eitaa logo
⚘ خاطرات شهدا ⚘
1.1هزار دنبال‌کننده
844 عکس
102 ویدیو
0 فایل
با شهدا و راه و رسم شهدا تا ظهور امام زمان(عج) ارتباط با ادمین : @smh66313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺️۳ روز .... آخر شب بود و همه خواب بودند. مادر بود و محمد که به بهانه جمع کردن وسایلش نشسته بود؛ اما می‌خواست وصیت کند و آرام‌آرام شروع کرد: «می‌دانی مادرجان! این دفعه‌ی آخری است که ما همدیگر را می‌بینیم. این‌بار که بروم دیگر برنمی‌گردم». مادر خندید و گفت: «هر خونی لیاقت شهادت ندارد مادرجان. تو دعا کن خدا بهت لیاقت بدهد» . محمد یک‌به‌یک وصیت‌هایش را می‌گفت: «مامان! دوست ندارم دنبال جنازه‌ام گریه کنی... از خدا بخواه کمکت کند، امانت الهی را که بهت داده، خودت به او پس بدهی. دوست دارم توی قبرم بایستی و به خدا بگویی: خدایا! این امانت الهی ای را که به من دادی، به خودت برگرداندم.» وقتی برایم مراسم می‌گیری خیلی مراقب باش. دوست ندارم بی‌حجاب توی مراسم عزایم شرکت کند. اصلاً هرکس حجاب درستی نداشت، بگو برود بیرون. من به مسجد محل خیلی علاقه دارم. وقتی پیکرم را آوردند ببرید . 🔷️بعد هم رفت سر حرف اصلیش: «من خیلی مادرها را دیده ام که بچه‌شان را توی قبر گذاشتند، اما موقعی که می‌خواستند از قبر بیرون بیایند دیگر نمی‌توانستند. شما این‌طور نباش. 🔶️ فقط دعا کن که در شهادتم از امام حسین سبقت نگیرم. دوست دارم که بدن من هم سه روز روی زمین بماند. وصیت‌های محمد تمام شد؛ اما خدا آرزوی او را شنید. وقتی‌که گلوله آرپی‌جی پشت سر محمد را کاملاً برد و بچه ها او را کناری خواباندند تا فردا پیکرش را به عقب منتقل کنند، فردایی که شد سه روز بعد. بدن محمد سه روز زیر آفتاب داغ جنوب روی زمین ماند شهید محمد معماریان⚘️⚘️⚘️ @bashohada_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکوت کرد سکوت کرد سکوت کرد آخرش فقط سه کلمه گفت، دنیا رو آتیش زد @bashohada_313
🔺️از رفاقت تا شهادت... 🎙شهید حاج قاسم سلیمانی جانم بود و جان احمد. هیچ وقت نفهمیدم احمد من را بیشتر دوست دارد یا من او را. از هر چیزی، اگر دوتا داشتم، دوست داشتم یکی اش را ببخشم به احمد حتی اگر آن چیز کلیه بود. 🔶️مثلا نگاهش که می کردم تمام دلتنگی هایم یادم می رفت. باکری، همت، خرازی و زین الدین را در چهره اش می دیدم. یادگار عزیزی بود برایم؛ یادگار تمام دلبستگی هایم. خیلی از رفقایمان را در روزهای آتش و خون از دست دادیم؛ مانده بودیم ما دو نفر. تمام دلخوشی مان به هم بود. اصلا قوت قلب بودیم برای همدیگر. 🔷️آیا جلسه برای خداست؟ نشد یکبار جلسه بگیریم و احمد در شروعش این جمله را نگوید. قربش به خدا دلمان را این قدر نزدیک به هم کرده بود. هربار که قربان صدقه اش می رفتم می گفتم: «الهی دردت بخوره توی سرم. دورت بگردم». احمد که رفت، دلم آتش گرفت و حس بی کسی آوار شد به روی دلم. شهید حاج قاسم سلیمانی⚘️⚘️⚘️ شهید احمد کاظمی⚘️⚘️⚘️ 🔰پیشنهاد نشر با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد @bashohada_313
هدایت شده از KHAMENEI.IR
14.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ ویژه ایام پنجمین سالگرد شهید سلیمانی 📹 نماهنگ | «پهلوان قاسمِ نامدار» 👆 روایت حضور تاریخی رهبر انقلاب در منزل یک شهید کرمانی با همراهی شهید حاج قاسم سلیمانی؛ 🌷 دیداری که رهبر انقلاب در آن گفتند «این آقای حاج قاسم از آن‌هایی است که شفاعت می‌کند ان‌شاءالله» 🔹در قالب شعرخوانی آقای آهنگران در ابتدای دیدار دوم دی‌ماه ۱۴۰۲ مردم کرمان و خوزستان با رهبر انقلاب 📥 سایت | آپارات 🖥 صفحه ویژه قهرمان؛ سلیمانی 👇 farsi.khamenei.ir/ShahidSoleimani
سلام علیکم از شما دعوت می‌شود از کانال اطلاع رسانی فروشگاه کتابستان معرفت قاین بازدید و در صورت تمایل عضو شوید. http://eitaa.com/ketabestanmarefat
🔺️روضه ی حضرت عباس بخوان... هر سال فاطمیه ده شب روضه داشت. 🔶️برنامه حاجی این بود که شب اول و آخر روضه را به مداح و سخنران توصیه می کرد روضه حضرت عباس بخوانند. 🔷️موقع روضه هم که از شدت گریه بی حال می شد و بلندبلند گریه می کرد تا جایی که بچه ها از ترس جان حاجی بلند می شدند میکروفون را از دست مداح می گرفتند. ⚘️⚘️⚘️ ♥️ @bashohada_313
🔺️از گناه بسیار میگذری... در زمان شهادت دعایی در جیب شهید بود‌. دعایی که میگفت: 🔶️یامَن یَقبَلُ الیَسیرَ وَیَعفُو عَن الكَثیر، اِقبَل مِنّى الیَسیرَ وَ اعفُوعَنى الكَثیر، اِنّكَ اَنتَ الغَفورُ الرّحیم 🔷️اى خداوندى كه عمل اندک را مى‌پذیرى و ازگناه بسیار مى‌گذرى. عمل نیک اندكم را بپذیر و گناه بسیارم را ببخش، همانا كه تو آمرزنده و مهربان هستی شهید ابو مهدی المهندس🥀 @bashohada_313
🔺رد پای امام هادی علیه السلام‌... ▫️راوی: مریم عظیمی؛ همسر شهید سال ۱۳۸۸ پیش دانشگاهی بودم. در بسیج هم فعالیت می کردم. همان سال در ایام شهادت امام هادی علیه السلام مقاله ای نوشتم. آن مقاله نگاه و حسّم را به این امام عزیز عوض کرد و از آن به بعد در تمام زندگی رد پای امام هادی (ع) را مشاهده می کردم. 🔷️سال ۱۳۹۱ بود که مهدی با خواهرش آمدند خانه مان برای دیدار اول. روز شهادت امام هادی علیه السلام بود. با خودم گفتم: اگر این ازدواج پا گرفت و پسردار شدم، اسمش را می گذارم محمد هادی. 🔶️مهدی هم به امام هادی خیلی علاقه داشت. به طوری که یک بار قبل از آنکه برود سامرا گفت: «حتما مرا در حرم امام هادی (ع) دفن کنید». دلم را به دریا زدم و گفتم: اگر روزی شهید شدی باید قبری باشد برای آرام کردن ما. که نهایتا به خاطر دل ما کوتاه آمد و قرار شد پیش پدرش دفن شود. آن اواخر که سامرا در محاصره نیروهای تکفیری قرار گرفته بود، شده بود فرمانده عملیات سامرا. آنقدر ماند پای کار سامرا و حرم عسکریین تا شهید شد. بعد از طواف توی حرم ائمه سامرا و کاظمین و کربلا و نجف آوردندش ایران. شهید مهدی نوروزی⚘️ ♥️ @bashohada_313
🔺️موذن... ▫️شهید بهشتی(ره): 🔶️دانشجو موذن جامعه است، اگر خواب بماند نماز امت قضا می‌شود. شهید بهشتی(ره)⚘️ @bashohada_313
🔺️چند شب دیگه مهمان امام حسین هستم تا نشستیم روی موتور، گفت:روضه بخوان. هر چه بهانه آوردم قبول نکرد. قسمم داد. 🔶️می گفت: من چند شب دیگه مهمان امام حسین (ع) هستم. 🔷️می خواهم به آقا بگویم که همه جا برایت گریه کرده ام. پشت ماشین، سنگر، حسینیه. فقط مانده پشت موتور. با سلام به امام حسین (ع) روضه کوتاهی را شروع کردم؛ اما او گریه اش طولانی شد. رسیدیم اردوگاه شهدای تخریب، هنوز گزیه می کرد. چند شب بعد عازم مهمانی شد. شهید حسین نیکو صحبت 🌹 @bashohada_313