✅«أنّه "ما نَظَرتُ إلَی شَیءٍ إلّا و رَأیتُ اللَهَ قَبلَهُ و بَعدَهُ و مَعَهُ!"؛
☘یعنی: «من نگاه نکردم به چیزی مگر اینکه قبل از او خدا را دیدم، بعد از او خدا را دیدم، با او خدا را دیدم!»
🔷به سوی تو، به شوق روی تو، به طرف کوی تو
🔷سپیدهدم آیم، مگر تو را جویم، بگو کجایی؟
🔷نشان تو، گه از زمین گاهی، ز آسمان جویم
🔷ببین چه بیپروا، ره تو میپویم، بگو کجایی؟
❤️کی رود رخ ماهت از نظرم نظرم
❤️به غیر نامت کی نام دگر ببرم
❤️اگر تو را جویم، حدیث دل گویم، بگو کجایی؟
❤️به دست تو دادم، دل پریشانم، دگر چه خواهی؟
❤️فتادهام از پا، بگو که از جانم، دگر چه خواهی؟
👈یک دم از خیال من، نمیروی ای غزال من
دگر چه پرسی ز حال من
👈تا هستم من، اسیر کوی توام، به آرزوی توام
👈اگر تو را جویم، حدیث دل گویم، بگو کجایی؟
حالا میدونید چرا عارفان اهل شعر و سرودن شعر میشدن ...
❤️و چرا شعرهای عاشقانه می گفتن ...
خیال روی تو در هر طریق همره ماست
نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست
ببین که سیب زنخدان تو چه میگوید
هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست
🌸دیوان حافظ🌸
به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل
لطیفههای عجب زیر دام و دانه توست
🌸دیوان حافظ🌸
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
🌸دیوان حافظ🌸
من به خال لبت ای دوست گرفتار شــدم
چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شـــــــدم
فارغ از خود شدم و كوس اناالحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شــــــــدم
غم دلدار فكنده است به جانم، شــــررى
كه به جان آمدم و شهره بازار شــــــــــدم
درِ میخانه گشایید به رویم، شـب و روز
كه من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم
جامه زهد و ریا كَندم و بر تن كـــــردم
خرقه پیر خراباتى و هشیار شــــــــــــدم
واعظ شهر كه از پند خــــود آزارم داد
از دم رند مى آلوده مددكار شـــــــــــــدم
بگذارید كه از بتكــــــــده یادى بــــــكنم
من كه با دست بت میكده بیدار شـــــــــدم
آيت الله خامنه اي:تو كه خود خال لبي از چه گرفتار شدي
تو که خود خال لبی از چه گرفتار شـــدی
تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شـــدی
تو که فارغ شده بودی ز همه کون و مکان
دار منصور بریدی همه تن دار شـــــدی
عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای که در قول و عمل شهره بازار شدی
مسجد و مدرسه را روح و روان بخـشیدی
وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شـــــدی
خرقه پیر خراباتی ما سیره توســــــــــــت
امت از گفته در بار تو هشیار شــــــدی
واعظ شهر همه عــــــــــمر بزد لاف منی
دم عیسی مسیح از توپدیدار شـــــــــــدی
یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غـــــــــم
ببریدی ز همه خلق و به حق یار شــــدی