#سالگرد_شهادت
🔘 ویژگیهای شهید نقل از خواهر شهید مدافع حرم #حمیدرضا_فاطمی_اطهر
🔰هر چه از برادرم بگویم کم گفته ام کسی بود که هر چه خوبی بخواهی در او جمع بود مثلا احترام به پدر و مادر و بزرگتر ها خیلی برایش مهم بود و با اینکه ما خواهرها ازش کوچیکتر بودیم ولی به محض ورود ما جلویمان بلند میشد.
سر به زیر بود و هیچوقت به نامحرم نگاه نمیکرد. #غیبت نمیکرد و از سخن #دروغ بیزار بود و #تواضع و فروتنی بسیاری داشت و بسیار مطیع امر #ولایت_فقیه بود.
به #نماز_اول_وقت خیلی اهمیت میداد شاید باور کردنش برای شما خیلی سخت باشد ولی یادم است که یک روز داشت با قطار میامد اهواز، قطار از اندیمشک رد کرده بود و داشت #اذان میگفت وقت اذان توقف نکرد که یکباره اهواز توقف کند برادرم هر چه صحبت کرد که اذان شده قبول نکردند و برای اینکه #نمازش را اول وقت بخواند خودش رو از قطار به بیرون پرت کرد و ادامه ی راه را پیاده آمد...
🗓 شهادت ۹ آبان ۹۴
📿شادی روحشان #صلوات
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#خاطره #نماز_اول_وقت
👈آقای هادی ظهراب زاده داماد خانوادهی شهید مدافع حرم سردار حاج #حمید_مختاربند
🔹با ماشین حاجی داشتیم میرفتیم #شوشتر تقریباً ظهر شده بود. به دو راهی رسیده بودیم که حاجی سرعتش را کم کرد.
فکر کردم فراموش کرده از کدام مسیر باید برود. گفتم: «از راست باید بروی» بدون اینکه چیزی بگوید آرام کنار جاده توقف کرد. دکمه رادیو را فشار داد و نغمهی #اذان ظهر در فضا پیچید.
حاجی گفت: «پیاده شویم و #نماز ظهرمان را بخوانیم» چندی بعد در روستایی در همان نزدیکی که حدوداً صد متر با محل توقفمان فاصله داشت بودیم.
دَرِ اولین خانهای که به آن رسیدیم را زد و از اهالی اجازه خواست #وضو بگیرد. در همان روستا پشت سر حاجی نماز ظهر و عصر را خواندم.
فقط در این سفر نبود که چنین اتفاقی میافتاد. بلکه در سفرهای متعدد حاجی به شوشتر یا به جاهای دیگر با خانواده یا بدون خانواده، تا وقت نماز میرسید حاجی توقف کرده و نمازش را در اول وقت میخواند. خانوادهاش هم به او اقتدا میکرد.
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#ویژگی_های_اخلاقی
💢مسئول کانون بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت ناحیه اندیمشک:
چند سال بود که احمد را میشناختم. برای کارهای #فرهنگی خیلی وقت میگذاشت. خودش و چند نفر دیگر تلاش زیادی کردند تا بالاخره بسیج محل، راهاندازی شد.
خاطرهای از وی دارم که تأثیر زیادی روی من گذاشت، یک روز در حسینیه ثارالله داشتیم مکان را جهت برگزاری مراسمی آماده میکردیم و فرصت زیادی نداشتیم و احمد مثل بچههای دیگر مشغول فعالیت بود که صدای #اذان به گوشش رسید.
شهید احمد دست از کار کشید و در حالی که آستینهایش را بالا میزد از ما دور شد، به او گفتم: «کجا میری؟ بیا کارها رو انجام بدیم، بعدا نماز میخونیم.» برگشت و گفت: «فعلاً خدا داره ما رو صدا میزنه. من برم به خدا جواب بدم. این از مراسم واجبتره.»
شهید رفت وضو گرفت و اول وقت، نمازش را خواند و بعد از نماز آمد و گفت: «الان در خدمتم هر کاری هست بگید.» و این عمل شهید برای من خیلی اهمیت داشت چون همه دوستانی که آنجا بودند متوجه شدند #نماز_اول_وقت در هر شرایطی به کارهای دیگر ارجحیت دارد.
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#شهیدانه
🔻شلوغیِ دنیا، گرد میشود بر دل مینشیند و ارام ارام تار میکند چشم های وجودت را... میان این شلوغی ها تنها غوغای اهل معرفت است که میشود همان تافته ی جدا بافته؛ آنچنان سیاهی هارا از وجودت میزداید که گویی چشم هایت دید تازه ای یافته اند!
عبدالکریم همان اهل معرفت بود؛ جوانی رشید که تبسم همیشگی اش جان میبخشید امیدت را، میشد مردانگی را در چشم هایش دید زمانی که در اوج جوانی چشم بر تعلقاتش بست و دل سپرد به جبهه و جنگ....
اصلا خود به تنهایی معلم آموختن عشق بود! تمامی قدم هایش در جاده ی زندگی را نذر رضای خدا کرده بود. صدای #اذان را که میشنید به سوی خالقش میرفت و #عاشقانه به جا میاورد رسم بندگی اش را...
ایات قران را نیز با جانش تلاوت میکرد و سبقت میگرفت در نشان دادن دلدادگی اش. تمامی این ها زمینه شد برای نوکر #عمه_سادات شدن! #غیرت شیعه تاب نمی اورد اسیرشدن بانوی صبر را...
برای دفاع از حرم ال الله راهی سوریه شد. شهری که جای جایش تداعی کننده روضه های جانسوز اسارت است. رفت تا عباس بشود برای حضرت زینب(س) و چه خوب راهی را برگزید، چه خوب به چشم امد و دست خدا اورا به عنوان فداییِ خواهرحسین(ع) نزد خود برد...
تویی که محضر اربابت ابرومند شدی شفاعت میکنی گنهکاران زمینی را؟!
📸شهید مدافع حرم
#عبدالکریم_غوابش
#اهواز
🗓تاریخ تولد: ٢۵ دی ۱٣۴٨
🗓تاریخ شهادت: ۱٩ تیر ۱٣٩۴
🕊محل شهادت: تدمر_سوریه
🥀مزار شهید: گلزار شهدای اهواز
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#شهیدانه
💢در مدت کوتاهی که در سوریه بود با یکی از دوستانش عهد بسته بود که نوبتی #اذان بگویند.
همیشه جلوتر از بچههای دیگر برای #نماز بیدار بود. وقتی دوستش میگفت: داوود من اذان بگویم یا خودت اذان میگویی؟ میگفت: خودم میخوانم.
آقا داوود با استناد به یک #حدیث نبوی همیشه میگفت: موذن وقت اذان مانند شهیدی میماند که در خون خودش میغلتد. آنقدر در این مدت کم، اذان گفت تا اینکه شهید شد.
📸شهید مدافع حرم
#داوود_نریمیسا
#اهواز
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#سالگرد_شهادت
💢در مدت کوتاهی که در سوریه بود با یکی از دوستانش عهد بسته بود که نوبتی #اذان بگویند.
همیشه جلوتر از بچههای دیگر برای #نماز بیدار بود. وقتی دوستش میگفت: داوود من اذان بگویم یا خودت اذان میگویی؟ میگفت: خودم میخوانم.
آقا داوود با استناد به یک #حدیث نبوی همیشه میگفت: موذن وقت اذان مانند شهیدی میماند که در خون خودش میغلتد. آنقدر در این مدت کم، اذان گفت تا اینکه شهید شد.
📸شهید مدافع حرم
#داوود_نریمیسا
#اهواز
🗓 شهادت: ۱۲ بهمن ۹۴
📿شادی روحشان #صلوات
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam