📌یاد خوبان؛خاطرهای شنیدنی از پدرِ همسرِ شهید صنیعخانی
🔸حاجآقا ناصر میرهای از ابرار و نیکان روزگار بود؛ پیرمردی خوشسیما و نورانی، با دلی پاک و نفسی سالم. همیشه او را با شال سبز آویخته بر گردن میدیدم؛
🔹شالی که نشانهی افتخار او به سیادت بود و از مادرش حضرت زهرا(س) یاد میکرد. نگاه به چهرهاش امید میآفرید و دل را به یاد خدا میانداخت.
▪️به خاطر سجایای اخلاقی مثالزدنیاش، شیفتهی او شده بودم و او نیز همواره به من لطف فراوان داشت.
▫️حاجآقا ناصر پدر شهید بود و دامادشان نیز سردار صنیعخانی، از شهدای جانباز دوران هشتساله دفاع مقدس.
□نشستوبرخاست با علما و مراجع بزرگ، او را اهل دل و مقید به حلال و حرام الهی کرده بود.
●روزی مرا به مهمانی ناهار دعوت کرد. با افتخار دعوتش را پذیرفتم و به منزلشان رفتم. سفرهای ساده اما باصفا پهن کرده بود و مهمانان معدودی از اهل دین حضور داشتند.
○ناگهان نگاه من به حضرت آیتاللهالعظمی نوری همدانی افتاد. از حضور ایشان بسیار تعجب کردم؛ چرا که هرگز ندیده بودم آن مرجع بزرگ حتی یک استکان چای در جمع ما بنوشند.
🔻میدانستم که ایشان بهسادگی دعوتها را نمیپذیرند و بر سر هر سفرهای نمینشینند. آن روز بیش از همیشه به بزرگی و حرمت حاجآقا ناصر پی بردم؛ زیرا او در شأن و مرتبه، در میان مردم جایگاهی دیگر داشت.
✍️ راوی: محمد خامهیار
#یادخوبان
#خاطراتبزرگان
#شهید_صنیع_خانی
#درمسیرشهادت
#با_امام_خامنه_ای
#مانند_شهدا
https://eitaa.com/bashohadataazohoor
┗━━━ 🌷🍃🌷 ━━━┛
《 #کانال_مارابه_اشتراک_بگذارید》