eitaa logo
⚘ خاطرات شهدا ⚘
1.2هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
160 ویدیو
0 فایل
با شهدا و راه و رسم شهدا تا ظهور امام زمان(عج) ارتباط با ادمین : @smh66313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺️آمین 🔷️سی ام آذر ۱۴۰۰ یکی از طلاب حوزه که در گروه ایتای دورهمی طلاب عضو بود، خبری مبنی بر پیدا شدن پیکر مطهر یکی از شهدای عملیات والفجر یک را ارسال کرد. زیر تصویر پیکر شهید نوشته شده بود «طلبه بسیجی شهید عبدالله پولادوند». 🔶️به محض انتشار این خبر در گروه اولین نفر آرمان این عکس را بازنشر داد و نوشت: «خوش به سعادتش خدا بهترین ها را نصیبش کرده است هم طلبه است هم بسیجی و هم شهید چه چیزی بهتر از این خداوند چنین عاقبتی را نصیب من و هرکس که عاشق شهادت است نماید.» تقریبا همه اعضای گروه زیر متن آرمان نوشتند: «آمین!» شهید آرمان علی وردی⚘️⚘️⚘️ @bashohada_313
🔺قول و قرار درگوشی! ▫️پدر شهید: 🔷️اربعین شهادت مهدی بود که پدر یکی از شهدای افغانستانی مدافع حرم، پیش من آمد، خنده کنان دست انداخت گردنم و گفت:«خوشا به سعادتت! پسرت خوب راهی رو رفت». بعد ادامه داد:«سه چهار روز قبل عکس شهید رو توی زیباشهر دیدم. اول تعجب کردم اما بعد یقین پیدا کردم که همون کسی است که پسر من را توی قبر گذاشت». زمان تدفین پسر شهیدم، یه جوونی گریه کنان من رو به جده مون حضرت زهرا (سلام الله علیها) قسم داد که بذارم اون پسر شهیدم رو توی قبر بذاره من هم بی اختیار قبول کردم. 🔶️ بعد دیدم با یه شور و حال خاصی پسرم رو توی قبر گذاشت و اون رو بوسید و حدود پنج دقیقه توی قبر در گوشی با شهیدم حرف می زد. بعد هم با چهره ای مصمم و راضی از توی قبر بیرون اومد و گفت: «حاج آقا! دعا کن منم شهید بشم!» شهید مهدی قاضی خانی🥀 @bashohada_313
🔺️منتظر... 🔶️در زمان غیبت کبری به کسی گفته می‌شود و کسی می‌تواند زندگی کند که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور (عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادت‌طلبی می‌خواهد. شهید مهدی زین الدین🌹🌹🌹 @bashohada_313
اگر می‌خواهید کارتان برکت پیدا کند، به خانواده شهدا سر بزنید، زندگی‌نامه شهدا را بخوانید، سعی کنید در روحیه‌ی خود، شهادت طلبی را پرورش دهید... شهید مصطفی صدرزاده 🌹 @bashohada_313
🔺تا اینها آب نشود... 🎙همسر شهید ولی الله هر وقت می خواست از شهادت حرف بزند، طفره می رفتم و حرف را عوض می کردم. اما او کار خودش را می کرد. 🔷️هر بار که تشییع شهیدی را می دید، می گفت:«تهمینه! حتما توی مراسمش شرکت کن. شاید روزی هم بیاید که ولیِ تو را هم روی دست ببرند». می گفت:«می خواهم فاطمه را هم بیاوری تو مراسمم. جلوی جنازه ام». 🔶️بعد دستی به بازوهایش می زد و می گفت:«اما تا این ها آب نشود، خدا ولی را قبول نمی کند». گریه می کردم و نمی خواستم معنای حرف هایش را بفهمم. وقتی خبر آوردند که در بخش آی سی یو ی بیمارستان بستری است، حال خودم را نمی فهمیدم. با قطار خودم را رساندم تهران . وقتی دیدمش نشناختمش از بس که لاغر شده بود. وقتی پرستارها پیکر نیمه جانش را نیم خیز کرده و محکم به پشتش می زدند، دنیا روی سرم خراب می شد. داشتند ریه هایش را شست و شو می دادند. آنجا بود که حرفش یادم افتاد: «تهمینه! تا این ها آب نشود، خدا قبولم نمی کند.» کم کم داشت باورم می شد که خدا دارد قبولش می کند. شهید ولی الله چراغچی @bashohada_313