eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
357 دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
15.7هزار ویدیو
76 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 زیارتنامه تصویری شهدا 🔹 شهدا دلها را تصرف می‌کنند ..... 🔹 با ذکر صلوات نثار ارواح شهدا 🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹 @bashohadatashahadattt ‌✨ الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
♦️شهیدی که بعد از شهادتش کارنامه فرزندش را امضا کرد 🕊🕊🕊🕊 ☀️یکی از دوستان آقا مجتبی یک مرتبه ایشان را در خواب می بینند و متوجه مقام بالایشان می شوند. از شهید صالحی می پرسند شما چگونه به این مقام رسیدی؟ ایشان سه مرتبه فرموده بودند: «اخلاص» 🌿🌺🌿 مرحوم فلسفی از بنده خواسته بودند اگر شهید را در خواب دیدم از ایشان در مورد آینده جنگ بپرسم. وقتی شهید صالحی را در خواب دیدم پرسیدم  اما از پاسخ دادن امتناع کردند. 🌸🍃به ایشان گفتم: «از نامه زهرا بگو». پرسیدند: «شما هم شک داری؟!» گفتم: «نه والله، من شک نکردم ولی به مردم چه بگویم؟» ✨ فرمودند: «کسانی که شک کردند در حال شک باشند تا روز قیامت. نامه زهرا را من امضا کردم.» هم اکنون نسخه اصلی این نامه در موزه شهدای تهران نگهداری می شود. https://eitaa.com/bashohadatashahadattt 🔹راوی همسر شهید ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
علیه السلام خطاب به امام سجاد علیه السلام فرمودند: به خدا قسم خون من از جوشش باز نمی‌ایستد تا این که خداوند مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را مبعوث فرماید. 🏴 https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
خودش که چیزی نمیگفت. تو دارتر از این حرف ها بود. پورجعفری از یک طریقی فهمیده بود حاجی مشکل مالی دارد. بی سروصدا و دور از چشم حاج قاسم موضوع را با سردار قاآنی در میان گذاشته بود. سردار هم به معاون اداری مالی دستور داده بود یکی از مأموریت های حاجی را حساب کنند وپولش را بریزند به حساب. تا فهمید ماجرا از چه قرار است، اول پول را برگرداند بعد هرسه را توبیخ کرد؛ پورجعفری، سردار قاآنی و معاون اداری مالی را. با تشر گفت:«شما اشتباه میکنید توی زندگی شخصی من دخالت میکنید،به شما ربطی نداره من مشکل مالی دارم یا ندارم. من بعد هم دیگه از این کارا نکنید.» حسین پورجعفری سی و چند سال همسنگر و همرزم حاج قاسم بود و از برادر بهش نزدیکتر. از این مدت طولانی بیست و دو سالش را در سپاه قدس کنار هم بودند؛ شب و روز از این کشور به آن کشور و از این شهر به آن شهر. خودش میگفت:«یاد ندارم توی این همه سال،حاجی برای یه روز مأموریت خارج از کشورش ریالی گرفته باشه.» راوی: حجت الاسلام رضایی،معاون تبلیغ و امور فرهنگی حوزه علمیه کرمان به نقل از شهید حسین پورجعفری منبع: صوت سخنرانی در همایش کشوری معاونین تبلیغ و امور فرهنگی حوزه های علمیه سراسر کشور در بندر عباس https://eitaa.com/bashohadatashahadattt 🇮🇷مکتب حاج قاسم "استان کرمان" https://eitaa.com/joinchat/4226679013C6bf05a4899
3.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️͜͡🕊 ما را نمی‌بری حرم؟ قهر کرده ای؟ 🙂💔 📅 ۸ روز تا اربعین https://eitaa.com/bashohadatashahadattt 🏴 🌺 🖤
روایتی از همسر شهید: 🖍خداحافظی و عمل به قول آخرین باری که می‌خواست برود وقتی با بچه‌ها خداحافظی می‌کرد، بچه کوچکترم که سه سال و نیمش بود، نمی‌توانست از پدرش دل بکند. گریه می‌کرد که بابا نرو. آقا مهدی به او گفت: "بابا می‌خوام برم سربازای صدام رو بکشم" محسن می‌گفت: "اگه سربازای صدام رو بکشی اونوقت بچه‌هاشون بی‌بابا می‌شن.   منقلب شد و گفت: "می‌خوام خود صدام رو بکشم". می‌گفت: "بابا برام پفک بخر". می‌گفت: "چشم بابا برات خوراکی می‌خره". چند بار خداحافظی کرد و چند صد متر رفت و باز محسن صداش کرد و برگشت. بالاخره رفت.   روزی که خبر شهادتش را دادند، شبش خواب دیدم که مهدی آمده و محسن را بغل کرده و به شیرینی فروشی سر کوچه‌مان برده است. خیلی هم خوشحال است. دائم بچه را ناز می‌داد. برایش قاقالی خریده بود. یک خوراکی دست محسن داده بود. بقیه‌اش را به من داد و گفت: "این‌ها را بعدا به او بده". بعد هم محسن را به بغل من داد و گفت: "دارم می‌رم". محسن زد زیر گریه و گفت: "بابا نرو"... و از گریه محسن بیدار شدم. همان روز تشییع این خواب را دیدم.   او به قولی که به محسن داده بود، عمل کرد. شادی روح همه شهدا صلوات...❣ شهید🕊🌹 https://eitaa.com/bashohadatashahadattt 🌹🍃🌹🍃
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 https://eitaa.com/bashohadatashahadattt ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌹 🕊🌹 اکبری ‼️هرچه می گفت دوستانش حرف دلش را نمی فهمیدند. با انگشت کنار مزار پسرعموی شهیدش شکل سنگ قبری کشید و روی آن نوشت ... ⁉️همه خندیدند و برو بابا نثارش کردند. خنده آنها دلش را با دستش نامش راکه به اسم شهید زینت داده بود پاک کرد و سرش را پایین انداخت. درد و دل کرد با کسی که سالیان سال و یاورش بود. 🌹فردای آن روز عبدالمطلب عازم شد ده روز بعد پیکر غرق به خون عبدالمطلب برروی دست های مردم شد.‌ بعد از مراسم دوستانش فهمیدند منزل جدید رفیقشان همان جاییست که او با زبان بی زبانی نشانشان داد و کسی باور نکرد. 💧بعدها که اش را خواندند نوشته بود: "یک عمر هر چه گفتم به من می‌خندیدن! یک عمر کسی را نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم. اما مردم! ما رفتیم. بدونید هر روز با آقام امام زمان (عج) حرف می‌زدم. آقا خودش گفت: تو میشی.." "شهید ناشوایی که با امام زمان ارتباط داشت" ✍️نویسنده : طاهره بنائی منتظر 🌹سلام و صلوات به روح پاک شهدا ‌https://eitaa.com/bashohadatashahadattt (عج)
اعمال شما به ما عرضه میشه وقتی به نیشابور رسید موسی بنِ ثیار میگه جنازه ای رو مردم داشتن تشییع میکردن ، یه مرتبه دیدم حضرت بلافاصله و با عجله از کجاوه پیاده شد ... خودشو به این جمعیت رسوند ، زیرِ این پیکر رو گرفت ... اومد کنارِ قبر ، دستِ مبارکشُ رو سینۀ میّت گذاشت ... فرمود : *یا فُلان ابنِ فُلان ... أَبْشِرْ بِالجَنَّةِ ، فَلا خَوْفٌ عَلَیْكَ بَعْدَ هذِهِ السّاعَةِ .....* گفتم آقاجان ، تا جایی که من خبر دارم ، شما اولین بارِ که به این منطقه میاین .... مگه این پیکر رو میشناختید ؟؟... فرمود : مگه نمی دونی ، اعمالِ شما صَبَاحاً وَ مَسَاء به ما عرضه میشه .... ما به نامۀ اعمالِتون نگاه می کنیم ، یا امام رضا یه نگاهی هم به ما بینداز زندیگمون آباد بشه . ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
. 🔻علامه حسن‌زاده‌ آملی: . الهی، خوشا آنان که فقط با تو دل خوش کرده‌اند. .
هربار که میروم زیارت امام رضا (ع)صدایش میپیچد توی گوشم که «تا بهت اشک ندادن، نرو داخل» میگفتم: خب چیکار کنم؟ میگفت: توی صحن قدم بزن... خودش از صحن جامع رضوی شروع میکرد و یک دور، دور حرم میچرخید. زمزمه میکرد و شعر میخواند و استغفرالله میگفت تا واقعاً گریه اش میگرفت. بعد میگفت حالا بیا برویم داخل؛ پیش آنجا هم سلام میداد و زیاد جلو نمیرفت... https://eitaa.com/bashohadatashahadattt ●➼‌┅═❧═┅┅───
. 🕊 تلاوت آیات‌ قرآن ڪریم ؛ ۩ بــِہ نـیّـت‌ برادرشھیدابراهیم‌هادے 🌿' 📚 •﴿رفیق‌شھیدم‌ابراهیم‌هادے‌‌﴾•