بسیج دانشجویی پردیس فاطمه الزهراء (س) اصفهان
آندره زیگفرید در فصل آخر کتاب روح ملتها میگوید: "بعضی از حادثهها را عشق میفهمد اما عقل از تحلیل آن عاجز است و به داستان ابراهیم اشاره میکند و نتیجه میگیرد که #عقل زبان #عشق را نمیفهمد."
این نتیجهگیری کاملاً اشتباه است و این اشتباه از آنجاست که عقلِ فارغ را با عشقِ عاشق میسنجد. در حالی که باید عقل عاشق را با عشق او سنجید.
مگر این یک دستور نیست که مهم را فدای مهمتر کن. بر پایه همین دستور و همین عقل، ابراهیم اسماعیلش را قربانی می کند.
ابراهیم به مهمتر از اسماعیل رسیده و حتی به نزدیک تر از خود به خود رسیده و این است که به دستور عقل خود، مهم را فدای مهمتر میکند.
ابراهیم میخواهد به رشد برسد و به رشد برساند و این است که با آن دستور، خودش کارد را بهدست میگیرد و اسماعیل را میبندد و کارد میکشد و هنگامی که میبیند به او کمک نمیدهد و رگها بریده نمیشوند و خونها بیرون نمیریزند سخت خشمگین می گردد و کارد را بر زمین میکوبد. و اگر هم این کار را نمی کرد در امتحان باخته بود، که عشقی نبوده و سنجشی نبوده و فقط حرفی بوده و سخنی.
اما خدای ابراهیم... او نمیخواهد اسماعیلها کشته شوند. او میخواهد ابراهیمها آزاد شوند و رشد کنند و به قرب و رضوان دست بیابند.
ابراهیم کارش را تمام کرده بود و به آزادی رسیده بود. و جز این کاری نیست؛ که حتی اعمال مقدمه هستند و اگر کسی مقدمه را بیاورد و به این آزادی نرسد، کاری نکرده. اگر کسی اسماعیل را بکشد و اسیر این کشتن و این آزادی باشد، کاری نکرده که در هر حال در اسارت است، بیجهت نیست که می گویند: نیه المومن خیر من عمله.
📚 برشی از کتاب #مسئولیت_و_سازندگی از استاد علی صفاییحائری (عین.صاد)
عید سعید قربان مبارکباد.🌹🍃
_____________
🆔️ @basij_pfz_esf