کلام شهیــد
خـدایـا ...
اگر مسئولیتی به من واگذار شد
و من سوء استفاده کردم!!
و یا زندگی دنیایی
مرا به خود جذب کرد ،
لحظهای امانم مده و نابودم کن ...
🌷سردار شهید #جعفر_شیرسوار🌷
فرمانده گردان ویژه شهدا
لشکر ۲۵ کربـلا
شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۳ ،هفتتپه
به یاد فرمانده دلاور گردان امام حسن(علی السلام)
شهید سردار محمدرضا چنگانی🌷
اردیبهشت ۱۳۴۰ در شهرستان خوراسگان اصفهان متولد شد.
به مدت ۴۸ ماه در جبههها حضور داشت.
وی پس از چندماه حضور در جبهه به عنوان ديدهبان، نيروی پياده و معاون و پس از آن فرمانده گردان بود.
در پشت جبهه نيز در خدمات رسانی به رزمندگان مخلصانه فعاليت داشت و كلاس های مذهبی و تفسير قرآن برگزار مینمود.
او حضور گستردهای در عملياتهای طريقالقدس، فتحالمبين، رمضان، محرم، والفجر و خیبر داشت و سرانجام در آخرین اوردگاه در عملیات بدر با سمتِ فرمانده گردان امامحسن (ع) لشکر ۱۴ امامحسین (علیهالسلام) در ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ پس از رشادتهای فراوان به فیض شهادت نائل آمد.
سلام می کنیم به
شهید#محمدرضا_چنگانی🕊🌹
و به نیابت از ایشان صلواتی هدیه می کنیم به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🔻 اگر مسؤلان فرهنگی درست عمل میکردند امروز وضعیت حجاب این نبود!
🔶 آیتاللهالعظمی نوری همدانی در دیدار عدهای از فعالان فضای مجازی: به بهانه اقتصاد نمیتوانیم به فرهنگ بیتوجه باشیم. نمیتوانیم به مردم کف خیابان بگوییم حجاب، در حالی که صداسیما خودش مروج بیحجابی است و بهنام فرهنگ و کار مذهبی خلاف آن را انجام میدهد!
💢 باید مسائل را ریشهیابی کنیم. باید هر چیزی فرهنگسازی شود و اگر مسؤلان فرهنگی درست عمل میکردند امروز وضعیت حجاب این نبود که متدینین اینگونه ناراحت باشند که ناراحتی به حقی هم است.
🛑 آیت الله حق شناس (ره):
در دوران جوانی به دلیل بـیمـاری در حــال
احتضـار بـودم، مـی خـواسـتـنـد مـرا بــبـرنـد،
ملکی را دیـدم کـه جـلـو آمـد و گـفـت: ایــن
جوان اهل نماز اول وقت و جماعت است.
به او فرصت دوبـاره بـدهـیـد تـا مـقـامـات و
درجاتش را در دنیا بالا ببرید.
برای همین می گــفـت کـه نـمـاز اول وقـت
ایــن قـدر قدرت و اهـمـیـت دارد کــه مــرگ
ناگهانی را به تاخیر بیاندازد.
♡اَللهُمّ عَجّل لِوَلیّکَ الفَرَج♡
25.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 یاد بود شهیده زهرا شادکام
به مناسبت سالروز تولدش، در گلزار شهدای کرمان
#سالروز_تولد 🌹
#شهیده_زهرا_شادکام
تواضع سردار دلها❤️
زمانی که در جنوب شرق ماموریت داشتیم شب به یک پاسگاه ژاندارمری که روستا بود رفتیم و قرار بود صبح برای شناسایی حرکت کنیم.
آن شب به دلیل کمبود جا باید حدود ۱۴ نفر در یک اتاق می خوابیدیم در حالی که فقط یک تخت سربازی در اتاق بود.❗️
من به گمان اینکه سردار حاج قاسم سلیمانی برای استراحت به اتاق دیگری می رود قبل از ورود بقیه روی تخت دراز کشیدم.
زمانی حاج قاسم را در حال ورود به اتاق دیدم از جا بلند شدم اما حاج قاسم آمد داخل همان اتاق و از من خواست سر جایم دراز بکشم.
من با اصرار خواستم ایشان به جای من روی تخت بخوابند اما خطاب به من گفت من فرمانده تو هستم و به تو امر می کنم همانجا بخوابی.
آن شب حاج قاسم با وجود کمبود جا زیر تختی که من خوابیده بودم با سختی خوابید و به ما درس های بزرگی داد...
شهید مدافع حرم🕊
#حاج_قاسم_سلیمانی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅
"سعۍ کن،
مدافع قݪبت باشۍ از نفوذ شیطان؛
شاید سختتࢪ از مدافعحࢪم بودن
مدافع قݪب شدن باشد..!
#شهید_محمد_رضا_دهقان_امیری
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
2.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•
باید سلام کرد ،
به نمازهایی که تا خدا رسید ...
#نماز_سفارش_یاران_آسمانی
#شهید_قاسم_سلیمانی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
.
.
حسین خرازی نشست ترک موتورم بین راه، به یک نفربر برخوردیم که در آتش میسوخت.فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده میسوزد؛من و حسین آقا هم برای نجات آن بندهخدا با بقیه همراه شدیم.گونی سنگرها را برمیداشتیم و از همان دو سه متری،میپاشیدیم روی آتش
جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت میسوخت، اصلاً ضجه و ناله نمیزد و همین موضوع پدر همهی ما را درآورده بود!»
بلند بلند فریاد میزد:خدایا...الان پاهام داره میسوزه!
می خوام اون ور ثابت قدمم کنی
خدایا!
الان سینهام داره میسوزه
این سوزش به سوزش سینهی حضرت زهرا(س) نمیرسه...
خدایا!
الان دستهام سوخت
می خوام تو اون دنیا دستهام رو طرف تو دراز کنم...نمیخوام دستهام گناهکار باشه!
خدایا!
صورتم داره میسوزه!
این سوزش برای امام زمانه
برای #ولایته
اولین بار حضرت زهرا(س)اینطوری برای ولایت سوخت!
آتش که به سرش رسید، گفت:
خدایا! دیگه طاقت ندارم،
دیگه نمیتونم، دارم تموم میکنم.
خدایا!
خودت شاهد باش!
خودت شهادت بده آخ نگفتم
آن لحظه که جمجمهاش ترکید من دوست داشتم خاک گونیها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت.
حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغلکرده بود و های های گریه میکرد و میگفت:
ما جواب اینا را چه جوری بدیم
ما فرمانده ایناییم؟
اینا کجا و ما کجا؟
اون دنیا خدا ما رو نگه نمیداره بگه جواب اینا رو چی میدی؟
زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه من و آن قدر گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیس شد.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#خاطره_شهید 📝♥️
یک روز برای مسابقات کشتی بسیج با مجموعه ما اومده بود بهش گفتم مصطفی این رفيقت که تهرانیه...
دلم ميخواد روش رو کم کنی!
یک جوابی داد که صد تا پهلوان باید فکر می کرد تا اون جواب رو بده...!:)
گفت دایی جمال! شاید خدا ظرفیت بردن او را بیشتر داده باشه خدا کنه ظرفیت باخت و برد را داشته باشیم اگر نداشتیم و بردیم خطر داره...🖐🏻
مصطفی از همان نوجوانی روش و منش جوانمردانه داشت.✨
#شهید_مصطفے_صدرزاده 🤍
راوی دایی شهید
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
╰┅─────────┅╯