eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
357 دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
15.6هزار ویدیو
76 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
 شهید مهدی معتقد بود باید مقابل داعش ایستاد👊، وطنی باشد یا غیروطنی. شهید نوروزی صدها کیلومتر دورتر از سرزمین محل تولدش به شهادت رسید تا اثبات کند که برای او مردمش آنقدری مهم هست که بخاطر آن ماهها همسر و فرزند یکساله اش را تنها بگذارد و در کشوری دیگر اردو بزند بجنگد و در آخر هم جانش را بدهد و بشود🕊 🕊 🌹🍃🌹🍃 🕊باشهداتاشهادت🕊 @bashohadatashahadattt
✳️ دم دمای عروسی، که پدرم داشت لیست مهمانان را آماده می کرد، عده ای از آنها خانواده هایی بودند که خانم هایشان بدحجاب بودند. احترام پدرم را داشت و جلویش چیزی نگفت؛ اما دو روز خانه مان نیامد. در همین دو روز زنگ زده بود به پدرم که: «من مریم را در ۲۹ سالگی پیدا کردم. اگه این مسئله باعث بشه که شما بگین مریم را بهت نمیدم، بدونید تا آخر عمرم زن نمی گیرم؛ اما اجازه هم نمیدم خانم بدحجاب تو مراسم عقد و عروسی من بیاد و گناه تو مراسم بشه». 🔸 پدرم هم راضی شده بود. من هم راضی بودم. من دلم با مهدی بود. پنج شنبه که آمد گفت: «بیا بریم قم هم زیارتی بکنیم و هم مددی بگیریم از حضرت معصومه (س) برای بقیه کارها». 🔹 حرم که بودیم. زنگ زد به یکی از علما تا از قرآن مدد بگیریم. آیه ای درباره زوج های بهشتی آمد که آن دنیا هم کنار همدیگر خواهند بود. آنجا با همدیگر عهد بستیم که با هیچ خانواده بدحجابی رفت و آمد نکنیم. موقع برگشت، النگویم را از دستم درآوردم و هدیه کردم به حرم حضرت معصومه (س). راوی: مریم عظیمی؛ همسر شهید 📚 برگرفته از کتاب «دیدار پس از غروب »بقلم منصوره قنادیان @bashohadatashahadattt نشر روایت فتح
🌹 انگار ناف مهـدی را با کـربلا بریده بودند. در طول زندگی ۳۲ ماهه مان، سه سفر اربعین رفت و دو بارش مرا هم با خودش برد. سفر اول، پس از سلامی به حضرت علی (ع) در نجف، حرکت کردیم. سفر با او اصلا خستگی نداشت. وسط راه روضه می خواند و همه را می گریاند. 🔹 وسط راه بچه ای دو ساله را دیدیم که به زائرها آب می داد. با دیدنش گل از گل مهدی شکفته بود. رفت با او عکس گرفت. گفت: «ان شاءالله خـدا چنین بچـه ای بهمان بدهد سال دیگر با او بیائیم اربعـین». 🔸 نزدیک کربلا از یکی از موکب ها جـارو گرفت و شروع به کار شد. جارو می کرد و می گفت: «این ها، خـاک قدم های زائـرین کـربلاست؛ بردارید برای قـبرهای تان.» ◽راوی: مریم عظیمی؛ همسر شهید 📚 "دیدار پس از غروب" بقلم منصوره قنادیان/ نشر روایت فتح 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شیر سامرا در دل فتنه‌گران ● شهید مدافع حرم «مهدی نوروزی» را به عنوان شیر سامرا می‌شناسند. این در جریان فتنه ۸۸ وقتی که دید انقلاب اسلامی در خطر است، میدان نبرد با فتنه‌گران را خالی نگذاشت. او در جریان مقابله با فتنه‌گران در خیابان انقلاب در محاصره قرار گرفت، اما توانست جان سالم به در ببرد تا در جایی دیگر آن جان را فدا کند. ● شهید نوروزی در جنگ داعش در عراق، فرماندهی عملیات ویژه را بر عهده می‌گیرد و سرانجام در ۲۰ بهمن ماه ۹۳ در حومه سامرا به شهادت می‌رسد. 🕊 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ https://eitaa.com/bashohadatashahadattt ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱
◇ پس از اتمام خدمت، راننده سفیر ایران در عراق می‌شود و همان سال جهت استخدام در نیروی انتظامی به ایران باز می‌گردد. ◇ مدتی بعد به سیستان و بلوچستان رفته و یکی از سرکردگان عبدالمالک ریگی که اتوبوس پرسنل پاسداران را منفجر کرده بود دستگیر کرد. ◇ حضور بدون نقاب او در ۲۸ بهمن سال ۸۵ در مراسم اعدام نصرالله شنبه زهی عامل بمب گذاری اتوبوس سپاه در زاهدان و از عوامل تروریستی گروه ریگی همان اتفاقی بود که متعاقباً عبدالمالک ریگی برای سرش جایزه گذاشت. ◇ ۲۳ خرداد سال ۹۳ بود که با سفر زیارتی ۲ روزه به و سپس سفر ۲۱ روزه جهادی در سامرا مسیر تازه ای را برای مجاهدت یافت و در این سفر توسط سردار به فرماندهی عملیات ویژه سامرا منصوب شد و در ۱۲ آبان همان سال ۲۸ روز به سامرا برای جهاد با داعش اعزام شد. ◇ شجاعت و دلیری‌های مثال‌زدنی دلیلی شد تا او را با نام «شیر سامرا» بشناسند در عملیات‌هایی که در سامرا و نواحی آن انجام می‌شد، هر جا نیروها زیر فشار قرار می‌گرفتند و به تنگنا می‌رسیدند، از تیم عملیات ویژه می‌خواستند تا با نیروهایش به کمک آنها برود و غائله را ختم کند. مهدی خط‌شکن بود، همیشه در وسط میدان معرکه بود. سرانجام در تاریخ ۲۰ دی ماه سال ۹۳ و در دفاع از حرمین عسکریین در العوینات در ۴۰ کیلومتری سامرا توسط گروهک تروریستی داعش به شهادت رسید. ◇ پیکر این شهید مدافع حرم که نخستین شهید مدافع حرم استان کرمانشاه بود که پس از طواف در حرم امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) به ایران منتقل شد. https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
🏴 پیاده روی در سیره 🌷انگار ناف مهدی را با کربلا بریده بودند. در طول زندگی ۳۲ ماهه مان، سه سفر اربعین رفت و دو بارش مرا هم با خودش برد. سفر اول خواهر و شوهر خواهرم هم همراه مان بودند.  پس از سلامی به حضرت علی (ع) در نجف، حرکت کردیم. شب اول تا دو نصف شب راه می رفتیم. سفر با او اصلا خستگی نداشت. وسط راه روضه هم می خواند همه را می گریاند. 🔹وسط راه بچه ای دو ساله را دیدیم که به زائرها آب می داد. با دیدنش گل از گل مهدی شکفته بود. رفت با او عکس گرفت. گفت: «انشاء الله خدا چنین بچه ای بهمان بدهد سال دیگر با او بیائیم اربعین». نزدیک کربلا از یکی از موکب ها جارو گرفت و شروع به کار شد. جارو می کرد و می گفت: «این ها خاک قدم های زائر های کربلاست. بردارید برای قبرهای تان». راوی: مریم عظیمی؛ همسر شهید
🏴 پیاده روی در سیره 🌷انگار ناف مهدی را با کربلا بریده بودند. در طول زندگی ۳۲ ماهه مان، سه سفر اربعین رفت و دو بارش مرا هم با خودش برد. سفر اول خواهر و شوهر خواهرم هم همراه مان بودند. پس از سلامی به حضرت علی (ع) در نجف، حرکت کردیم. شب اول تا دو نصف شب راه می رفتیم. سفر با او اصلا خستگی نداشت. وسط راه روضه هم می خواند همه را می گریاند. 🔹وسط راه بچه ای دو ساله را دیدیم که به زائرها آب می داد. با دیدنش گل از گل مهدی شکفته بود. رفت با او عکس گرفت. گفت: «انشاء الله خدا چنین بچه ای بهمان بدهد سال دیگر با او بیائیم اربعین». نزدیک کربلا از یکی از موکب ها جارو گرفت و شروع به کار شد. جارو می کرد و می گفت: «این ها خاک قدم های زائر های کربلاست. بردارید برای قبرهای تان». راوی: مریم عظیمی؛ همسر شهید
24.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ●همیشه تو خونه صدام میزد: همسر شـهید نوروزی همسر شـهید جان وقتی زل‌میزد بهم می گفتم باز چیشده؟ میگفت: سنت کوچیکتر از اونیه که بهت بگن همسر شـهید هنوز بچه ای آخه! عَوضش میشی کوچیکترین همسر شهید… 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╰┅─────────┅╯