eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
357 دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
15.6هزار ویدیو
76 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
سالروز تولد شهید عبدالحمید حسینی ✨به نام خدا 🍃در تکاپوی لحظه‌های آخرالزمان، کسی رستگار شد که به دل بست و با هر نفس قلب خویش را به عشق صاحبش پیوند داد♥️ 🍃کسی که در میانه آتش و خون، دست در دست نهاد و با شمشیر برنده حق به پیکار رفت. کسی مانند او، همانند عبدالحمید حسینی؛ که به رسم فرزندی و به احترام مادر عالم، شبانه و به دست امام زمانش در آغوش خاک آرمید. 🍃این‌بار این داستان، روایتگر شوقیست که در وصف خورشید پشت ابر می‌تپید. روایتگر او، که امواج شاهد بی‌تابی‌های پرستوهای دلش بودند. 🍃داستانی که همچنان جاریست و همچون نهری، حیات‌بخش جوانه‌ها و است؛ تا روزی که به یاد عشق، همانند او گلگون گلبرگ‌هایشان را به خاک سپرده و ریشه در فشانند🕊 🍃«اللهم اجعلنی من المحبین المهدی و المنتظرین المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف» ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد : ۱۵ آذر ۱٣۴۱ 📅تاریخ شهادت : ۱٣ اردیبهشت ۱٣۶۱ 🕊محل شهادت : خرمشهر 🥀مزار شهید : شیراز_دارالرحمه 🌹🍃🌹🍃 @bashohadatashahadattt
۱۱ 🔸در ۱۸ آذر ۶۰ وقتی پس از عملیات حصر آبادان به مرخصی آمد به اتفاق او و مادرم سر مزار یکی از دوستانش به نام دارالرحمه شیراز رفتیم. در آنجا متوجه شدم با تکه چوبی، جمله ای را روی زمین می نویسد. نگاه کردم دیدم نوشته است: 🌹 «پاسدار فدایی شهید عبدالحمید حسینی» خیلی صمیمانه و خواهرانه به او گفتم : داری جا رزرو می کنی؟ اول ثابت کن شهید میشوی بعد... 🌱 لبخندی زد و چیزی نگفت... ✨ برادرم مرتب به جبهه می‌رفت تا اینکه آخرین بار در فروردین سال ۶۱ به منطقه رفت و در ۱۳ اردیبهشت در عملیات بیت المقدس به شهادت رسید. هنگام دفن ایشان پدر به خاطر دوستی و رابطه ‌ی صمیمی این دو شهید اصرار کرد تا قبری بالای سر علی، برای عبدالحمید آماده کنند. ⭕️ ولی قبر به آب رسید! قبر دیگری آماده کردند آن هم به آب رسید تا اینکه بالاخره همان جایی که خود شهید ۵ ماه قبل معین کرده بود قبری آماده شد و در همان‌جا به خاک سپرده شد. 🌷هدیه به روح این شهید بزرگوار ✨🕊🌹🌹🕊👇👇 ‌https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
شهیدی که وصیت کرد شبانه دفن شود و تاریخ و ساعت و محل دفن خود را پیش بینی کرده بود شـــهید عبدالحمید حسینی ارتباط قلبی‌اش با امام زمان خیلی قوی بود حدود یک ماهی می شد به جبهه باز گشته بود که به خانۀ آقای آیت الله سید علی اصغر دستغیب، که سه سال محافظ ایشان بود، تماس گرفته و وصیت می کند: من جمعــــه صبـــح، ساعت ۴ شهیــــــد می شوم. جنازه من را برای شما می آورند، مرا شبانــــــه( دقیقا ساعت ۹ شب) تشییع کنید. به غیر از پدر و مادرم و هفت نفر از بچه های سپاه که اسمشان را گفته بود، کسی در مراسم من نباشد. می خواست تشییع جنازه اش مثل حضرت زهـــــــرا(سلام الله علیها) غریبانه باشد. تا این که شهید عبدالحمید حسینی در مرحله دوم عملیات بیت المقدس آن طوری که خودش دوست داشت در همان ساعت «با تنی تب دار، لبی تشنه و ترکشی که توی حلقومش خورده بود» شهید شد. 🌷🕊