eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
357 دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
15.6هزار ویدیو
76 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
6.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عزیزانی که نا امید شدید و دلتون شکسته این ویدئو رو تماشا کنید کی گفته ما رها شدیم و صاحب نداریم وقتی میشه روز شهادتت رو هم خودت انتخاب کنی و آقا اجابتت کنه پس میشه هرچی بخواهی با رفاقت و‌ انس با حضرت عباس و‌امام حسین بهش برسی و‌داشته باشی نا امید نباش فقط شروع کن به رفاقت این رفاقت خیلی پرسوده🤲 ❤️ ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📝♥️ یک روز برای مسابقات کشتی بسیج با مجموعه ما اومده بود بهش گفتم مصطفی این رفيقت که تهرانیه... دلم ميخواد روش رو کم کنی! یک جوابی داد که صد تا پهلوان باید فکر می کرد تا اون جواب رو بده...!:) گفت دایی جمال! شاید خدا ظرفیت بردن او را بیشتر داده باشه خدا کنه ظرفیت باخت و برد را داشته باشیم اگر نداشتیم و بردیم خطر داره...🖐🏻 مصطفی از همان نوجوانی روش و منش جوانمردانه داشت.✨ 🤍 راوی دایی شهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╰┅─────────┅╯
📝♥️ یک دفتر خاص برای دانشگاه آماده کرده بود و در تمام صفحات آن تصاویر امام خامنه ای مد ظله العالی و شهدا را چسبانده بود به دفترش... دفترش را که دیدم به او گفتم اگر میخواهی به مدرسه بروی این چه کاری است؟ جواب داد :" عکس شهداست! چه اشکال دارد ؟ خیلی هم خوب است😁!" گفتم : "فکرش را کرده ای اگر کسی ببیند چه می گوید؟!" گفتم:"مهم نیست هر کس هر چه می خواهد بگوید من کاری را که دوست دارم انجام می‌دهم!" واقعاً عاشق شهدا بود هر بار که تصاویر شهدا و دفاع مقدس از تلویزیون پخش می شد، مصطفے ضجه می زد💔 فردا که از دانشگاه برگشت با خوشحالی گفت :"دیدی بد نشد!" تا دفتر را باز کردم یکی از دوستان پرسید این عکس شهید هنری اینجا چه می کند؟ و هم ادامه داد لباسی که هنگام شهادت تنش بود و منشور عملیات را به او دادم. مصطفے هم که عاشق دفاع مقدس بود ، حسابی سوال پیچش کرده و کلی اطلاعات از او گرفته بود... مصطفے متوجه شده بود که این شهید و دوستانش بچه های گردان عمار لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله هستند همان کسانی که در فکر محاصره شده و قتل عام شدند. مصطفی به این گردان و رزمندگان و شهدای علاقه‌مند شد و در مورد آنها تحقیق زیادی کرد.✨ 🤍 راوی همسر شهید
🎤♥️ سخنان حاج قاسم در وصف شهیدمصطفےصدرزاده : "من آن زمان در دیرالعدس دیدم یک صدای خیلے برجسته ای می آید... سیدابراهیم صدرزاده خیلے صدای مردانه ای داشت! مثل داش مشتی های تهرانی🖐🏻 من او را نمی شناختم. وقتی از پشت بی سیم حرف میزد، گفتم: «او کیست که از تهران آمده و در تیپ فاطمیون جای گرفته است؟!» حسین (بادپا) گفت: «سیدابراهیم🍃» وقتے از دیرالعدس برمی گشتیم، از حسین (بادپا) سؤال کردم: «این سیدابراهیم کیه که با این صدای بلند و مردونه صحبت می کرد؟» سید را نشان داد (و) گفت: «این!» یک جوان تو دل برویی بود! آدم لذت می برد نگاهش کنه...♥️ من واقعا عاشقش بودم..✨ پرسیدم: «چطور به اینجا آمده اس؟.» (گفتند:) این جوان چون ما راه نمی دادیم بیاید، رفت مشهد و در قالب فاطمیون و به اسم افغانی ثبت نام کرده و به اینجا آمده بود. زرنگ به این می گویند! زرنگ به من و امثال من نمی گویند..! زرنگ فردی نیست که به دنبال مال جمع کردن و گول زدن مردم است! زرنگ و با ذکاوت شخصے است که فرصت ها را به این شکل به دست می آورد🖐🏻 زرنگ یعنی کسے که فرصت ها را به نحو احسنت استفاده می کند. چرا او این کار را کرد؟ این خیلی قیمت دارد! خدا کسے را که در راهش جهاد می کند، دوست دارد♥️ "فَضَّلَ اللّهُ المجاهدینَ عَلَی القاعِدینَ أَجرًا عظیمًا" اگر کسے را خدا دوست داشته باشد، محبت، عشق و عاطفه اش را در دل ها آکنده می کند. امثال سیدابراهیم در خیابان‌های تهران بسیارند، اما آن چیزی که سیدابراهیم را بسیار عزیز کرد، این مسأله بود.🕊" ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
گفتم : به نظرت کیا‌ شهید‌ میشن؟! گفت : اونایی که اسراف میکنن گفتم : اسراف! تو چی؟! گفت : تو دوست داشتن خدا 🕊
5.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینطور از همه زندگیشان گذشتند... همسر و فرزند شهید صدرزاده ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
🥀🥀🥀 🥀 ما درس و ایستادگی را در مڪتب امام خمینۍ فرا گرفته ایم. و شاگردان این مڪتب چه خوش درخشیدند وشدند گل هاے پرپر خمینۍ ...🕊' . ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
526.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما و خدا به کلّ عالم حریفیم❤️‍🔥💪 برادرشهیدم ...🌷🕊 شادی روح پاکش صلوات ..🌸 ‌ 🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
6.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایشالله تاسوعا پیش عباسم...💞🤲 ✍روایت مادر از علت شهادت فرزندش در ظهر تاسوعا... ‌ 🏮🏴🏮🏴🏮🏴🏮
📖♥️ به شدت در مصائب و سختی های زندگی توکل داشت. در زندگی پستی و بلندی های زیادی داشتیم و به لحاظ اقتصادی شکست های بزرگی را متحمل شده بودیم. اما من خیالم راحت بود که با توکلی که آقا مصطفے داشت همه موانع و مشکلات را پشت سر میگذاریم.✨ یه بار فاطمه را گذاشت روی اپن آشپزخانه و به او گفت: بپر بغل بابا! و فاطمه سریع به آغوش او پرید. بعد به من نگاه کرد و گفت: ببین فاطمه چطور به من اعتماد داشت! او پرید و میدانست که من او را میگیرم، اگر ما اینطور به خدا اعتماد داشتیم همه ی مشکلات‌مان حل بود. "توکل واقعی" یعنی همین که بدانیم در هر شرایطی خدا مواظب ما هست.🤍 💚 راوی همسرشهید 🌹🍃🌹🍃