🔺از مجید سوزوکی تا مجید بربری #شهیدباخالکوبی
🌼خیلیها مجید سوزوکی فیلم
اخراجیها رو باور نکردن! اما تو همین زمانه شهید مجید قربانخانی که توی
محله شون به #مجید_بربری شهره بود بعد از یک سفر به کربلا متحول میشه و به سوریه میره تا یک گلوله هم سمت
آجرهای حرم خواهر امام حسین(ع) شلیک نشه!
میگن شب آخر وقتی داشته جورابهای همرزمانش را میشسته،
همرزمش به مجید گفته: مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار که خالکوبی روی دستت است.
مجید میگوید: تا فردا این خالکوبی یا خاک میشه، یا پاک میشه. و فردای آن روز داداش مجید محله یافت آباد برای همیشه رفت...💔
#شهید_مجید_قربانخانی🕊
@bashohadatashahadattt
🌹🍃🌹🍃
تا پیش از سفرش به کربلا پسر خیلی شری بودهمیشه چاقو در جیبش بود خالکوبی هم داشت خیلی قلدر بود و همه کوچک تر ها باید حرفش را گوش میدادند . مجید کسی بود که زیر بار حرف زور نمی رفت بچه ای نبود که بترسدخیلی شجاع بود اگر می شنید کسی دعوا کرده هر دو طرف را زور می کرد آشتی کنند و گرنه با خود مجید طرف بودند
وقتی از سفر کربلا برگشت مادرم از او پرسید
چه چیزی از امام حسین علیه السلام خواستی؟
مجید گفت: یک نگاه به گنبد حضرت ابوالفضل
و یک نگاه به گنبدامام حسین کردم وگفتم آدمم کنید
#شهید_مجید_قربانخانی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
╰┅─────────┅╯
🌹تا پیش از سفرش به کربلا پسر خیلی شری بود همیشه چاقو در جیبش بود خالکوبی هم داشت خیلی قلدر بود و همه کوچک تر ها باید حرفش را گوش میدادند . مجید کسی بود که زیر بار حرف زور نمی رفت بچه ای نبود که بترسد خیلی شجاع بود اگر می شنید کسی دعوا کرده هر دو طرف را زور می کرد آشتی کنند و گرنه با خود مجید طرف بودند
وقتی از سفر کربلا برگشت مادرم از او پرسید
چه چیزی از امام حسین علیه السلام خواستی؟
مجید گفت: یک نگاه به گنبد حضرت ابوالفضل
و یک نگاه به گنبد امام حسین کردم و گفتم آدمم کنید.....
🌹شادی روح شهیدصلوات🌹
#شهید_مدافع_حرم ✨
#شهید_مجید_قربانخانی🌷
✍مجید خیلی شجاع بود
خیلی #مردونه جنگید برا حمایت از دین جانش را میداد. نترس و #شجاع بود...
مجید تو #حرم گریه میکرد که بی بی بخرتش میگفت ببین اشکامو #بی_بی نوکرت اومده ببین منو بخر،
⇜بزار بشم فدات
⇜بشم مثل #عباس مثل علی اکبرت
⇜عرباَ عِربا بشم
⇜بزار مثل علی اصغرت #لب_تشنه جون بدم ..
مدافع حرم
#شهید_مجید_قربانخانی...🌷🕊
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُم
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
17.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قصه مجید،
درباره حر مدافع حرم
#شهید_مجید_قربانخانی...🌷🕊
"به نقل از خواهر شهید :
وقتی از سفر کربلا برگشت مادر پرسیده بود چه چیزی از امام حسین(ع) خواستی؟ مجید گفته بود یک نگاه به حضرت ابالفضل(ع) کردم و یه نگاه به گنبد امام حسین(ع)، گفتم آدمم کنید.
#شهید_مجید_قربانخانی
🌹🍃🌹🍃
🔖 خاطره ای از
#شهید_مجید_قربانخانی
به #نقل_پدر_شهید
✍ _یکی از دوستان مجید که بعدها هم رزمش شد در قهوه خانه #مجید رفت وآمد داشت.یک شب #مجیدرابه هیئت خودشان برد که اتفاقا خودش مداح بود آنجادر مورد مدافعان حرم ونا امنی های سوریه وحرم#حضرت_زینب(سلام الله )میخوانند و#مجید آن قدر سینه میزد وگریه میکرد که حالش بد میشود. وقتی بالای سرش میروند میگوید 《 مگر من مرده ام که حرم #حضرت_زینب در خطر باشد.من هر طور شده میروم 》از همان شب تصمیم میگیرد که برود
شعری که شهید مجید همیشه دوست داشت نریمان پناهی در منزل آن شهید خواند😭😭
هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا
و #شهید_مجید_قربانخانی_ صلوات 🌱
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌸
14.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امر به معروف مادر #شهید_مجید_قربانخانی با همراهی #دختران_انقلاب دیروز در تشییع شهیده حادثه تروریستی کرمان #شهیده_فائزه_رحیمی.....❤️
#بیتفاوت_نباشیم
#زن_زندگی_شهادت🏴
یک شب آمد بخوابد دیدم روی بازویش یک عکس اژدها خالکوبی شده است. شاکی شدم به حاج مرتضی گفتم «خداوکیلی این رو از کجا گیرآوردی که بدنشم پر از نقش و ورقه». حاجی عصبانی شد و سر مجید داد زد که مگر نگفتم حواست باشه بدنت معلوم نشه بچه ها ببینند. مجید قربان خانی از صدای مداحی من در هیأت بچه های مدافع حرم خوشش می آمد آنقدر صدایم را دوست داشت که گاهی اوقات التماس می کرد برایش نوحه بخوانم و من در جوابش می گفتم «من برای تو نمی خونم اصلا اگه تو شهید بشی من به خدا و اعتقاداتم شک میکنم». مجید هم جواب داده «این خالکوبی یا فردا پاک میشه، یا خاک میشه»
روز عملیات وقتی تیر خورد متعجب بودم از کار خدا مجید داشت میرفت به آرزوش برسه ومن ول معطل مانده بودم وسط معرکه. درست بود که منم زخمی شده بودم اما زخمی شدن کجا و شهادت کجامجید حتی لحظه شهادتش بااینکه چند تیر خورده باز دست از مسخره بازی برنمیداشت. هرکسی تیر میخورد بعد از یک مدت بیهوش میشود مجید سه ساعت تمام بیدار بود و یکبند شوخی میکرد و حرف میزد تا اینکه شهید شد
#شهید_مجید_قربانخانی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
اگر مستمندی را میدید؛ هرچه داشت می بخشید فکر نمی کرد شاید یک ساعت بعد خودش به آن نیاز داشته باشد.
گاهی یک روز کلی با نیسانش کار می کرد
اما روز بعد پول بنزینش را از من می گرفت!
ته و توی کارش را که در می آوردی
می فهمیدی کل پولش را بخشیده است...
#شهید_مجید_قربانخانی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💔
روزمان را متبرک میکنیم به یاد لاتی که لوتی شد
هشت روز مانده به اربعین سال ۹۳ ساعت یازده شب بود که مجید سراسیمه آمد خانه:
«وسایلم را جمع کنید که عازم کربلا هستم.»
گفتم: «زودتر می گفتی که به چند تا از فامیل و آشنا خبر می دادیم.» عجله داشت و رفقایش داخل ماشین منتظرش بودند.
چه رفقـایی و چه سفر اربعیـنی!
تا برسند مرز مهران، صدای آهنگ و بگو بخندشان بلند بود؛ گویا کارناوال شادی راه انداخته بودند.
مجید اولین بار که رفت داخل حرم حضرت علی (ع) کمی تغییر کرد و کم حرف شد.
هر بار هم که می رفت حرم، دیر برمی گشت؛ آنهم با چشم های قرمز.
رفقا مانده بودند که این خود مجید است یا نقش بازی جدیدش.
پیاده روی که شروع شد، مجید غرق در خودش بود. نه می گفت و نه می خندید.
پایش که رسید بین الحرمین، از درون شکست.
دیگر دست خودش نبود. ذکـر لبـش یا حسـین یا حسـین بود و مشغول اشـک و نـالـه.
وقتی می خواستند برگردند، به صمیمی ترین دوستش گفت: «توی این چند روز از امـام حسین ع خواستم که آدمم کند. اگر آدمم کند دیگر هیچ چیز نمی خواهم.»
او حـرّی دیگری از نوع مدافعان حرم شده بود که فاصله بین توبه و شهادتش ۱۳ ماه بیشتر نبود.
✍🏻دلم میخواهد اینجوری عاقبت بخیر بشم
دسته گلی از صلوات به نیابت از تمامی شهدا از صدر اسلام تاکنون، هدیه میدهیم محضر حضرت علی و فاطمه زهرا سلام الله علیهما
🌸الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم🌸
📚 کتاب "مجید بربری "
#شهید_مجید_قربانخانی
#اربعین
🌹🍃🌹🍃