eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
357 دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
15.6هزار ویدیو
76 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید.mp3
زمان: حجم: 13.99M
تقدیم به تمام شهدای انقلاب اسلامی تا به امروز 🌹 خواننده: 😭😭 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ @bashohadatashahadattt
اهمیت خواندن سوره قدر در عصر جمعه @bashohadatashahadattt
صلوات-ضراب-اصفهانی-با-صدای-استاد-فرهمند.mp3
زمان: حجم: 2.95M
صلوات ضِراب ✍️یکی از اعمالی که مرحوم آیت‌الله بهجت (قدس‌سره) مقیّد بودند عصرهای جمعه بخوانند ،خواندن صلوات ضراب است که از امام عصر علیه‌السلام روایت شده است{ این دعا در اوائل مفاتیح‌الجنان در اعمال روز جمعه آمده است} صلوات ابوالحسن ضرّاب برای عصر جمعه که خواندن آن هرگز نباید ترک شود ✅سید ابن طاووس فرموده است: این صلوات از مولای ما حضرت مهدی (علیه السلام) روایت شده است هرگز این صلوات را ترک نکن، به جهت امری که خداوند(جَلَّ جَلالُه) ما را به آن آگاه نموده است : @bashohadatashahadattt ‌---------------------------------------
AUD-20220513-WA0015.
زمان: حجم: 3.24M
دعای سمات ✍️این دعا از دعاهاى مشهور است که اکثر علماى بزرگ به آن عنایت داشته اند. مستحب است این دعا را در ساعت هاى آخرِ روز جمعه بخوانند. این دعا از جناب محمّد بن عثمان عَمْرى(رحمه الله) که یکى از نوّاب چهارگانه امام زمان(علیه السلام) است به سندش از حضرت امام باقر(علیه السلام)و امام صادق(علیه السلام) نقل شده است همان گونه که در روایت آمده، این دعا براى رفع شرّ و ستم دشمنان و اجابت سریع دعاها و پاداش فراوان الهى، مؤثّر است   @bashohadatashahadattt ---------------------------------------
1.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️حضرت زهرا سلام الله علیها می‌فرمایند: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم: «ساعتی در روز جمعه وجود دارد که هر مسلمانی آن را دریابد و حاجت خیری را از خدا بخواهد خدا به او عطا خواهد کرد.» پرسیدم: یا رسول الله! کدام ساعت است؟ فرمود: إِذَا تَدَلَّى نِصْفُ عَيْنِ الشَّمْسِ لِلْغُرُوبِ آن وقتی است که نیمی از خورشید غروب کرده باشد. و حضرت زهرا سلام الله علیها همیشه به خدمتکارش می‌فرمود: بر روی بلندی برو و هر وقت دیدی که نیمی از خورشید غروب کرده مرا باخبر کن تا دعا کنم. 📚 معانی الاخبار، ص۳۹۹. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ام‌البنین‌های وطنم نذر یاری امام زمان(عجل الله) عباس‌ها روانه میدان کردند ...
✍️ توییت کربلایی‌محمدحسین 🔸️ صحبت‌های امروز رهبر انقلاب را که شنیدم متوجه تفاوت بنیادین دیدگاه ایشان با دوستان ‎سوپر انقلابی شدم. حالا به نظرم کاملا مشخص است که چه کسانی مسبب اصلی شکاف‌های اجتماعی هستند. : @bashohadatashahadattt
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━> @bashohadatashahadattt <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 🌻 💥 یوزارسیف وعلیرضا وجمعی دیگر از مردها بیرون درخروجی مردها اجتماع کرده بودند,بین اون مردها پدر من هم دیده میشد واز همه بدتر ,پارچه کادو پیچ شده من به دست حاجی سبحانی مثل گاو پیشونی سفید خودنمایی میکرد,از حرصم یه پیشکول محکم از پهلوی سمیه گرفتم ودیدم با کمال تعجب سمیه هیچ عکس العملی نشان نداد,نگاه به صورت سمیه کردم انگار دراین عالم نبود وخیره به نقطه ای بود ,رد نگاهش را گرفتم...وای باورم نمیشد...سمیه...این....اوخ پس یه نقطه ضعف از سمیه دستم اومد ,برای اینکه حال خوشش را خراب کنم با دست محکم به پشت گردنش زدم وگفتم:خبر مرررگت...حالا من بااین جمعیت اطراف یوزارسیف چطوری برم ,اون دسته گلی را که به اب دادی ازش بگیرم... سمیه درحالیکه با دندانش چادرش راگرفته بود وبا دست دیگه اش پشت گردنش را میمالید گفت:دستت بشکنه دختر ,حالا بیا ثواب کن....خوب عقلت رابکار بنداز,بزار دورش خلوت بشه بعد برو.... خودمون را الکی سرگرم کردیم تا اکثرا از جمله پدرم از مسجد بیرون رفتند وحالا مونده بود,علیرضا ویوزارسیف ومش رحیم خادم مسجد. همینطور که مثل بچه ای که دست مادرش رامیگیره,چادر سمیه را گرفته بودم با هم جلو میرفتیم ,به یوزارسیف وعلیرضا رسیدیم... سمیه با حالتی که پراز شیطنت بود گفت:سلام علیکم حاج اقا,قبول باشه ان شاالله...این امانتی دوست مارا میشه لطف کنید,,فک کنم درطول دعا همش دلش,اونور بود...اخه پارچه چادری خودشه... یکدفعه بااین حرف سمیه انگار برق سه فاز,بهم وصل کردند ,با لکنت گفتم:م م ممنون حاج اقا شما به زحمت افتادین ,این دوست ما یه کم کم داره شما به بزرگواری خودتون ببخشید... بااین حرفم یه لبخند کمرنگ رولبای حاجی نشست وچادر را دادطرفم,علیرضا هم یه خنده ی نمکین کرد وارام گفت:کاملا معلومه.... سمیه که انگار انتظار این حرف را از من نداشت همچی دندان قروچه ای رفت وروبه علیرضا گفت:بله...شما چی افاضات فرمودید؟؟ علیرضا با حالتی که سرخ وسفید میشد,انگار که انتظار این همه رک بودن سمیه را واینقدر پررویی رانداشت گفت:من؟!افاضات؟؟؟ خدانکنه... دستپاچه تشکری کردم وبه سرعت به طرف در حرکت کردم وصدای دویدن سمیه را پشت سرم میشنیدم اما اصلا براش واینستادم,اخه امروز کلی دسته گل اب داده بود.... در حالیکه کادو را به سینه ام میفشردم ورایحه ای را که ازش به مشام میرسید وبی شک عطری بود که یوزارسیف استفاده کرده بود را به عمق جانم میکشیدم ,زنگ در خانه را زدم دارد.... 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @bashohadatashahadattt <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 🌻 💥 مامان ایفون را زد...از پنجره هال بابا را دیدم که روکاناپه نشسته...باید کادو را زیرچادرم قایم میکردم,اخه اونطوری یوزارسیف این پارچه را رو دستش گرفته بود که همه توجهشون جلب شده بود ,دیگه بابا سعید بااون تیز بینیش ,جای خوددارد... کادو را زیر چادرم گرفتم وارام در هال را باز کردم,با صدای بلند ومثل همیشه داد زدم:سلام سلام اهالی منزل,بابای مهربان,مامان خوش زبان...هر دو برگشتن طرفم وبا خنده جوابم را دادم,داشتم از کنار مامان رد میشدم که گفت:پارچه را گرفتی؟ با دستپاچگی گفتم:اره اره,بزارید برم لباسام را دربیارم ,بعدش میام نشون میدم.. مامان:ای بابا,بده ما ببینیم توهم برو لباسات را در آر... نمیدونستم چکار کنم ,هردوشون داشتن منتظرانه نگام میکردند,به بهانه ی خوردن اب راهم راکج کردم سریع رفتم سمت اشپزخانه.. پشت به اوپن ,پارچه را از کادو بیرون اوردم,اما دلم نیامد کادو را دور بندازم,اخه بوی یوزارسیف را میداد,کادو را چپوندم تو.کابینت کنار ظرفشویی واومدم بیرون,پارچه را دادم طرف مامان...مامان دستی کشید وهی از این رو به اون روش کرد وبعداز کلی کلنجار رفتن باهاش گفت:نه خوبه,لطیفه,سبک هم هست به نظرم پرز نمیگیره...بابا هم خودش را کش داد ودستی به پارچه رساند وگفت:بااینکه سر رشته ندارم اما به نظرم خوبه,اخه پسند زر زری باباست... باخوشحالی طرف اتاقم رفتم تا لباس خونه بپوشم . باید به وقتش کاغذ کادوی یادگاریم را منتقل میکردم تواتاقم... تا امدم مادر میز,شام را چیده بود,درحین غذا خوردن بابا از همه چیز حرف زد ,تااینکه رسید به مسجد ودعا..بعداز کلی تعریف وتمجید از حاجی سبحانی ,روبه مادرم کرد وگفت:این حاج اقا بااینکه خیلی جوانه اما خیلی پخته وباکمالاته...ادم دلش میخواد همش هم صحبتش باشه ,امشب تودعا,یه کادو جلوش گذاشته بود وانگار دعا بهش میخوند,همه حدس زدند حتما مال یه مریضی چیزی هست...با این حرف بابا,لقمه پرید توگلوم وشروع به سرفه کردم,حالا سرفه نکن کی بکن... مامان پاشد زد به پشتم وبابا یه لیوان اب برام ریخت,با خودم گفتم:خدا لعنتت نکنه سمیه ,ببین چه بساطی برا من راه انداختی... بابا:یه کم ارام تر زری جان,عجله ی چی را داری؟ درحالیکه جرعه ای اب قورت میدادم گفتم:ببخشید دست خودم نبود یکدفعه پرید توگلوم...تند تند غذام را خوردم,منتظر شدم تا بابا مامان غذاشون رابخورند,برن بیرون,میخواستم میز راجمع کنم وظرفا رابشورم واخر کاری کاغذ کادو را یه جا لباسم قایم کنم وبا خودم ببرم تواتاقم اما.... دارد... 📝نویسنده: ط، حسینی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
25.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷خاطره یک‌ راننده تاکسی از حاج قاسم..🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @bashohadatashahadattt
29.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 فضیلت خواندن و •ایمنی از عذاب قبر •مغفرت خدا •افزایش طول عمر •وسعت در رزق و... 🎙عارف بالله آیت الله یثربی ره : @bashohadatashahadattt
در خانه هایی که نماز شب خوانده می شود و قرآن تلاوت می گردد آن خانه ها نزد آسمانیان همچون ستاره ها درخشانند.(وافی، ج2، ص23) رسول خدا(ص)فرمودند: 🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲 نماز شب وسیله ای است برای خشنودی خدا و دوستی ملائکه. (بحارالانوار، ج87، ص 161) 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 سلام طاعات و عباداتون قبول درگاه حق تعالی... هر شب نماز شب را هدیه میکنیم به روح شهدای والامقام امشب ثواب نماز شب را به روح شهدای (شانزدهم ) دی ماه هدیه میکنیم ان شاءالله مورد شفاعتشان قرار بگیریم.  التماس دعای فرج                                                      🤲🤲🤲🤲