eitaa logo
پایگاه بسیج شهید مجید نیکبخت #کوهسنگی #تبیین
53 دنبال‌کننده
717 عکس
1.2هزار ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
3.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اخراج مفسدین مانندکشورهای دیگر برای اینکه تصویریک بهائی مثلانخبه رادر دانشگاه جمهوری اسلامی روی دیوار نسب کنند،طرح میدهند،بنام ، بعدتصویرنیمه عریان یک زن معلوم الحال بهائی رانسب میکنندجلوی چشم آینده سازان این مملکت کمپلت تصاویربرهنه کلیه نخبه نماهای بنجل بهائی که برای گسترش فحشاهزینه شده اند باید از دانشگاههاومراکز علمی برای همیشه به زباله دان تاریخ فرستاده شود،میخواد چهره منفورمریم میرزاخوانی باشه یاخواهرزاده آیت الله... هرچه باشدجایش در است، مهم نیست، مهم است مسئولین دانشگاه تهران؟! مسئولین دانشگاه گفتن دفاع ازپایان نامه لیلا حسین زاده تو جلسه غیررسمی بوده واین دانشجواخراج شده بوده ولی تواین فیلم کاملامشخصه که جلسه کاملارسمی وطبق روال سایرجلسات دفاع است لطفا بدیدبه شماره های زیروهمین فیلم راکه داره دست به دست میشه ازش پاسخ بخواهید و به شماره های قوه قضائیه هم پیام بدهید وبگوئید کی می خواهیددرمقابل این هنجارشکنی هاباصلابت برخوردکنید پس جایگاه شمادرقوه قضائیه جمهوری اسلامی چیه؟ زلفی‌گل 09181113831 دکتر مقیمی رئیس دانشگاه تهران 📞09121437051 تلفن دانشگاه تهران 📞 02161111 ◀️سامانه گویای قوه قضائیه برای شکایات شما 📞۱۵۸۰ زنگ بزنید و پیغام بگذارید ◀️ویراستی مسئولان قوه قضائیه👇 https://eitaa.com/farhangsaze_haya/12939 ◀️لینک شماره های اولیا قوه قضائیه👇 https://eitaa.com/farhangsaze_haya/12938 ♦️پایگاه خبری تحلیلی رسانه اساتید انقلابی ایران🇮🇷 @SERATE_RESANE
11.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽گزارش خبری صداوسیمای خراسان رضوی از اجرای دوره آموزشی برگزاری انتخابات در استان 🔷با حضور ۸۰ نفر از معاونان سیاسی فرمانداران و بخشداران مستقل خراسان رضوی، دوره آموزشی برگزاری انتخابات در مشهد برگزار شد. 📡 @Siasi_Ostandari_Kh
9.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام عسکری (ع) در طول ۲۸ سال عمر پربار خویش، علاوه بر اینکه در تداوم راه نبوت و امامت، نهایت تلاش خود را به کار گرفت و با تربیت شاگردان ممتاز و رهنمودهای خردمندانه خویش شایسته ترین خدمات را به امت اسلامی عرضه نمود، به عنوان امام امت و غم خوار ملت نیز از هیچ کوششی در راه رفع گرفتاری ها و مشکلات مسلمانان به ویژه شیعیان فرو گذاری نکرد. ابوهاشم جعفری، از شاگردان آن حضرت می گوید: روزی از فشار زندگی و فقر مادی به آن حضرت شکایت کردم. امام (ع) با تازیانه اش خطی بر روی زمین کشید و یک شمش طلا از آن بیرون آورد که در حدود 500 اشرفی بود. سپس آن را به من داد و فرمود: «ای ابوهاشم! بگیر و ما را معذور دار». امام عسکرى (ع) علیرغم تمامى محدودیت ها و کنترل هایى که از طرف دستگاه خلافت به عمل می ‏آمد، یک سلسله فعالیت هاى سرّى سیاسى را رهبرى مى‏کرد که با گزینش شیوه‏ هاى بسیار ظریف پنهان کارى، از چشم بیدار و مراقب جاسوسان دربار، بدور مى‏ ماند. امام حسن عسکری (ع) و فرقه ها انحرافی واقفیه فرقه ای بودند که به هفت امام اعتقاد داشتند و امامت امامان بعد از امام کاظم (ع) را قبول نداشتند. غلات گروه دیگری از کژاندیشان و تندروها بودند که امامان را بیش از حد خود بالا می بردند، و در فکر و روش بر خلاف امامان (ع) حرکت می کردند. امام حسن (ع) با آنان برخورد شدید نمود، آنها را از خود طرد کرد، و شیعیان را از هرگونه گرایش و تمایل به آنها برحذر داشت، و با کمال صراحت از آنها بیزاری جست، در این رهگذر به دو حدیث اشاره می کنیم
9.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام عسکری (ع) در طول ۲۸ سال عمر پربار خویش، علاوه بر اینکه در تداوم راه نبوت و امامت، نهایت تلاش خود را به کار گرفت و با تربیت شاگردان ممتاز و رهنمودهای خردمندانه خویش شایسته ترین خدمات را به امت اسلامی عرضه نمود، به عنوان امام امت و غم خوار ملت نیز از هیچ کوششی در راه رفع گرفتاری ها و مشکلات مسلمانان به ویژه شیعیان فرو گذاری نکرد. ابوهاشم جعفری، از شاگردان آن حضرت می گوید: روزی از فشار زندگی و فقر مادی به آن حضرت شکایت کردم. امام (ع) با تازیانه اش خطی بر روی زمین کشید و یک شمش طلا از آن بیرون آورد که در حدود 500 اشرفی بود. سپس آن را به من داد و فرمود: «ای ابوهاشم! بگیر و ما را معذور دار». امام عسکرى (ع) علیرغم تمامى محدودیت ها و کنترل هایى که از طرف دستگاه خلافت به عمل می ‏آمد، یک سلسله فعالیت هاى سرّى سیاسى را رهبرى مى‏کرد که با گزینش شیوه‏ هاى بسیار ظریف پنهان کارى، از چشم بیدار و مراقب جاسوسان دربار، بدور مى‏ ماند. امام حسن عسکری (ع) و فرقه ها انحرافی واقفیه فرقه ای بودند که به هفت امام اعتقاد داشتند و امامت امامان بعد از امام کاظم (ع) را قبول نداشتند. غلات گروه دیگری از کژاندیشان و تندروها بودند که امامان را بیش از حد خود بالا می بردند، و در فکر و روش بر خلاف امامان (ع) حرکت می کردند. امام حسن (ع) با آنان برخورد شدید نمود، آنها را از خود طرد کرد، و شیعیان را از هرگونه گرایش و تمایل به آنها برحذر داشت، و با کمال صراحت از آنها بیزاری جست، در این رهگذر به دو حدیث اشاره می کنیم
تخريب چي ۱۹ ساله جنگ: حمید جهانگیر(فیض آبادی) یکی از تخریب چی های عملیات های والفجر ۸،کربلای،۱ ،۲ ،۴ ، ۵ و ۸ است که ازاواخر سال ۶۳  در سن ۱۷ سالگی وارد جبهه شد و تا چند سالی بعد از اتمام جنگ، تکلیفش را کنار نگذاشت. اکنون او سرهنگ بازنشسته سپاه است و هر چند شکل فیزیکی تفنگ برایش تغییر کرده اما قلم به دست دارد تا خاطرات تمام سال هایی را که از خاک وطن دفاع کرده، برای نسل امروز و فردا زنده نگه دارد.  اولین عملیات به گفته مقام معظم رهبری، زنده نگه داشتن یاد و خاطره دفاع مقدس این روزها کمتر از جنگیدن نیست هر چند  امثال حمید جهانگیر (فیض آبادی )باید آنقدر محکم باشند که جواب تیرهای خودی را هم بدهند.کسی که مانده است و تمام دوستانش را پیش روی چشمش از دست داده است باید آنقدر توانایی داشته باشد که رسالت آنها را هم به عهده بگیرد. حمید جهانگیر در این باره می گوید: اولین عملیاتی که در آن شرکت داشتم قادر ۲ بود که درتاریخ ۱۸/۶/۶۴ در منطقه حاج عمران صورت گرفت. من در آن زمان تیر بارچی گردان الحدید بودم که مأموریت گروهان ما موقع عملیات، پشتیبانی ازگروهان خط شکن بود. منطقه عملیاتی بسیار صعب العبور و خطرناک بود. چرا که دشمن بعثی از روی ارتفاعات، کاملا به ما مشرف بود. در آن عملیات، بهترین دوست و هم دوره ایم،  سید محمدرضا شعاعی را از دست دادم. شاید از یک گردان  ۴۰۰ نفره، بیش از نیمی از نیروها، شهید و مجروح و اسیر شدند. عملیات قادر ۲ بسیار سخت و پیچیده بود چون  با اینکه توانستیم ارتفاعات را بگیریم اما به دلیل خستگی بیش از حد بچه ها و پاتک سنگین دشمن و عدم پشتیبانی، مجبور به عقب نشینی شدیم و خیلی از نیروها مجروح شدند که با سختی فراوان و بعلت طولانی بودن مسیر، بعضی از آنها جا ماندند. البته در شبهای بعد تعدادی از آنها موفق به برگشتن شدند و برخی مجروحین هم توسط بچه های تعاون به عقب منتقل شدند والفجر ۸ جهانگیر می گوید: من بعد از عملیات قادر ۲ به واحد تخریب پیوستم و تا به امروز که به نوعی دیگر باید این وظیفه را روی شانه هایم نگه دارم، کارم را رها نکرده ام. اولین عملیات من در واحد تخریب لشکر ۲۱ امام رضا(ع)، عملیات بزرگ والفجر ۸  بود که یگان ما در منطقه عملیاتی نهر خَیّن و خط ۲۵ متری با دشمن درگیر شد. مأموریت ما در گروه انفجارات، انهدام پلی بر روی اروند رود بود. در این عملیات من از ناحیه مچ دست راست تیر خوردم که گلوله پس از اصابت به دست من از آن طرف خارج شد و به گلوی بیسیم چی گروهمان،  شهید زارع نشست و او را مهمان آسمان کرد. در آن عملیات، ایران توانست به دستاوردهای عظیمی دست یابد و شهر مهم فاو به دست رزمندگان اسلام فتح شد. ماجرای اصابت موشک جنگنده عراقی به کامیون تخرب چی ها در عملیات کربلای ۱ که دهم تیرماه سالروز این عملیات بود، من و یکی از دوستان بعنوان معبرزن، از واحد تخریب به گردان کوثر مأمور شدیم که پس از ساعتها پیاده روی و اتفاقات گوناگون، به خاکریز ۵۰۰ متری شهر مهران رسیدیم و همانجا پدافند کردیم. این عملیات در نهایت به آزادسازی شهر مهران منجر گردید. بعد از عملیات، همراه نیروهای واحد تخریب اقدام به پاکسازی میادین وسیع مین منطقه عملیاتی کردیم که هزاران مین و چندین زاغه سالم مین و مهمات بدست آمده را با کامیون به عقب منتقل کردیم بطوریکه زاغه های تخریب دیگر گنجایش مینها، مهمات، سیمهای خاردار و نبشیهای مربوطه را نداشت و از این مهمات و مینها تا آخر جنگ بر علیه دشمن استفاده کردیم. یادم می آید یک روز یوسفی، مسئول تخریب، بیست و سه چهار نفر از بچه‏ ها را با عجله سوار کامیون کرد تا جهت جمع ‏آوری مین‏ها، نبشی‏ها و سیم‏خاردارهای باقیمانده اقدام کنیم. به سمت میدان مین راه افتادیم. انبوهی از سیم خاردار و نبشی و مین انباشته شده بود. به سرعت دست به کار شدیم و چند ساعتی طول کشید تا همه ‏ی آنها را بار کامیون کردیم. بعد از بارگیری، در قسمت بار کامیون، روی مین‏ها، سیم خاردارها و نبشی‏ها سوار شدیم. کامیون به سمت مقرّ به راه افتاد. وارد جاده ‏ی آسفالت مهران شدیم. مسافتی که طی شد، ناگهان یک فروند جنگنده ‏ی میگ عراقی بالای سرمان ظاهر شد. جنگنده ‏ی عراقی روی جاده شیرجه زد و از روی کامیون رد شد. بعد از عبور میگ، نفس راحتی کشیدیم. هواپیمای میگ عراقی هنگامی که از روی کامیون رد شده بود، نیروها را داخل بار دیده و بعد از پیمودن مسافتی، ناگهان دور زد و از مسیر روبروی جاده به سمت کامیون که یک زاغه‏ متحرک بود، شیرجه زد و راکتی را حواله کامیون کرد. فرصت هیچ عکس ‏العملی نبود، هر لحظه منتظر اصابت موشک به کامیون و خاکستر شدنمان بودیم.
به محض شلیک راکت، یک دستگاه تویوتا که به فاصله ‏ی بیست، سی متر جلوتر از ما حرکت می‏کرد، با صدای مهیبی منفجر شد و آتش گرفت. راکتِ شلیک شده به جای اصابت به کامیون، به تویوتا اصابت کرده بود. راننده کامیون بلافاصله ترمز زد. بچه‏ ها به سرعت برق پایین پریدند و در کنار جاده و ارتفاعات و شیارهای اطراف پناه گرفتند. کامیون هم به سمت راست جاده، منحرف شد. هر لحظه امکان برگشت جنگنده‏ی عراقی وجود داشت. تویوتا در حال سوختن بود. چند نفری به سمتش دویدیم تا سرنشینانش را نجات دهیم. به تویوتا نزدیک شدیم، دو نفر داخل آن شهید شده و در حال سوختن بودند. هیچ کاری از ما ساخته نبود. هر لحظه امکان انفجار باک بنزین وجود داشت. از تویوتا دور شدیم. نیم ساعتی گذشت. خبری از جنگنده عراقی نشد. به دستور یوسفی بچه‏ ها به سرعت سوار کامیون شدند و حرکت کردیم. در جاده، بچه ‏ها دعا می‏خواندند و آسمان را برای برگشت جنگنده ‏ی عراقی رصد می‏کردند. اما ظا هراً جنگنده ‏ی عراقی به احتمال اینکه کامیون را زده، برنگشت و بعد از ساعتی به مقرّ رسیدیم تخریب چی تا به امروز حمید جهانگیر (فیض آبادی) بعد از حضور در عملیاتهای گوناگون دیگر تا  سال ۷۲ نیز به عنوان تخریب چی در مناطق عملیاتی جنوب و غرب باقی می ماند و نزدیک به دهه هفتاد به جمع خانواده خود بر میگردد و در ادامه دل مشغولی هایش به فعالیتهای مربوطه، همچون تدریس تجربیاتش در جنگ و واحد تخریب، سخنرانی، نقل خاطرات و ثبت خاطرات دوستان شهید و جانبازش  می پردازد.. ” لااضحک” خاطره ای که این روزها زبان به زبان می چرخد. در عملیات کربلای ۵، صدها اسیر گرفته بودیم. قرار شد اسرای مجروح را با تویوتا به کمپ اسرا انتقال دهیم. تعداد دقیق اسرای مجروح ۳۲ نفر بودند. دو دستگاه تویوتا آماده حرکت و انتقال اسرای مجروح شدند. در هر خودرو ۱۶ نفر اسیر مجروح نشاندیم. تویوتاها پشت سر هم حرکت کردند. در خودروی جلویی در حالی که شیشه را پایین داده بودم، روی در نشستم و اسلحه ‏ام را روی سقف ماشین به سمت اسراء نشانه گرفتم. در مسیر ۳ کیلومتری که تقریباً ترددی هم نبود حرکت می‏کردیم. در همین حین متوجه شدم تعدادی از اسرای عراقی با هم چیزی می‏گویند و می‏خندند. کنجکاو شدم علت خنده را بفهمم! اسراء اسم مرا یاد گرفته بودند به همدیگر نشانم داده و می‏گفتند حمید و می‏خندیدند! نمی‏دانم از جثه ‏ی کوچکم که آن موقع ۱۹ سال بیشتر نداشتم، خنده ‏شان گرفته بود یا چیز دیگر. به هر حال حس کردم اگر بر سر من بریزند و اسلحه مرا بگیرند و همه ‏ی ما که دو نفر مسلح و دو راننده بیشتر نبودیم، می‏توانند بکشند و فرار کنند. کمی ترسیدم. با خود گفتم: «حداقل یه جبروتی نشون بدم تا حساب ببرد!» به دنبال واژه‏ای عربی بودم که معنای نخندیدن را برساند. به ذهنم خطور کرد کلمة ضَحَکَ به عربی از ریشه خندیدن می‏ آید حالا باید بگویم نخندید. کلی سبک ـ سنگین کردم. کلمه «لا اَضحَک» به ذهنم رسید. به عراقی ‏ها نگاه کردم و تشر زدم: «لا اضحَک!». گفتن این کلمه همانا خنده ‏ی بیشتر عراقی‏ها همانا! آن‏هایی هم که ساکت بودند شروع کردند به خندیدن و مسخره کردن. چند بار دیگر گفتم: «لا اضحک». فایده نداشت که هیچ! دیگر عراقی ‏ها ساکت نمی‏شدند وبیشتر و بلندتر می‏خندیدند. فکر کردم چه کار کنم؟ دیدم چاره نیست. جز این که من هم با آن‏ها هم‏رنگ شوم! نگاهشان کردم و خندیدم. عراقی‏ ها خوششان آمد. مسیر کمپ را با هم رفیق شدیم. نمی‏دانم با هم چه می‏گفتند که بلند بلند می‏خندیدند. من هم می‏ خندیدم. انگار عراقی‏ها از این که زنده هستند و اسیر شده ‏اند خوشحال و راضی بودند و هیچ عکس ‏العملی نشان نمی‏دادند. خودروها در جاده خاکی چراغ خاموش به سرعت حرکت می‏کردند. دقایقی گذشت تا به کمپ اسراء رسیدیم. به محض رسیدن، اسرا را پیاده و به داخل کمپ هدایت کردیم. مسئول کمپ تعداد اسرا را شمرد و ۳۲ اسیر عراقی را تحویل گرفت. با اسرا خداحافظی کرده و آن‏ها با خنده برایم دست تکان می‌دادند. سوار تویوتا شده و به سنگر برگشتیم. ۱۵ ـ ۱۰ تا از بچه‏ها دور هم نشسته بودند. گفتم: چه اسرای پر رویی بودند. قضیه را برایشان تعریف کردم. به محض گفتن «لا اضحک!»، بچه ‏های تخریب‌چی دانشجوی دانشگاه امام صادق (ع) که به عربی مسلط بودند، شروع کردند به خندیدن! حیران پرسیدم: «شما دیگه چرا می‏خندین؟» یکی از آن‏ها گفت: «آخه تو به اونا اشتباهی می‏گفتی. «لا اضحک» یعنی من نمی‏خندم. تو باید می‏گفتی: «لا تَضحَک. یعنی نخندید.» این بار همه خندیدیم. آن‏جا بود که به راز خنده‏ی عراقی ‏ها پی بردم! جنون مجنون حمید جهانگیر( فیض آبادی )بعداز بازنشستگی تمام هم و غمش را روی جمع آوری خاطراتش متمرکز میکند و هم اینک کتاب جنون مجنون کامل و برای چاپ آماده است.     غیرت جوانان  هیچ تغییری نکرده
همچنین او در مورد غیرت جوانان امروز ایرانی همانطور که جوانان و نوجوانان دهه ۶۰ با غیرت و تعصب مثال زدنی و حضور در جبهه ‏های جنگ و نثار جان خودشون، از دین و کشور و ناموسشان دفاع کردند. معتقد است در شرایط کنونی هم اگر دشمنی، مرزهای این کشور عزیز و باستانی را تهدید کند، باز همین جوانان و نوجوانان دوباره سلاح به دست می‏گیرند و جلوی تعرض دشمنان را خواهند گرفت.
زمان: حجم: 48.7K
۱۴ حرکت غواص‌ها به سمت اروند ♦️پایگاه خبری تحلیلی رسانه اساتید انقلابی ایران اسلامی🇮🇷 @SERATE_RESANE
زمان: حجم: 78.9K
۱۵ فضای خط مقدم و اروند ♦️پایگاه خبری تحلیلی رسانه اساتید انقلابی ایران اسلامی🇮🇷 @SERATE_RESANE
زمان: حجم: 133.9K
۱۶ ورود غواص‌ها به اروند با بدرقهٔ فرماندهٔ لشکر 🥀 @jonoonemajnoon 🌷🌷 ♦️پایگاه خبری تحلیلی رسانه اساتید انقلابی ایران اسلامی🇮🇷 @SERATE_RESANE
زمان: حجم: 105.3K
۱۷ حدود ۲۰۰۰ غواص‌ وسط اروند بودن اتفاق عجیب! ♦️پایگاه خبری تحلیلی رسانه اساتید انقلابی ایران اسلامی🇮🇷 @SERATE_RESANE