eitaa logo
شهدای مدافع حرم خوزستان
487 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
674 ویدیو
6 فایل
💖 کانالی شهدایی با محوریت شهدای مدافع حرم استان خوزستان (بسیجیان گمنام اهواز) ‌ شهادت، یعنی وارد شدن در حریم خلوت الهی ‌ 🔻کانال‌ها و پیام‌رسان‌ها در اینستاگرام،‌ آپارات، ایتا، سروش، روبیکا https://takl.ink/basijiyanegomnam/ ‌ ادمین @Aletahaa69
مشاهده در ایتا
دانلود
💢نقل از همسر شهید مدافع حرم در همه حال به فکر مردم بود. به‌خصوص آنهایی که از نظر مالی در وضعیت مناسبی نیستند. فقط هم مسائل مالی نبود. هر کاری که از دستش برای باز کردن مشکلات مردم بر می‌آمد، کوتاهی نمی‌کرد. همیشه می‌گفت: «برایم دعا کن از نظر مالی دست و بالم آن‌قدر باز باشد تا هرکس که به من رجوع می‌کند نا امید برنگردانم و بتوانم بهش کمک کنم» آن موقع زندگی ما یک زندگی کارمندی بود و با کلی قسط. البته در طول زندگی کمک‌هایش را مخفیانه و به دور از چشم من انجام می‌داد. بعد از شهادتش خیلی‌ها آمدند و از کمک‌های مهدی در حق خودشان گفتند. همه‌اش هم کمک‌های مالی نبود. خیلی‌ها برای اینکه کارشان در جایی درست شود می‌آمدند پیش مهدی و او هم از کمک دریغ نمی‌کرد. 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
🎥خاطرات زندگی مشترک شهید مدافع حرم از زبان 📥آپارات aparat.com/v/wMzE0 🔗اینستاگرام👇 https://www.instagram.com/tv/CV-dvqGAnsh/?utm_medium=copy_link 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
شهدای مدافع حرم خوزستان
🔻بد نیست گاهی اوقات بشنویم از مردانی که وقتی دور دور ادعا بود بازنده میدان بودند و وقتی پای و به میان می‌آمد حریف می‌طلبیدند آنان که بی بهانه پای اعتقادشان می‌ایستادند و در مرد میدان بودند.🙂 اینبار هم قلم دلدادگی سربازی را روایت میکند که بی بهانه و در مسیر قدم برمیداشت. از یک جایی به بعد دغدغه اش شد و مسیر ولایت را گرفت تا به آخرش رسید و پایانی متفاوت در دفتر زندگی اش ثبت شد. ‌ قلبش بیقرار برای میتپید، دور تا دور حرم را گرفته بودند و محال بود سید مهدی بنشیند و نظاره گر این صحنه هولناک باشد، برخواست لباس به تن کرد دیگر وقت نشستن نبود وقت خوردن های بیهوده و ای کاش هایی که ‌هیچوقت پایانی نداشت نبود، وقت جنگ بود. وقت دور کردن کفتارهایی بود که در گوششان از خوانده بودند و را به کام خودشان کرده بودند آنهایی که بوی دلار های مشام‌شان را تیز کرده بود و به همین بهانه سوریه شد قتلگاه هزاران . سید مهدی رفت و مهر خونین روی دفتر زندگی اش خورد رفت و پایانی متفاوت برایش رقم خورد.😌 ، بی ریایی، ، اراده و از خود گذشتن و.... همه و همه او را یک قدم به آرزوی دیرینه اش نزدیک میکرد. شهادت را نمیشود با و آه خرید گاهی لازم است تغییر کنی از پیله گناه دربیایی و ای سبک بال بشوی و خود را در بیندازی و آنوقت است خدا آغوشش را برایت باز میکند... کمی و تغییر لازم است پس سرباز...😉 📸شهید مدافع حرم 🗓تاریخ تولد: ۱۵ مهر ۱۳۶۳ 🗓تاریخ شهادت: ۱۰ تیر ۱۳۹۲ 🥀مزار شهید: اهواز 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
▪️پدر شهید مدافع حرم 🔰سید مهدی سه ویژگی داشت: با بصیرت، شجاع و ولایت مدار. زندگی خوبی داشت کارمند اداره بازرگانی بود. می توانست در رفاه و آسایش زندگی کند اما به محض اینکه احساس کرد که سلام الله علیها در معرض خطر قرار گرفته است طاقت نیاورد و به عنوان نیروی داوطلب خود را به رساند بار اول رفت و دو ماه بعد برگشت. بار دوم که خواست اعزام شود. گفتم: بابا بروی شهید می شوی گفت: نه بابا جان من لیاقت ندارم ولی اگر بروم تا زنده هستم نمی گذارم حضرت زینب سلام الله علیها دوباره اسیر شود. من و مادر و همسرش رفتیم فرودگاه برای بدرقه اش اما سرش را به سمت ما برنگرداند و بدون نگاه کردن ما رفت و این آخرین دیدار ما بود. 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
🔻یادم می‌آید گفته بودم، بد نیست بشنویم از مردانی که وقتی دور دور ادعا بود بازنده میدان بودند و وقتی پای غیرت به میان می‌آمد حریف می‌طلبیدند، آنان که بی بهانه پای اعتقادشان می‌ایستاند و در عمل مرد میدان بودند. آن روز قلم از بی ادعایی و دلدادگی برای کاغذ گفت، گفت و گفت تا به خط سرخ رسید. اما اینبار همان قلم قصه زمینی شدن همان سرباز را برای کاغذ روایت میکند🙂 از قاعده عاشقی میگوید همان چهار حرف که مریدانش معنای عشق را در او پیدا میکنند، علیه السلام، قاعده ای که دیکته هرشب سید و ذکر روی لب هایش بود... میگوید که در مکتب حسین(ع) شد، با غیرت گونه قد کشید و زیر سایه سرباز امام شد... میگوید و همه را خط به خط، بند به بند روی کاغذ حک میکند و کاغذ خط به خطش را که نه! حرف به حرفش را از بر میشود و قلم خوش رقصی میکند تا حرف های آخرش را روی سینه کاغذ بنشاند: از حرم تا زینبیه به قاعده یک یا حسین علیه السلام میشود طی‌الارض کرد! درست مثل 📸شهید مدافع حرم 🗓تاریخ تولد: ۱۵ مهر ۱۳۶۳ 🗓تاریخ شهادت: ۱۰ تیر ۱۳۹۲ 🥀مزار شهید: 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
▪️نقل از همسر شهید مدافع حرم 🔻همیشه می‌گفت سعادت این دنیا و آن دنیا در حرکت در مسیر ولایت فقیه است و تأکید می کرد از منویات پیروی کنید. هر چه رهبر و مقتدای ما گفتند همان است و یا حتی یک اشاره کوچکی هم به یک مطلب داشتند باید همان صحبت اجرا شود. می‌گفت نباید در مقابل رهبر انقلاب چیزی کم یا زیاد بگوییم بلکه هر چه فرمودند باید بدون کم و کاست اطاعت کنیم و در مسیری که ایشان ترسیم کرده‌اند گام برداریم. سید بسیار مردم دار بود و همه تلاش خود را میکرد تا کار مردم را راه بیاندازد و بسیار دلسوز و مهربان نسبت به خانواده های بی‌بضاعت و همه تلاش خودش را می‌کرد تا قدمی هر چند کم و کوتاه برایشان بردارد. به یاد ندارم در طول زندگی مشترک کلمه ای از سید شنیده باشم. ارادت خاصی نسبت به اهل بیت علیه السلام داشت و روضه سلام الله علیها را خیلی دوست داشت. حتی بعد از شهادت هم به خواب یکی از دوستان مداحش می رود و میگوید حضرت زهرا سلام الله علیها را بخوان. همیشه شهادت ائمه لباس مشکی میپوشید. عاشق زیارت علیه السلام بود و میگفت احساس میکنم هر وقت به زیارت میروم جزو عمرم حساب نمیشود. همیشه حق را میگفت و از گفتن حق هم هیچ واهمه ای نداشت. رضایت من و پدر و مادرش برایش بسیار مهم بود و همه تلاشش را هم در این مورد می کرد. 🗓تاریخ تولد: ۱۵ مهر ۱۳۶۳ 🗓تاریخ شهادت: ۱۰ تیر ۱۳۹۲ 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
شهدای مدافع حرم خوزستان
سید از همان اوایل که شنید تکفیری ها تهدیدی برای حرم عقیله بنی هاشم هستند، در حال و هوای خودش نبود. به کل تغییر کرده بود، اینکه موفق به رفتن شد. میگفت: تا زمانی که زنده هستم نمی گذارم که حضرت زینب دوباره اسیر دست تکفیری‌ها شود. بی تاب بود و گریه می کرد، نیمه شب ها گریه امانش را می برید و گویا دیگر پای ماندن و دیدن صحنه‌های جنگ را از دور نداشت. بهمن سال ۹۱ اولین ماموریتش بود که هیچ کسی از آن اطلاعی نداشت و بعد از دو ماه برگشت. برای رفتن دوباره خیلی تلاش کرد و آنقدر پافشاری کرد که دوباره اعزام شد. و ماموریت دومش هم تیر ماه ۹۲ بود که در آن ماموریت به آرزوی دیرینه اش رسید. شب قبل از دومین ماموریتش من به دور از چشم سید، گوشه دنجی پیدا کرده بودم و آرام آرام گریه میکردم، ناگهان دیدم جلو من نشسته و اشک های بی تابی من را نظاره می‌کند. گفت: خانم اگر شما راضی نیستی حرفی نیست من نمیروم. گفتم: گریه من فقط از دوری و ندیدنت هست، دلم تاب ندیدنت را ندارد، دلتنگی هایم هزاران هزار فرسنگ است. گفت: به قلبت رجوع کن همانطور که من در قلب تو لانه ای با همه عشقت دارم، تو هم در قلب من هستی و تا بی نهایت عشق این دنیا دوستت دارم و به یادت هستم. شب آخر همه خانواده را جمع کرد و از همه حلالیت طلبید، انگار به دلش افتاده بود که سفر آخرش هست. به مادرش هم گفته بود اگر من شهید شدم، همانند مادر شهید احمدی روشن آرام و البته صبور باش و به خاطر شهادت من ناآرامی نکن و پیرو خط ولایت باشید. روز آخر در فرودگاه چمدان چرخ دارش را بغل کرده بود به جای اینکه روی زمین بکشد و بدو بدو رفت تا نکند از پرواز جا بماند. با اینکه زمان زیادی هم داشت، اما عجله میکرد که نکند نتواند برود. آن روز را از یادم نمیبرم که سید مهدی وقت رفتن برنگشت که من و پدر و مادرش را ببیند و حس کردم از همه تعلقاتش دل کنده است. 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
🔻سید یک فرد آرام گوشه نشینی نبود. تمام تلاش خودش را در پایگاه بسیج و مسجد محله برای مباحث فرهنگی انجام می داد. ها ۱۰ تا دیگ غذا می پختند و سید پای ثابت آشپزی آن نذری ها بود. سید از آرزوهایش زیاد میگفت. یک روز گفت: دوست دارم آنقدر پول داشته باشم تا بتوانم هر اندازه که می شود به مردم کمک کنم. برای خودم هیچ نمیخواهم عشقم فقط کمک به مردم است. و توانایی انجام کار را برای دیگران داشته باشم. گفتم: آقا سید توکل به خدا انشاالله که هر چه زودتر به آرزویت برسی. وقتی شهید شد پیش خودم گفتم: سید به آرزویت رسیدی، چون شهدا زنده اند و دستت باز است برای هر کسی که لیاقتش را دارد کمک کنی. سید عاشق شهادت بود اما همیشه می گفت: من لیاقت شهادت را ندارم. می گفت: ما کجا و شهدا کجا، مقام شهدا خیلی بالاست. همیشه خدا هم به حال شهدای دفاع مقدس حسرت می خورد و می گفت: خوشا به حالشان کاش من هم با آنها بودم. 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
نقل از همسر شهید مدافع حرم 🔻در همه حال به فکر مردم بود. بخصوص آنهایی که از نظر مالی در وضعیت مناسبی نیستند. فقط هم مسائل مالی نبود. هر کاری که از دستش برای باز کردن مشکلات مردم بر می‌آمد، کوتاهی نمی‌کرد. همیشه می‌گفت: «برایم دعا کن از نظر مالی دست و بالم آن‌قدر باز باشد تا هرکس که به من رجوع می‌کند نا امید برنگردانم و بتوانم بهش کمک کنم.» آن موقع زندگی ما یک زندگی کارمندی بود و با کلی قسط. البته در طول زندگی کمک هایش را مخفیانه و به دور از چشم من انجام می‌داد. بعد از شهادتش خیلی‌ها آمدند و از کمک‌های مهدی در حق خودشان گفتند. همه‌اش هم کمک‌های مالی نبود. خیلی‌ها برای اینکه کارشان در جایی درست شود می‌آمدند پیش مهدی و او هم از کمک دریغ نمی‌کرد.» 📿شادی روحشان 🗓 شهادت: ۱۰ تیر ۱۳۹۲ 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
▪️نقل از همسر شهید مدافع حرم همیشه می‌گفت سعادت این دنیا و آن دنیا در حرکت در مسیر ولایت فقیه است و تأکید می کرد از منویات پیروی کنید. هر چه رهبر و مقتدای ما گفتند همان است و یا حتی یک اشاره کوچکی هم به یک مطلب داشتند باید همان صحبت اجرا شود. می‌گفت نباید در مقابل رهبر انقلاب چیزی کم یا زیاد بگوییم بلکه هر چه فرمودند باید بدون کم و کاست اطاعت کنیم و در مسیری که ایشان ترسیم کرده‌اند گام برداریم. 📿شادی روحشان 🗓 شهادت: ۱۰ تیر ۱۳۹۲ 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
◾️مراسم بزرگداشت اولین شهید مدافع حرم استان خوزستان شهید 🗓چهارشنبه ۱۳ تیرماه اهواز 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
◾️سید یک فرد آرام گوشه نشینی نبود. تمام تلاش خودش را در پایگاه بسیج و مسجد محله برای مباحث فرهنگی انجام می داد. ها ۱۰ تا دیگ غذا می پختند و سید پای ثابت آشپزی آن نذری ها بود. سید از آرزوهایش زیاد میگفت. یک روز گفت: دوست دارم آنقدر پول داشته باشم تا بتوانم هر اندازه که می شود به مردم کمک کنم. برای خودم هیچ نمیخواهم عشقم فقط کمک به مردم است. و توانایی انجام کار را برای دیگران داشته باشم. گفتم: آقا سید توکل به خدا انشاالله که هر چه زودتر به آرزویت برسی. وقتی شهید شد پیش خودم گفتم: سید به آرزویت رسیدی، چون شهدا زنده اند و دستت باز است برای هر کسی که لیاقتش را دارد کمک کنی. سید عاشق شهادت بود اما همیشه می گفت: من لیاقت شهادت را ندارم. می گفت: ما کجا و شهدا کجا، مقام شهدا خیلی بالاست. همیشه خدا هم به حال شهدای دفاع مقدس حسرت می خورد و می گفت: خوشا به حالشان کاش من هم با آنها بودم. 📸شهید مدافع حرم 📿شادی روحشان 🗓 شهادت: ۱۰ تیر ۱۳۹۲ 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam