🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
📌 ارادت شهید حاج حسین خرازی به امام حسین(ع)، فرماندهای، که علمدار لشکرش شد.. 🔹 عاشق محرم و سینهزن
📌 وقتی توسل شهید حسین خرازی به حضرت زهرا(س) رمز پیروزی عملیات شد.
🔷️ توی خط مقدم کارها گره خورده بود، خیلی از بچه ها پرپر شده بودند، خیلی مجروح شده بودند.
◇ حاج حسین خرازی بی قرار بود اما به رو نمی آورد. خیلی ها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه. یه وضعی شده بود عجیب.
◇ توی این گیر و دار حاجی اومد بیسم چی را صدا زد و گفت: هر جور شده با بی سیم، محمدرضا تورجی زاده را پیدا کن.
◇ خلاصه تورجی زاده را پیدا کردند. حاجی بیسم را گرفت و با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت: تورجی زاده چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون. تورجی زاده فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت!
◇ خدا میدونه نفهمیدیم چی شد، وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگویند. خط را گرفته بودند. عراقی ها را تار و مار کرده بودند. با توسل به حضرت زهرا(س) گره کار باز شده بود.
#شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده
#شماره_تلفنی_که_در_عالم_خواب_به_شهید_داده_شد!!
🌷عملیات والفجر مقدماتی تمام شده بود. از اینکه نتوانسته بودیم در عملیات شرکت کنیم ناراحت بودیم. سردار شهید الیاس حامدی معاون گردان صاحب الزمان (عج) رادیو کوچکی داشت که اخبار جبههها را از آن پیگیری میکرد. یک روز که موج رادیو را میچرخاند بر حسب اتفاق رادیو عراق را گرفت. وقتی گوینده اعلام کرد که با چند نفر از اسرای ایرانی قصد مصاحبه دارد شهید حامدی کمی مکث کرد تا از اسرا خبری کسب کند. بعد از چند لحظه اسیری خود را اهل اندیمشک معرفی کرد و گفت: با شماره تلفنی که اعلام میکند خبر سلامتی او را به خانوادهاش برسانیم.
🌷شهید حامدی شماره تلفن را یادداشت کرد و گفت: بیا برویم به خانوادهاش خبر بدهیم. بنا به دلایلی آن روز نتوانستیم خبر سلامتی آن برادر را به خانوادهاش برسانیم. شبِ همان روز شهید حامدی دو سید نورانی را در خواب میبیند که به او میگویند: چرا خبر سلامتی اسیر را به خانوادهاش نرساندید؟ این اسیر پسری به نام عباس دارد که دیشب تا صبح برای پدرش گریه کرده است. آن دو سید بزرگوار به شهید حامدی میگویند: شماره تلفنی را که یاداشت کردهاید اشتباه است و شماره تلفن صحیح را به الیاس میدهند. صبح وقتی شهید حامدی خواب را برایمان تعریف کرد مو در بدنمان سیخ شد.
🌷....وقتی به اندیمشک رسیدیم، اول شماره تلفنی که آن اسیر اعلام کرده بود را گرفتیم، دیدیم کسی جواب نمیدهد. من گفتم بهتر است همان شمارهای را بگیریم که در خواب به شما الهام شد. همین کار را کردیم پیرمردی جواب ما را داد بعد از احوالپرسی آدرس او را گرفتیم و به اتفاق هم به سمت منزل این مرد که عربی تکلم میکرد رفتیم. وقتی الیاس ماجرای خواب را برای ایشان تعریف کرد، به خصوص در مورد اسم پسر کوچک اسیر و گریهی شب گذشتهاش مطالبی را گفت و آن مرد عرب بلند شد و گفت: تا امروز شک داشتم ولی دیگر باورم شد که شما سرباز واقعی امام زمان (عج) هستید.
🌹خاطره ای به یاد سردار شهید الیاس حامدی معاون گردان صاحب الزمان (عج) لشکر ویژه ۲۵ کربلا
راوی: رزمنده دلاور قلی هادوی از رزمندگان لشکر ویژه ۲۵ کربلا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#چرا_با_ولی_فقیهت_اینگونه_حرف_زدی؟
🌷مقام معظم رهبری ماه مبارک رمضان، خانواده شهدا را افطاری میدهند و در این برنامه افطاری میایستند و از خانوادههای شهدا احوال پرسی میکنند. چند سال قبل و در یکی از همین افطاریها، طبق معمول، مقام معظم رهبری از خانوادهی شهدا دلجویی میکردند. تا اینکه نوبت به یک خانواده، شامل همسر و دختر شهید رسید. آقا از آنها احوالپرسی کردند. دختر خانواده که تحت تأثیر حرفهایی قرار گرفته بود به آقا گفت: «من نمیخواستم بیایم؛ مادرم با زور و فشار مرا آورد.»
🌷رهبر به مادرش تذکر دادند: «نمیخواست بیاید نمیآوردیدش. چرا اذیتش کردید؟» سپس توصیهای به آنها کردند و رفتند. ....رهبر انقلاب ظهرهای ماه رمضان نماز میخوانند و نمازشان عمومی است. فردای آن روز و در نماز جماعت، از قسمت خانمها، خانمی جمعیت را میشکافد و به سمت رهبر انقلاب میرود. محافظها حساس میشوند و جلو میآیند تا مانعش شوند. میبینند خانمی میگوید باید آقا را بببینم.
🌷به خاطر سر و صدا آقا سرشان را برمیگردانند و میپرسند: «چه خبر است؟» میگویند: «خانمی اصرار دارد شما را ببیند.» رهبر انقلاب اجازه دادند و گفتند: «خب بگذارید بیاید.» میبینند همان دختر شهید است. دختر شهید همین که به رهبری میرسد، عبای آقا را میگیرد و اشک میریزد. میگوید: «دیشب از پیش شما که رفتم به محض اینکه خوابیدم، پدرم به خوابم آمد. گفت: چرا با ولیّ فقیهت اینگونه حرف زدی؟»
راوی: حجتالاسلام حیدر مصلحی
گفتم به خِرد که رهبر دوران کیست؟
در ظل ولایت که میباید زیست؟؟
گفتا که بسی گشتم و یک تن دیدم
سید علی حسینی خامنه ای است
🔸 شهدا و حضرت زهرا(س)
◇ ازبس حضرت زهرایےبود،درعملیات خیبر
اسم گردانش راعوض کرد گذاشت"یازهرا(س)”
دروالفجر۸ شهیدکه شد
ایّام فاطمیه بود...
ترکش خورده بودبہ پهلویش...
#شهیدسیدکمالفاضلی
#شهادت_بهمن۶۴
🌸مکانیکی که فرمانده شد ...
اگر بگویم آچار فرانسه ی گردان بود اغراق نکردهام. اگر یک نفر او را نمیشناخت و برای اولین بار او را میدید، خیال میکرد، نیروی خدماتی گردان است. چون از آرایشگری گرفته تا مکانیکی خودروها و ... همه را او انجام میداد.یک روز که داشت پلاتین انگشتهای دستش را با انبر دست در میآورد، گفتم:
- «خلیل! چرا دستات این طوری شدند؟»
خندید و گفت:- «عملیات والفجر 8 با یک عراقی گلاویز شدم و او 16 تیر به شکم و دستانم زد.»گفتم:«خودش چی شد؟»
گفت: «با این که منو سخت مجروح کرده بود با هزار بدبختی با سرنیزه او را از پای در آوردم.»گفتم:- «چرا خودت پلاتینها را در میآوری؟!»گفت: «خوشم نمیآد وقتم را در بیمارستان هدر بدهم.»
شب عملیات کربلای 4 مثل یک شیر غران به دشمن هجوم برد. با این که دشمن از شروع عملیات با خبر بود، ولی او تا خاکریز سوم جزیره پیش رفت. وقتی او را دیدم دستانش باند پیچی شده بود. گفتم: «خلیل چی شد؟» گفت: «دوباره ترکش خوردند.».
#سردار_شهید_خلیل_زالپولی
از فرماندهان گردان مالک_لشکر ویژه ۲۵ کربلا
راوی:🌱
سید حشمت الله شهرزاد
منتظر:
💔 بعد از شهادت تکفیری ها روی بدن و سینه شهید نفت ریختند و آتش زدند😔، اما فقط لباس های شهید سوخت و بدن سالم ماند.‼️
مادر شهید میگفت:
قبلا هم به خاطر تصادف دچار سوختگی شده بود اما به خاطر #عزاداری و سینه زنی برای #امام_حسین(ع) هیچ آسیبی به بدنش نرسیده بود.✨🌱
#شهید #غلامرضا_لنگری_زاده🌷
اولین شهید مدافع حرم کرمان
شادی روحشون #صلوات
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
سکانس اول: #شلمچه من و حاج احمد کاظمی داریم روی خاکها قدم میزنیم عکاس عکس میگیرد و من یقین دارم
🌟 #روایتگری | #خاطرات_شهدا
🔰 زیر باران نگاهش....
🔻 عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد. ترکش خورده بود به سرش، با اصرار بردیمش اورژانس. میگفت: «کسی نفهمه زخمی شدم. همینجا مداوام کنید.» دکتر اومد گفت: «زخمش عمیقه، باید بخیه بشه.» بستریش کردند. از بس خونریزی داشت بیهوش شد! یه مدت گذشت. یکدفعه از جا پرید. گفت: «پاشو بریم خط.» قسمش دادم. گفتم: «آخه تو که بیهوش بودی، چی شد یهو از جا پریدی؟»
🚩 ....گفت: «بهت میگم به شرطی که تا وقتی زنده ام به کسی چیزی نگی. «وقتی توی اتاق خوابیده بودم، دیدم خانم فاطمه زهرا (س) اومدند داخل.» فرمودند: «چی؟ چرا خوابیدی؟» عرض کردم: «سرم مجروح شده، نمیتونم ادامه بدم.» حضرت دستی به سرم کشیدند و فرمودند: «بلند شو، بلند شو، چیزی نیست. بلند شو برو به کارهات برس.»
🔅 بهخاطر همین است که هر جا که میروید حاج احمد کاظمی، حسینیه فاطمه الزهرا (س) ساخته است، سردار عشق و شهید عرفه....
📍خاطره ای به یاد فرمانده شهید سردار حاج احمد کاظمی
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
💠 حیف نیست آدم ترس از خدا را ول کند، از دشمن بترسد!!؟ 🌷 فرمانده لشگر ۵۵ ویژه شهدا شهید محمود کاو
خاطره ای از شهید محمود کاوه/
ساکنان ملک اعظم،ص88
مفقود الاثر
می گفت:" دوست دارم مفقودالاثر باشم، این آرزوی قلبی من است.آخر در مقابل خانواده هایی که جوانانشان به شهادت رسیدند، ولی نشانی از آنان نیست، شرمنده ام".
در روستای خودشان چند جوان شهید مفقودالجسد بودند، واقعا احساس شرمندگی می کرد.
می گفت:" آرزو دارم حتی اثری از بدن من به شما نرسد".
در نامه ای که برای دخترش، بنت الهدی فرستاد، نوشته بود:" دخترم شاید زمانی فرا رسد که قطعه ای از بدنم هم به تو نرسد، تو مانند رقیه امام حسین _علیه السلام_ هستس، آن خانم لااقل سر پدرش به دستش رسید، ولی حتی یک تکه از بدن من به دست شما، نمی رسد".
یکی از رزمندگان که از جبهه برگشته بود تعریف می کرد، که از او شنیده:" دوست دارم مفقودالاثر بمیرم، اگر شهادت نصیب من شود، دوست دارم مفقودالاثر باشم چون قبر زهرا_سلام الله علیها_ هم ناشناخته مانده است".
🔰بوسه امام بر پیشانی تنها رزمنده
اشلو معروفترین لقب شهید مرتضی جاویدی است و دلیل گذاشتن این لقب برای او این است که با لباس عراقیها پیش خودشان میرفت و با آنان هم غذا میشد، او به سنگرهای عراقیها میرفت و با آنها صحبت میکرد، بعدها عراقیها پی میبردند که او ایرانی است و برای جاسوسی به سنگر آنها آمده است و برای سر مرتضی جاویدی جایزه میگذاشتند.
پس از پیروزی در عملیات والفجر ۲ اکثریت فرماندهان و رزمندگان نزد حضرت امام به تهران رفتند و سرلشکر رضایی موضوع عملیات را با حضرت امام در میان میگذارد و امام این شهید را در بغل میگیرد و بر پیشانیاش بوسه میزند، شهید صیاد شیرازی میگوید در تمام دورانی که همراه رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس خدمت حضرت امام میرسیم، فقط یک بار دیدم که امام رزمندهای را در آغوش گرفت و پیشانیاش را بوسید و آن کسی نبود جز شهید مرتضی جاویدی
هدایت شده از صوت انقلابی
🎓دورهٔ تخصصی تبلیغ دانش آموزی در قالب ۱۳ جلسه آفلاین بهصورت کاملاً #رایگان
📌 چه کنم مخاطب حرفم را بشنود؟
📌چه کنم مخاطب حرفم را بپسندد؟
📌 چه کنم مخاطب حرفم را بپذیرد؟
📌 و کلی سرفصل جذاب دیگر...
🎙با بیان:
حجت الاسلام مجید دهبان
➕جلسه اول
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3418
➕جلسه دوم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3419
➕جلسه سوم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3420
➕جلسه چهارم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3438
➕جلسه پنجم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3462
➕جلسه ششم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3477
➕جلسه هفتم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3488
➕جلسه هشتم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3497
➕جلسه نهم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3513
➕جلسه دهم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3616
➕جلسه یازدهم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3617
➕جلسه دوازدهم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3618
➕جلسه سیزدهم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3619
➕جلسه چهاردهم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3814
➕جلسه پانزدهم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3815
➕جلسه شانزدهم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3816
➕جلسه هفدهم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3817
➕جلسه هجدهم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3818
➕جلسه نوزدهم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3819
➕جلسه بیستم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3820
➕جلسه بیست و یکم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3821
➕جلسه بیست و دوم
https://eitaa.com/sot_enghelabi/3822
┏━━ 🎵 ━┓
🆔 @sot_enghelabi
┗━━ 🎵 ━┛
#نذر_مادر
🌷مادر محمود نذر کرده بود که پسرش در روز عاشورا شهید شود. میگفت: میدانستم شهید میشود. ختم سوره واقعه برداشتم که اگر شهید میشود، روز عاشورا شهید شود تا گریههایم برای امام حسین (ع) باشد و رنگ او را بپذیرد.
🌷غروب عاشورا بود که هنوز خبر شهادت محمود به او نرسیده بود. ناراحت بود. گفت: خدایا! نذرم را قبول نکردی؟! مادر عازم مسجد بود. وقتی خبر شهادت محمود را به مادر دادیم، اولین سئوالش این بود که کی شهید شد؟ وقتی گفتیم روز عاشورا، گفت: خدایا! ممنونم که نذرم را قبول کردی.
🌷با اینکه خبر شهادت محمود را شنید اما دوباره راه مسجد را در پیش گرفت. میگفت: محمود به امام حسین (ع) اقتدا کرد و امام حسین (ع) شهید نماز شد.
🌹خاطرهای به یاد شهید معزز محمود اخلاقی
📚 کتاب "نذر قبول" نویسنده: اشرف سیف الدینی
منبع: وبسایت برشها
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات