eitaa logo
شهدای مدافع حرم خوزستان
480 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
616 ویدیو
6 فایل
💖 کانالی شهدایی با محوریت شهدای مدافع حرم استان خوزستان (بسیجیان گمنام اهواز) ‌ شهادت، یعنی وارد شدن در حریم خلوت الهی ‌ 🔻کانال‌ها و پیام‌رسان‌ها در اینستاگرام،‌ آپارات، ایتا، سروش، روبیکا https://takl.ink/basijiyanegomnam/ ‌ ادمین @Aletahaa69
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬 مادر شهید مدافع حرم #علی_اکبر_شیرعلی از #آغاجاری و ساخت حسینیه توسط شهید 💥ببینید و انتشار دهید 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
نه پرواز بلدم ، نه بال و پرش را دارم دامهای دنیایی اسیرم ڪرده اند ... ولی من‌ می‌خواهم .... اسیر نگاه تو شوم و بس ... ای شهید ........ 📸شهید مدافع حرم #علی_اکبر_شیرعلی #آغاجاری 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
#سالگرد_شهادت 🔰 همسر معلم شهید مدافع حرم حاج #رضا_ملایی - #آغاجاری ▪️حاج رضا در ۲۶ آبان سال ۹۴ راهی سوریه برای دفاع از حرم عقیله بنی‌هاشم شد. قبل از رفتن با همه ما خداحافظی کردند و حتی به دیدار اهل قبور هم رفتند و یه جواریی می‌توانم بگویم خداحافظی آخر را با همه ما کردند و همه ما متوجه شده بودیم که شاید هیچ وقت حاج رضا را نبینیم. دو هفته در منطقه بود و این مصادف با #اربعین حسینی بود و من و دخترم و پسرانم همگی #کربلا بودیم. توصیه‌های همیشگی حاج رضا #ولایت_مداری و پشتیبانی از رهبر انقلاب بود. در غروب روز اربعین در #حرم ملکوتی امام حسین در آن همه شلوغی یک لحظه خوابی عجیب به سراغ من آمد و خوابم برد و در آن لحظه حاج رضا را دیدم که گفت: خانم من به #شهادت رسیدم. از خواب پریدم حسی غریب و عجیب داشتم، مطمئن بودم که برای حاجی اتفاقی افتاده. فردای آن روز از کربلا برگشتیم و پسرم خبر شهادت حاجی را به من داد. حاج رضا با اصابت موشک #کورنت در غروب اربعین مصادف با ۱۰ آذر ۹۴ به همراه شهیدان #میلاد_بدری و #مجتبی_زکوی_زاده به شهادت می‌رسد. پیکر مطهر شهید بازگشت، اما به علت اصابت موشک نتوانستند قسمتی از بدن شهدا را جمع کنند و به‌خاطر همین قسمتی از اعضا در #العیس سوریه به خاک سپرده شد و قسمتی دیگر بعد از ورود به کشور در گلزار شهدای آغاجاری به خاک سپرده شد. 📿 شادی روحشان #صلوات 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
#سالگرد_شهادت 💢 #مادر_شهید مدافع حرم #محمد_هادی_نژاد از #آغاجاری ▪️چند روز قبل از رفتن به سوریه ازم خواست که بزارم بره سوریه. باهاش مخالفت کردم وگفتم تو مال جنگ نیستی و من فقط یک پسر دارم و اگر تو بری دیگر کسی را ندارم. 🔹شب که خوابیدم #حضرت_زینب سلام الله علیها پسرم و ازم خواست و گفت با رفتنش مخالفت نکنم. 👈وقتی خبر شهادتش و شنیدم اصلا ناراحت نبودم چون حضرت زینب محمد منو انتخاب کرده بود ☑️آخرین حرف محمد قبل از #شهادت این بود به دوستانش گفت: من برای دفاع از #حرم تا #اسرائیل هم برای جنگ میروم...  🗓 شهادت ۱۷ آذر ماه ۹۴ 📿شادی روحشان #صلوات 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
#سالگرد_شهادت 🔰نقل از زبان دایی شهیدمدافع حرم #علی_اکبر_شیرعلی از #آغاجاری 💢وقتی رفت و مادرش دلتنگ میشد میگفتم اکبر زرنگه میره و برمیگرده وقتی برگرده یه آدم دیگه ای شده و خیلی بهتر و پخته تر میشه اگه هم #شهید شد که نمیشه آخرت ما هم تضمین شده در هرصورت معامله دوسر سوده ولی ناراحت نباش که #شهادت تو کار علی اکبر نیست. 👈نمیدونستم سرنوشت دوست‌داران #اهل_بیت علیهم السلام جز شهادت نیست و ما چقدر بی اطلاعیم حتی از شخصیت نزدیکترین کسانمون 🌹اکبر شهید شد تا بگه #عشق حرف اول را میزنه... 🗓 شهادت ۱۷ آذر ماه ۹۴ 📿شادی روحشان #صلوات 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
دل حاج رضا از پیش‌روی تکفیری‌ها به سمت حریم عقیله بنی‌هاشم خون بود، همیشه ناراحت و نگران بود، تا اینکه یک شب خواب دیده بود که مرگش به شهادت ختم می‌شود، اما اینکه کجا و چگونه برایش مشخص نبود. حاج رضا از درد پاهایش رنج می‌برد و از طرفی ۵۸ سالش بود و با این شرایطی که حاج رضا داشت از لحاظ سنی یک سری محدودیت‌هایی برای سوریه رفتن برایش به‌وجود می‌آمد. تصمیم حاج رضا برای رفتن به سوریه برای ما نه تعجب برانگیز بود و نه یک تصمیم جدید، با توجه به روحیات و خلقیات حاجی هر لحظه تصمیم‌های انقلابی و اعتقادی را از ایشان پیش‌بینی می‌کردیم. وقتی هم‌رزمان و دوستانش از حاج رضا پرسیده بودند که چرا با این سن و سال راهی دفاع از حریم اهل بیت علیه‌السلام شده‌ای؟ ایشان گفته بودند: لبیک به ندای ولی امرم و من به فرمان ولی امرم حتی جان خودم را هم فدا می‌کنم. بعد از پیگیری‌های بسیار زیاد حاج رضا و آزمون‌های سختی که از ایشان گرفتند، راهی سوریه شد. ناگفته نماند علی‌رغم میل باطنی‌اش تمامی موها و ریش‌هایش را از ته زده بود که نکند به خاطر سفیدی مو و ریشش مانع مدافع شدن ایشان بشوند. وقتی بچه‌ها پرسیدند اگر با این شرایط هم برای اعزام تأیید نشوی گفت موها و محاسنم را رنگ مشکی می‌کنم تا مشکلی برایم پیش نیاید. تا کنون نه من و نه بچه‌ها ایشان را بدون محاسن ندیده بودیم و وقتی برای اولین با ایشان را بدون ریش و مو دیدیم هم متعجب شدیم و هم برای‌مان جالب بود. 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
🔰نقل از دایی بزرگوار شهید مدافع حرم از : حسینیه چهارده معصوم را داشتیم میساختیم اکبر درگیر کارهای رفتن به سوریه بود دیوار بلندی داشت حدود ۹ متر به هرکسی میگفتم بیاد برا پلاسترش یه جوری از زیر این کار در میرفت چون کار سختی بود. اکبرم چند روز دیگه میخواست بره رفتم بش گفتم دایی کسی نمیاد این دیوار را پلاستر کنه، بش نگفتم تو بیا چون میدونستم درگیر کارهای اعزامشه، گفت دایی قبل از رفتنم کارها حسینیه را کامل میکنم... 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
📸 شهید مدافع حرم 💢حاج رضا انقلاب اسلامی را یکی از معجزات بزرگ قرن می‌دانست و حفظ انقلاب را از اوجب واجبات می‌دانست. فردی ولایتمدار و گوش به حرف سخنان رهبری بود و همیشه می‌گفت ما باید مواضع‌مان را به وسیله سخنان رهبری مشخص کنیم. اگر نیازمندی را می‌دید هر کاری که می‌توانست و از دستش بر می‌آمد انجام می‌داد. از سال ۸۶ تا ۹۴ آن‌قدر به رفته بود که به قول خودش مغازه‌دارهای آنجا می‌شناختنش. خودش را خادم اهل بیت علیه‌السلام می‌دانست. را چندین سال بود که انجام می‌داد. حتی کاروان‌های زیارتی را ترتیب می‌داد و کسانی هم که بی‌بضاعت بودند را از هزینه شخصی خودش به زیارت می‌برد. شهادت‌طلبی، شجاعت، ایثار و خدا ترسی حاج رضا زبانزد خاص و عام بود. طوری که در زمان جنگ همیشه در خودش آمادگی شهادت را حفظ کرده بود. از دهه شصت تا قبل از شهادتش مراسم غسل و کفن و دفن اموات را فی‌سبیل الله انجام می‌داد. حتی کسانی که کفن نداشتند و یا توان مالی خرید حتی یک کفن را نداشتند حاج رضا از هزینه شخصی خودش برای آنها کفن تهیه می‌کرد. تا آنجا که برایش امکان داشت و در توانش بود تلاش می‌کرد به مردم کمک کند. حاج رضا در طول این سال‌ها زهد و ساده‌زیستی را سرمشق زندگی خودش و فرزندانش قرار داده بود. هرکسی برای حل کار و یا مشکلی خانوادگی پیش ایشان می‌آمد سریع اقدام می‌کرد. 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
😊 وقتی رفتم که بدرقه اش کنم برای رفتن به سوریه دیدم محاسنشو کوتاه و رنگ کرده ازش پرسیدم چرا این کارو کردی؟؟؟ گفت: میخوام وقتی رفتم ازم ایراد نگیرن که سنت زیاده برگرد و توان جنگ نداری...😔❤️ وقتی خبر شهادتشو شنیدم یاد حرفش افتادم که می شود هر کاری کرد تا فدایی حضرت زینب (س) بشی.💔 وقتی شهید شد لقب رو بهش دادن🌸🕊 🌹 ۱۳۹۴/۹/۱۰ 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
🕊🌺 محمد همیشه نمازش را مسجد میخواند. وهمیشه به جماعت خیلی کم پیش می امد که خونه نماز بخونه.☝️ مادرم تعریف میکنه روزی دراتاق محمد رابازکردم تا برای نهار صدایش بزنم دیدم محمد در سجده است اول تعجب کردم چون اذان گفته بود وهمه مانماز خوانده بودیم بعد گفتم شاید محمدنمازش تاالان طول کشیده🤔 دررا بستم به کارهایم مشغول شدم بعداز ده دقیقه دوباره به سراغ محمد رفتم محمد حالتش هیچ تغییری نکرده بودو همچنان برسجده بود❤️ به حال خودش گذاشتم ودوباره به اشپزخونه رفتم نزدیک به پانزده دقیقه بعد دوباره به سراغش رفتم ومحمدبه همان حال بود.✅ وحشت زده شدم کنارش نشستم ارام صداش زدم ارام سرش را ازمهر برداشت وبا صورت خیسش گفت بله کارم داشتی مامان😭 مادرم اینهارومیگفت وگریه میکرد روحت شاد بچه های بسیج حق داشتن بهت میگفتن شهیدزنده .💔 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijyanegomnam
▪️خصوصیات خلقی و روحی شهید حاج رضا انقلاب اسلامی را یکی از معجزات بزرگ قرن می دانست و حفظ انقلاب را از اوجب واجبات می دانست. فردی ولایتمدار و گوش به حرف سخنان رهبری بود و همیشه می گفت ما باید مواضع مان را به وسیله سخنان رهبری مشخص کنیم. اگر نیازمندی را می دید هر کاری که می توانست و از دستش بر می آمد انجام می داد. از سال ۸۶ تا ۹۴ آن قدر به رفته بود که به قول خودش مغازه دارهای آنجا می شناختنش. خودش را خادم اهل بیت علیه السلام میدانست. را چندین سال بود که انجام می داد. حتی کاروان های زیارتی را ترتیب میداد و کسانی هم که بی بضاعت بودند را از هزینه شخصی خودش به میبرد. شهادت طلبی، شجاعت، ایثار و خدا ترسی حاج رضا زبانزد خاص و عام بود. طوری که در زمان جنگ همیشه در خودش آمادگی شهادت را حفظ کرده بود. از دهه شصت تا قبل از شهادتش مراسم غسل و کفن و دفن اموات را فی سبیل الله انجام میداد. حتی کسانی که کفن نداشتند و یا توان مالی خرید حتی یک کفن را نداشتند حاج رضا از هزینه شخصی خودش برای آنها کفن تهیه میکرد. تا آنجا که برایش امکان داشت و در توانش بود تلاش میکرد به مردم کمک کند. حاج رضا در طول این سال ها زهد و ساده زیستی را سرمشق زندگی خودش و فرزندانش قرار داده بود. هرکسی برای حل کار و یا مشکلی خانوادگی پیش ایشان می آمد سریع اقدام می کرد. 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
یاد کسے ڪہ سوے حرم پر ڪشید و رفت از قید و بند عشق زمینے رهید و رفت ققنوس هم به اوج پرش مے خورد با بالهاے عرشے عشقش پرید و رفت 📸شهدای مدافع حرم 🗓شهادت ۱۷ آذر ۹۴ 📿شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
ما ڪفتر جَلــدِ آسمانِ حرمیـم آسوده بہ زیرِ سایبــانِ حرمیـم این امنیـٺِ ڪشورمـان را بخُـدا مدیــونِ همہْ مدافعـانِ حرمیـم 📸شهدای مدافع حرم 🗓شهادت ۱۷ آذر ۹۴ 📿شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
💢دل حاج رضا از پیش روی تکفیری ها به سمت حریم عقیله بنی هاشم خون بود، همیشه ناراحت و نگران بود، تا اینکه یک شب خواب دیده بود که مرگش به شهادت ختم میشود، اما اینکه کجا و چگونه برایش مشخص نبود. حاج رضا از درد پاهایش رنج میبرد و از طرفی ۵۸ سالش بود و با این شرایطی که حاج رضا داشت از لحاظ سنی یک سری محدودیت هایی برای رفتن برایش به وجود میآمد. تصمیم حاج رضا برای رفتن به سوریه برای ما نه تعجب برانگیز بود و نه یک تصمیم جدید، با توجه به روحیات و خلقیات حاجی هر لحظه تصمیم های و اعتقادی را از ایشان پیش بینی میکردیم. وقتی هم رزمان و دوستانش از حاج رضا پرسیده بودند که چرا با این سن و سال راهی دفاع از حریم علیه السلام شده ای؟ ایشان گفته بودند: لبیک به ندای ولی امرم و من به فرمان ولی امرم حتی جان خودم را هم فدا میکنم. بعد از پیگیری های بسیار زیاد حاج رضا و آزمون های سختی که از ایشان گرفتند، راهی سوریه شد. ناگفته نماند علی رغم میل باطنی اش تمامی موها و ریش هایش را از ته زده بود که نکند به خاطر سفیدی مو و ریشش مانع مدافع شدن ایشان بشوند. وقتی بچه ها پرسیدند اگر با این شرایط هم برای اعزام تأیید نشوی گفت موها و محاسنم را رنگ مشکی میکنم تا مشکلی برایم پیش نیاید. تا کنون نه من و نه بچه ها ایشان را بدون محاسن ندیده بودیم و وقتی برای اولین با ایشان را بدون ریش و مو دیدیم هم متعجب شدیم و هم برای مان جالب بود. 📸 شهید مدافع حرم شهید حاج 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توصیف حضرت از شهید مدافع حرم حاج (از ) شهیدی که برای رفتن به سوریه محاسن سفیدش را کوتاه کرد تا سن ش کمتر مورد توجه قرار گیرد 👈برشی از 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
شهید مدافع حرم ولادت: ۱۴ تیر ۱۳۶۳ شهادت :۱۷ دی ۱۳۹۴ نحوه شهادت: اصابت موشک مزار گلزار شهدای ▪️امام جمعه شهرستان آغاجاری نقل میکند: زوجــی🚻 نزد من آمدند، گفتند حاج آقا ما هر کاری میکنیم و هرجا میرویم مشکلمان حل نمیشود، لطفا شما پیشنهادی دهید... 🔻من به آنها گفتم سر قبر شهید هادی نژاد بروید واز آن شهید حاجت خود را طلب کنید... آنها سر قبر رفتند و حاجت خود را طلب کردند، بعد از چند وقت فهمیدم مشکل آن دو زوج حل شد😊 آی شهــ🌹یــد تو چه مقامی نزد خدا داری که آنقدر خاطر تو برایش عزیز است؟؟؟ 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
📸نقل از مادر 📝چند روز قبل از رفتن به سوریه ازم خواست که بزارم بره سوریه. باهاش مخالفت کردم وگفتم تو مال جنگ نیستی و من فقط یک پسر دارم و اگر تو بری دیگر کسی را ندارم. شب که خوابیدم سلام‌الله‌علیها و پسر رو ازم خواست و گفت با رفتنش مخالفت نکنم. وقتی خبر شهادتشو شنیدم اصلا ناراحت نبودم چون حضرت زینب، محمد منو انتخاب کرده بود. 📸شهدای مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
‌دل حاج رضا از پیش روی تکفیری ها به سمت حریم عقیله بنی هاشم خون بود، همیشه ناراحت و نگران بود، تا اینکه یک شب خواب دیده بود که مرگش به شهادت ختم می شود، اما اینکه کجا و چگونه برایش مشخص نبود. ‌ حاج رضا با اصابت موشک کورنت در غروب اربعین علیه السلام، مصادف با ۱۰ آذر ۱۳۹۴ به همراه شهیدان و به می رسد. پیکر مطهر شهید حاج بازگشت، اما به علت اصابت موشک نتوانستند قسمتی از بدن شهدا را جمع کنند و به خاطر همین قسمتی از اعضا در به خاک سپرده شد و قسمتی دیگر بعد از ورود به کشور، در روز یک شنبه ۱۵ آذر ماه ۱۳۹۴ روی دست خیل عظیمی از مردم تشییع و در گلزار شهدای این شهرستان به خاک سپرده شد. 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
🔻یادواره سالگرد شهدای مدافع حرم شهدای مدافع حرم و 🗓پنجشنبه ۴ آذر ماه، حسینیه محبان ثارالله آغاجاری 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
📝 کتاب «سیگاریا رو به سوریه نمی‌برن» در مورد زندگی‌نامه شهید مدافع حرم (از شهدای شهرستان و اعزامی از تیپ امام حسن مجتبی) است که به قلم توسط 'انتشارات ۲۷ بعثت" چاپ و روانه بازار نشر گردیده است. 🔸این کتاب با ۱۴۴ صفحه به قیمت ۳۰ هزار تومان به چاپ رسیده است. 👈در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: علی‌اکبر دست توی جیبش می‌کند. و در می‌آورد. سیگار را گوشه لبش می‌گذارد. فرمانده می‌گوید: راستی امروز گفتن هنوز شماره حساب ندادی! چرا خب نمیدی شماره حسابت؟ فندک را روشن می‌کند و سرش را خم می‌کند. سیگار را روشن می‌کند. پوکی به آن می‌زند. سیگار را از لبش برمی‌دارد و دودش را بیرون می‌زند. مو برا پول نیومدم که شماره حساب بدم. قبلا هم گفتم که نمیدُم. مُو نیت داشتم که بیام. لینک خرید کتاب: https://b2n.ir/j62575 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
🔻دل حاج رضا از پیش ‌رویِ تکفیری‌ ها به سمت حرم عقیله بنی‌هاشم خون بود. همیشه ناراحت و نگران بود، تا اینکه یک شب خواب دیده بود که مرگش به شهادت ختم می‌شود. اما اینکه کجا و چگونه برایش مشخص نبود. حاج رضا از درد پاهایش رنج می‌برد و از طرفی هم ۵۸ سالش بود و با این شرایطی که او داشت از لحاظ سنی یک سری محدودیت ‌هایی برای سوریه رفتن برایش به‌ وجود می‌آمد. تصمیم حاج رضا برای رفتن به سوریه برای ما نه تعجب برانگیز بود و نه یک تصمیم جدید. با توجه به روحیات و خلقیات حاجی، هر لحظه گرفتن تصمیم‌ های انقلابی و اعتقادی را از ایشان پیش ‌بینی می ‌کردیم. وقتی همرزمان و دوستانش از او می پرسیدند که چرا با این سن و سال می خواهی به سوریه بروی؟ حاج رضا جواب میداد: برای لبیک به ندای ولی امرم و من حاضرم به فرمان ایشان، حتی جان خود را هم فدا کنم. (نقل از همسر شهید) 📸 شهید مدافع حرم 🗓شهادت: ۱۰ آذر ۹۴ همزمان با 📿شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
با خودم كنار آمدم خانواده هایی هستند که سه شهید و چهار شهید دارند من یکی از پسرانم را میخواهم فدای اسلام کنم و توانستم راضي شوم ميلاد به سوريه برود و گفتم مادر برو به سلامت. هرچه خدا خواست همان ميشود و اگر قسمت من باشي برميگردی و اگر قسمتت شهادت است مباركت باشد و اين آخرين كلام من و پسرم در لحظه جدا شدن از يكديگر بود و ميلاد با خوشحالي رفت. ۱۸ روز بيشتر از رفتن ميلاد به سوريه نگذشته بود كه روز خبر شهادتش پخش شد. ملبس شدنش به لباس روحانيت همراه با شهادتش رقم خورد و حتي روی سنگ قبرش در كنار اسمش حجت‌الاسلام والمسلمين را قيد كرده‌اند. موقعی كه از ميلاد جدا شدم می‌دانستم براي هميشه از پيش من رفت و موقعی كه ميلاد در سوريه بود دعا ميكردم خدا آبروی من را پيش حضرت زينب سلام الله علیها حفظ كند تا موقع شنيدن خبر شهادت ميلاد حرف بی‌جا نزنم و همين‌طور هم شد و وقتی كه پيكر ميلاد آمد، روحيه و صبرم خيلي بالا بود. با اينكه لحظه‌ای از فكر ميلاد نمی‌توانم جدا شوم و نبودش برايم خيلی سخت است، ولی خوشحال هستم كه با رضايت خودم توانستم دل ميلاد را شاد كنم. 📸 شهید مدافع حرم 🗓شهادت: ۱۰ آذر ۹۴ همزمان با 📿شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
شهدای مدافع حرم خوزستان
🔻تک فرزند بود و دردانه‌ی پدر و مادر. دلش گیر جهاد اطراف (س) بود طوری‌که حتی تک فرزند بودن و تنها بودن پدر و مادر هم نتوانسته بود شوق او را برای رفتن کم کند. اصرارهایش برای رفتن تمامی نداشت، از طرفی هم کسی از آرزوی او باخبر نبود و همه خیال می‌کردند او یک بسیجی است که مسئول گروه جهادی است. اما محمد منتظر بودن را در عمل معنا کرد و با رجز "بابی انت و امی یا اباعبدالله" رضایت نامه رفتن را گرفت و خود را به کاروان عمه‌ی سادات رساند. در نبودنش جای خالی‌اش حس می‌شد و گوشه به گوشه‌ی شهر دلتنگ فعالیت‌های محمد بود. فعالیت‌هایی که همه‌شان سرچشمه‌اش شیرپاک مادر و نان حلال پدر است. هادی‌نژاد زنی است که سخنانش در روز تشییع پیکر دردانه پسرش خود رجزی بود برای تمامِ . پای صحبت‌های مادرش که می‌نشینی از خوابش برایت تعریف می‌کند؛ همانی که آمده بود و محمد را از مادرش طلب کرده بود. چند روز بعد پسرش هوای رفتن کرده و مادر نیز با ذکر (س) بساط رفتنش را مهیا می‌کند. محمد به آرزویش رسید، هم شد و هم شهید. به دوستان پیوست و افتخار فدایی دادن در راه خدا را نصیب پدر و مادرش کرد. جوانِ کشور حسینی‌وار زندگی کرد و حسینی‌وار نیز به استقبال شهادت رفت؛ یعنی حقیقتِ "اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمدِِ و آل محمد". امروز سالروز اوست و همه ما محتاج نیم‌نگاهی از قافله‌ی شهداییم، ادرکنی ایها الشهید💔 📸شهید مدافع حرم 🗓تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۳ 🗓تاریخ شهادت: ۱۷ آذر ۱۳۹۴ 🕊محل شهادت: حلب، سوریه 🥀مزار شهید: خوزستان، گلزار شهدای آغاجری 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
🔻رضا همرزم، علی اکبر در سوریه بود. میگه اکبر علاقه شدیدی به خوردن قهوه داشت، و کلا جزء عادتاش بود که مرتب میخورد. چند روزی گیر عملیات پاکسازی بودیم، و گه گداری هم تکفیری ها باهامون درگیر میشدن و تو این مدت علی اکبر بدون قهوه مونده بود. در حین پاکسازی به خونه ای رسیدیم، که همه وسایل سرو چای و قهوه آماده بود و صاحب خونه وقت نکرده بود جمع کنه. با خوشحالی صدا زدم اکبر بدو بیا اینجا ببین خدا برات جور کرده، هوا هم خیلی سرد بود. وقتی اومد داخل اتاق، داشتم یه پتو در می آوردم بندازم رو خودم که شهید با یه حالت خاصی گفت؛ آقا رضا، پتوهای مردم رو دست نزن شاید راضی نباشن، قهوه شونم بزار ان‌شاءالله خودشون برمیگردن و کنار هم نوش جون میکنن. من که از شدت سرما داشتم به خودم میلرزیدم مات و مبهوت نگاهش میکردم فقط. من و شما چقدر حق الناس رو رعایت میکنیم؟ 📸شهيد مدافع حرم 🌷 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
◾️نقل از دایی شهید مدافع حرم از 🔻حسینیه چهارده معصوم را داشتیم میساختیم اکبر درگیر کارهای رفتن به سوریه بود. دیوار بلندی داشت حدود ۹ متر به هرکسی میگفتم بیاد برا پلاسترش یه جوری از زیر این کار در میرفت چون کار سختی بود. اکبرم چند روز دیگه میخواست بره رفتم بش گفتم دایی کسی نمیاد این دیوار را پلاستر کنه، بش نگفتم تو بیا چون میدونستم درگیر کارهای اعزامشه، گفت دایی قبل از رفتنم کارها حسینیه را کامل میکنم... 🗓شهادت ۱۷ آذر ۹۴ 📿شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam