eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
357 دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
15.6هزار ویدیو
76 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه می گفت: هرچه امام بگوید همان است، حرف امام برای او فصل الخطاب بود. از خدا خواسته بود همه را پاک کند، همه گذشته اش را، می خواست چیزی از او نماند، نه اسم، نه شهرت، نه قبر و مزار و نه هیچ چیز دیگر... ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
عیبـے ندارد خاڪ هم باشے قبول است... یڪ چفیہ و یڪ ساڪ هم باشے قبول است... برگرد تنھا یڪ بغل باباے من باش ... ‌‌‌ ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
9.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای عجیب شهید در گلستان شهدای اصفهان حتما ببینید و سر مزارش بروید دست ذغالی شادی ارواح طیبه امام و شهدا صلوات🕊 ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
4.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی این خاطرات رو می‌خونیم می‌بینیم چقدر تو معرفی قهرمانان واقعی ایران کوتاهی شده... اولین اسیر، آخرین آزاده! سیدالاسرا، حسین لشگری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╰┅─────────┅╯
موجی از گرد و خاك بر سر و صورتم هجوم آورد. سرم به بزرگي دشت شـده بود و چشمانم جايي را نميديد. از دود و گرد و خاك، نفسم بالا نمـی‌آمـد. قلـبم مثل طبل پاره شده‌ای يك ضرب ميكوبيد. چشمانم را به زور باز كـردم و از ميـان توفانِ دود و خاك، به سنگر نگاه كردم. كسی به طرفم می‌دويد. ـ بچه‌ها شهيد شدند... صدای مرتضی صفار را شناختم. قلبم برای لحظـه‌ای از كـار افتـاد. احسـاس كردم دشت را كوبيدند به سرم. گيج شده بودم. گيجِ گيج. مبهوت، حيران. همه جا را تار و تيره ميديدم. با تمام قدرتی كه در پاهايم داشتم، دويدم به طـرف سـنگر. سنگر، غرق در دود و خاك و خون بود. چشم چرخاندم. بقايي يـك پـايش قطـع شده و پاي ديگرش به پوستی آويزان بود. حسن، آهسته نفس نفس می‌زد. دويـدم به طرفش و بغلش كردم. اشك، صورتم را پوشانده بود. دستپاچه بـودم. يـك نفـر فرياد مي‌كشيد: ـ جيپ را بياوريد... جيپ را بياوريد... با رسيدن جيپ، حسن و بقية بچه‌ها را سوار كرديم. تنم از خون حسـن خـيس شده بود. گوشم را نزديك دهانش بردم؛ او غلامِ‌حسين بود و ... دردآلـود آقايمـان امام حسين(علیه‌السلام) را صدا ميزد. برگرفته از کتاب:مسافر (براساس زندگی شهيد غلامحسين افشردی «حسن باقری») ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
1.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷شهید احمد متوسلیان: پای اعتقادتان ایستادگی کنید حتی اگر هزینه اش تنها ایستادن باشد. ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
به پا دارید ؛ رسم شهدا ترک نماز نبود حتی در شرایط سخت ... ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
شهیدی که لحظاتی قبل از شهادت امام حسین را زیارت کرد همسر سردار شهید علی اصغر خنکدار: 🔹️آنقدر دیر به دیر، خانه می‌آمد که حتی بچه خودش را هم نمی‌شناخت. یک بار آمده بود مرخصی؛ حمید، بغل پدر شوهرم بود. اصغر گفت: این بچه کیه اینقدر تپل و خشکله؟! پدرشوهرم ناراحت شد؛ اشک تو چشمانش جمع شد و گفت: خدا صدام رو نابود کنه که پدر نباید پسر خودش رو بشناسه. 🔹️شب عملیات والفجر هشت ( ۲۰ بهمن ۱۳۶۴)، تو دل شب وسط اروند خروشان تو قایق به نیروهایش گفت: بچه‌ها! به خدا سوگند من کربلا را می‌بینم… آقا اباعبدالله را می‌بینم… بچه‌ها بلند شوید کربلا را ببینید. سخنانش که تمام شد، گلوله‌ای آمد و درست نشست روی پیشانی‌اش. آرام وسط قایق زانو زد. 🔹️یادمه رفته بودم پیش مادر شهید اصغر؛ می‌گفت: همون شب ۲۰ بهمن ۶۴ که اصغر شهید شد، دیدم یکی کفن پیچیده دورش برام آوردند. رفتم جلو ببینم کیه ، دیدم رو کفن نوشته: سرباز امام زمان شهید علی اصغر خنکدار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
به حال شهدا غبطه می‌خوریم شهید مهدی زین‌الدین: بچه‌ها قدر این زمان و این شرایطی که ما در آن هستیم بدانید! همانطور که ما الان غبطه می‌خوریم بحال شهدای صدر اسلام و شهدای کربلا... درآینده هم انسان‌هایی می‌آیند که بحال ما غبطه می‌خورند... چقدر دقیق فرمودند... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
13.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«🌹» "خداوند این توکل رو نگاه میکنه " شهیدحسین_خرازی 🥀 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔷 ۴ اسفند سالروز شهادت فیلمبردار و پنجمین شهید مجموعه «روایت فتح»، امیراسکندر یکه تاز گرامی باد. ♦️شهید آوینی: ‌«‌‌خاک جبهه‌ها نیز اثر گام‌های مشتاق امیر را بر لوح جاودانه‌ خویش ثبت كرده‌اند و بر حضور او در پیشگاه خدا شهادت خواهند داد. در عملیات كربلای پنج، نخست وظیفه‌ دستیاری را بر عهده داشت و بعد از شهادت قاسم بوذری جای خالی او را پر كرد و ضبط صوت را بر شانه انداخت. ♦️بر ما خرده مگیرید كه چرا از یک تن سخن می‌گوییم. پیام امیر پیام یک فرد نیست، پیام یک امت است، امتی كه در راه خدا قیام كرده است و برای تجدید احكام مُعَطَلِه‌ كتاب خدا و اعلام دین و سُنَن رسول اكرم استقامت می‌ورزد. و چون اینچنین باشد، نام امیر در میان همه‌ نام‌ها گم می‌شود و راه اوست كه جاودانه می‌ماند.» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
دانشگاه من جبهه است دانشجوی دانشگاه تربیت معلم تهران بود. همسنگرش ازش پرسید: داوود تو که دانشگاه قبول شدی چرا نمیری ادامه بدی؟ گفت: دانشگاه من جبهه است. اون دانشگاه صوری و دنیوی است اما این جا دانشگاه اخروی من است. شهید داود صفاری🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╰┅─────────┅╯