#خاطرات_شهدا🌸 🍂 میگفت: (من میدونم کی شهید میشم) یکی از #فرماندهان جنگ #سوریه تعریف می کرد: روی خط نشسته بودیم دیدیم یک موتوری با سرعت از جلوی ما حرکت کرد و رفت... گفتم این دیگه کی بود؟! گفتم سریع جلوشو بگیرید.. دنبالش که رفتند خودش ایستاد... چفیه اش را که کنار زد دیدم حاج #قاسم سلیمانیه...عصبانی شدم گفتم حاجی اینجا چکار می کنی؟! طفره رفت جواب نداد...💕 دست گذاشتم روی نقطه #ضعفش گفتم می دونی شما از #ایران می آیید اینجا دل #آقا چه جوریه؟!! گفتم می دونی شما دست دشمن بیفتید چه بلایی سر #امت_اسلام میاد؟! نگاهم کرد و گفت: #من #میدونم #کی #شهید #میشم نگران نباش... چون فرمانده اون قسمت من بودم؛ گفت فقط اجازه بده برم... #گره به کار افتاده... اگه نرم خیلیا #شهید میشن... وقتی عملیات تمام شد (#تلفات سنگینی روی دست #تکفیری ها گذاشت) #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی❤