#عاشقانههای_شهدایی♥️
#همسفرانه ❥'
🦋در سالهاے اول زندگے، یک روز مشغول اتو کردن لباسهایش👕 بودم؛ در همین حال از راه رسید و از من گله کرد و گفت: شما #خانم_خانه هستید و وظیفهاے در قبال کارهاے شخصے من ندارید❌شما همین که به #بچهها رسیدگے مےکنید، کافےست.
🦋تا آنجایے که به یاد دارم حتے لباسهایش را #خودش مےشست و بعد از خشک شدن، اتو مےزد و هیچ توقعے از بنده نداشت☺️
✍به روایت همسر شهید
#شهید_صیاد_شیرازی
🌹🍃🌹🍃
🕊باشهداتاشهادت🕊
@bashohadatashahadattt
•<💌>•
•< #همسفرانه >
.
.
😅_° همیشه با او شوخی میکردم و میگفتم: «اگه شربت شهادت آوردند نخوری، بریز دور!»
😋_° یادمه یکبار به من گفت: «اینجا شربت شهادت پیدا نمیشود، چه کار کنم؟»
گفتم: «کاری ندارد، خودت درست کن، بده بقیه هم بخورند.»
😁_° خندید و گفت:
«اینطوری خودم شهید نمیشوم، بقیه شهید میشوند.»
🍹_° «شربت شهادت» یک جوری رمز بین من و آقا ابوالفضل بود.
📩_° یکبار دیدم در تلگرام یک پیام از یک مخاطب آمد که من نمیشناختم! متنش این بود:
«م.لازم، م.دافع هس.تم. اگر کاری داشتی به این خط پیام بده. هنوز هم شربت نخوردم.»
📞_° هنوز چند دقیقه نگذشته بود که دیدم گوشی خانه مادرم زنگ زد. ''آقا ابوالفضل بود'' بعد از احوالپرسی گفت:
«این، خط دوستم است، کاری داشتی پیام بده.»
❤️🩹_° دو روز قبل از شهادت آخرین تماسش بود، خیلی با هم صحبت کردیم. مثل همیشه!
@bashohadatashahadattt
🌷شـهـیـد مدافع حرم #ابوالفضل_راهچمنی