از ایشان خواهد بود، و آنچه از حق ماست، بر ایشان می بخشیم؛ پس حضرت این آیه را خواند: ثم ان الینا ایابهم، ثم ان علینا حسابهم.(26)
7- شیخ کلینی از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت کرده است که فرمود: حق تعالی با بندگان در حساب روز قیامت به قدر آنچه در دنیا از عقل به ایشان داده دقت می کند.
حکایت:
از خط شیخ شهید (علیه الرحمة) نقل شده که احمد بن ابی الحواری گفت که آرزو کردم ابو سلیمان دارانی(27) را در خواب بینم تا آنکه بعد از یکسال او را در خواب دیدم به او گفتم ای معلم! حق تعالی با تو چه کرد؟ گفت: ای احمد! وقتی از باب صغیر آمدم، دیدم شتری از درمنه (و آن گیاهی است که به عربی آنرا شیح می گویند) پس من یک چوب از آن کندم، نمی دانم که با آن خلال کردم یا نه، الحال مدت یکسال است که من مبتلا به حساب آن هستم.
مؤلف گوید که استبعاد ندارد این حکایت بلکه تصدیق می کند آن را، آیه شریفه: یا بنی انها ان تک مثقال حبة من خردل فتکن فی صخرة او فی السموات او فی الارض یأت بها الله و قول امیرالمؤمنین (ع) در یکی از خطبه های خود: الیست النفوس عن مثقال حبة من خردل مسئولة؟ یعنی آیا چنین نیست که از مردم از یک دانه خردل سؤال خواهد شد؟
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
💠 عضویت در کانال👇
┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━━─━━┓
https://eitaa.com/joinchat/3425632329C51b55e51f7
┗━━━━━━━─━━⊰✾✿✾⊱━┛
http://eitaa.com/basershiea
💠🔹🔸🔹🔸🔹🔸..ا﷽ا..🔸🔹🔸🔹🔸🔹💠
#منازلالاخره قسمت بیستم
تحويل نامه هاى اعمال
چنانچه حق تعالى در اوصاف قيامت فرموده : و اذا الصحف نشرت يعنى وقتى كه صحيفه ها منتشر و پهن مى شود؛ على بن ابراهيم (قمى ) گفته كه مراد صحيفه هاى اعمال مردم است . و نيز حق تعالى در سوره انشقاق مى فرمايد: فاءما من اوتى كتابه بيمينه فسوف يحاسب حسابا يسيرا يعنى آنكه نامه او به دست راستش داده شود پس به زودى از او حساب گرفته مى شود و اما آنكه نامه را از پشت سر به او مى دهند بزودى هلاك مى شود و در آتش افروخته مى سوزد.
عياشى از حضرت صادق (ع) روايت كرده است كه چون روز قيامت شود نامه او را به هر كس بدهند و گويند: بخوان پس حق تعالى هم كارهاى او از سخن گفتن و نگاه كردن و غير را به خاطر او مى آورد به نحوى كه گويا الآن گناهان را انجام داده و از قلم نينداخته است . پس مى گويد: اى واى بر ما، چه مى شود اين نامه را كه ترك نكرده است صغيره را و نه كبيره را مگر آنكه احصا كرده است .
ابن قولويه از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه هر كس قبر امام حسين (ع) را در ماه رمضان زيارت كند و در راه زيارت بميرد، براى او حسابى نخواهد بود و به او مى گويند كه بدون خوف و بيم داخل بهشت شو.
علامه مجلسى (رحمه الله عليه ) در تحفه فرموده ، به دو سند معتبر منقول است كه حضرت امام رضا (ع) فرمود: هر كس مرا زيارت كند با آن دورى قبر من ، من در سه موطن روز قيامت به نزد او بيايم و او را از اهوال قيات آزاد كنم :
1- وقتى كه نامه هاى نيكوكاران را به دست راست ايشان و نامه هاى بدكاران را به دست چپ ايشان مى دهند.
2- نزد صراط،
3- نزد ترازوى اعمال .
و در حق اليقين فرموده كه حسين بن سعيد در كتاب زهد از حضرت صادق (ع) روايت كرده است كه چون حق تعالى بخواهد مؤ من را حساب كند نامه او را به دست راست او مى دهد و ميان خود و او حساب كند كه ديگرى مطلع نشود و گويند: اى بنده من فلان كار و فلان كار كردى ، گويد: اى پروردگار آرى من كرده ام ، پس خداوند كريم فرمايد آنها را از تو آمرزيدم و آنها را به حسنات بدل كردم . پس مردم گويند: سبحان الله ! اين بنده حتى يك گناه نداشته است ؛ و اين است معنى قول حق تعالى : هر كه نامه به دست راستش داده شود پس بعد از اين حسابش آسان خواهد شد و به سوى اهل خود مسرور و خوشحال بر مى گردد راوى پرسيد: كدام اهل ؟ فرمود: اهلى كه در دنيا داشته و اگر مؤ من باشد در بهشت خواهد بود. پس فرمود: اگر نسبت به بنده اراده بدى داشته باشد بطور آشكار در حضور مردم از او حساب مى گيرد و حجت را بر او تمام مى كند و نامه را به دست چپش مى دهند؛ چنانچه حق تعالى فرموده است : و اما آنكه نامه او را از پشت سر به او مى دهند پس ((وا ثبورا)) خواهد گفت و آتش افروز جهنم خواهد گرديد؛ به درستى كه در اهل خود شاد بود؛ يعنى در دنيا و گمان مى كرد كه به آخرت بر نخواهد گشت . و اين اشاره است به آنكه دستهاى منافقان و كافران را غل مى كنند و نامه ايشان را از پشت سر به دست چپ ايشان مى دهند. و به اين دو حال اشاره شده است در دعاهاى وضو در هنگام شستن دستها كه خداوندا بده نامه مرا به دست راست من و نامه مخلد بودن مرا در بهشت به دست چپ من و حساب كن مرا حسابى آسان . و خداوندا مده نامه مرا به دست چپ من و نه از پشت سر من و مگردان دستهاى مرا غل كرده در گردن من.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
💠 عضویت در کانال👇
┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━━─━━┓
https://eitaa.com/joinchat/3425632329C51b55e51f7
┗━━━━━━━─━━⊰✾✿✾⊱━┛
http://eitaa.com/basershiea
💠🔹🔸🔹🔸🔹🔸..ا﷽ا..🔸🔹🔸🔹🔸🔹💠
#منازلالاخره قسمت بیست و یکم
مؤ لف گويد كه در اين مقام مناسب ديدم تبرك جويم به ذكر يك روايت :
سيد بن طاووس - رضوان الله عليه - خبرى نقل كرده كه حاصلش اين است كه چون ماه رمضان داخل مى شد حضرت امام زين العابدين (ع) غلام و كنيز خود را نمى زد و هر كدام كه تقصيرى در خدمت مى كردند در كتابى اسم آن غلام يا كنيز و نوع تقصير او را در آن روز معين مى نوشت بدون آنكه او را تاءديب و شكنجه كند و اين تقصيرات جمع مى شد تا شب آخر ماه رمضان ، آن شب آنها را مى طلبيد و به دور خود جمعشان مى كرد آنگاه نوشته را بيرون مى آورد و مى فرمود: اى فلان ، آيا به ياد مى آورى در فلان روز فلان تقصير را بجا آوردى و من تو را مجازات نكردم ؟ عرض مى كند بلى يابن رسول الله . پس به ديگرى اين را مى فرمايد و همچنين يك به يك خطاهاشان را به يادشان مى آورد و از آنها اقرار مى گيرد آنگاه در وسط ايشان مى ايستد و مى فرمايد: صداهاى خود را بلند كنيد و بگوئيد: اى على بن الحسين ، پروردگار تو هم هر چه كرده اى عمل ترا شمرده و ضبط كرده همچنانكه تو ضبط كرده اى و بر ما بر شمردى و نزد خدا كتابى است كه به حق نطق مى كند و عمل كوچك و بزرگ تو را از ياد نمى برد و هر چه را كه كرده اى ضبط كرده و در آن حاضر مى بينى پس ما را ببخش همانطور كه خود اميدوارى خداوند تو را ببخشد زيرا كه خودش فرمود: وليعفو وليصفحوا الا تحبون ان يغفر الله لكم بايد جرمى را كه از گناهكاران صادر شده عفو كنند و از انتقام بگذرند و چشم پوشى كنند، آيا دوست نداريد كه خدا شما را بيامرزد؟
و حضرت به آنها تلقين مى فرمود به اين نحو كلمات و ايشان اين كلمات را به حضرت مى گفتند و آن جناب در بين ايشان ايستاده بود و گريه مى كرد و مى گفت : پروردگارا تو به ما امر فرمودى آن كسى را كه به ما ظلم كرده ببخشيم ، پس ما عفو كرديم ، پس تو هم ما را عفو كن چون تو به عفو كردن از ما سزاوارتر هستى ، و به ما فرمان دادى كه سائل را از در خانه رد نكنيم . پروردگارا ما از روى سؤ ال و مسكنت به درگاه تو آمده ايم و اميد به احسان تو داريم پس بر ما منت گذار و ما را نوميد بر مگردان و از اين نوع كلمات مى گفت .
آنگاه رو مى كرد به غلامان و كنيزان خود و مى فرمود من شما را بخشيدم ، آيا شما هم مرا مى بخشيد من مالك شما و مملوك خداوند كريم و عادل هستم . غلامان و كنيزان عرض مى كردند: اى آقاى ما تو را بخشيديم ، تو به ما بدى نكردى ، مى فرمود: بگوييد: خدايا على بن الحسين را ببخش همچنانكه از ما گذشت و او را از آتش آزاد كن همچنانكه ما را از قيد بندگى آزاد كرد. آنها اين كلمات را مى گفتند و آن حضرت مى گفت : اللهم آمين رب العالمين اذهبوا فقد عفوت عنكم و اعتقت رقابكم رجاء للعفو عنى و عتق رقبتى . پس چون روز عيد مى شد، به ايشان به مقدارى كه آنها را حفظ كند و بى نياز گرداند جايزه مى داد و هيچ سالى نبود مگر آنكه در شب آخر ماه رمضان بيست نفر يا چيزى كمتر يا زيادتر از ايشان آزاد مى كرد و مى گفت : حق تعالى در هر شب ماه رمضان وقت افطار هفتاد هزار هزار نفر از آتش جهنم آزاد مى كند كسانى كه مستوجب آتش باشند و چون شب آخر شود به مقدارى كه در جميع ماه رمضان آزاد كرده آزاد مى فرمايد و من دوست دارم كه خدا مرا ببيند كه من بندگان خود را در دنيا به اميد آنكه مرا از آتش جهنم آزاد گرداند آزاد كردم .
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
💠 عضویت در کانال👇
┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━━─━━┓
https://eitaa.com/joinchat/3425632329C51b55e51f7
┗━━━━━━━─━━⊰✾✿✾⊱━┛
http://eitaa.com/basershiea