خدا دختر را آفرید☺️
لبخندی زد و در گوشش اینچنین زمزمه کرد:
حواست به حسادت #ماهباشد!
مراقب باش نورت; #خورشید را نیازارد!!!
از کنار #رود که رد شدی کمی از پاکی ات به اوببخش!
به #کوهکه رسیدی قدری غرور به قله هایش قرض بده!!!
و بدان ❗️❕❗️
"زیبایی؛ نورانیت؛ پاکی و غرورت"
همه در گروه داشتن آن #گنجی ست که در کوله بارت نهان کردم....
اری ....
خدا؛ مشتی #حیا بدرقه راهش کرده بود!
دختری که #حیا ندارد؛ حجابش؛ غرورش؛ زیبایی و پاکدامنی اش یک نمره کم دارد!
خواهرم !
بکوش که از خدایت #بیست بگیری!♥️
اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج
🍃..🌼›› #اللهمعجللولیکالفرج
#حیا
@bashohadatashahadattt
🌹🍃🌹🍃
در جوار #خورشید
یک شب که در نماز جماعت رهبر انقلاب حاضر شده بودم، دیدم پیرزنی با عصای چوبی در صف آخر نشسته و به دیوار تکیه داده است. بعد از تمام شدن نماز، با عصای خود، آهسته آهسته جلو آمد و در مقابل حضرت آیت الله خامنه ای ایستاد و مانند مادری که با فرزند خود صحبت می کند، با آقا شروع به حرف زدن کرد، و در خلال صحبت گفت، یک ساک هدایا آورده ام. بعد دست در آن کیف برد یکی یکی هدایا را به مقام معظم رهبری نشان داد و گفت این مال شما، این مال بچه ها و ...، خیلی خودمانی با آقا صحبت می کرد. من شاهد بودم که آقا خیلی با این مادر گرم گرفتند. پس از گفتگو، معظم له به ما فرمودند:《 این خانم مادر دو شهید است.》وی در یکی از دیدارهای حضرت آقا که به منزل او رفته بودند، با آیت الله خامنه ای آشنا شده بود وی کارگر حمام بود و خانه ی آن ها نیز در سرداب حمام قرار داشت. آقا در همان خانه به دیدن این پیرزن می روند، و در آنجا به وی می فرمایند: هر زمانی که به مشکلی برخوردی به دفتر من مراجعه کن!
"سید علی بنی لوحی"
●➼┅═❧═┅┅───