eitaa logo
خبرگزاری بسیج خوروبیابانک
542 دنبال‌کننده
14هزار عکس
1.9هزار ویدیو
138 فایل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌐کانال خبرگزاری بسیج خوروبیابانک👇 💠 @basijkhoor ارتباط با ادمین : +989134042046
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | خاطرات سردار سلیمانی درباره شهید محمد حسین یوسف الهی 🍃🌹🍃 🔻سردار شهید حاج قاسم سلیمانی درباره نحوه شهادت شهید حسین یوسف الهی اینچنین گفته است: " هنگامی که آن‌ها در اتاق عملیات بودند دشمن در عملیات والفجر ۸ دست به حمله شیمیایی می‌زند، او یاران خود را از سنگر خارج کرد و خود به شهادت رسید. 🔹شجاعتی که محمدحسین یوسف الهی و چند نفر از بچه‌های اطلاعات عملیات در والفجر ۳ از خودشان نشان دادند فراموش شدنی نیست. عملیات ناموفق بود و لشکر منطقه را خالی کرده بود. فقط بچه‌های اطلاعات که حدود هشت نفر می‌شدند در شیار گاوی بالای تکبیران مستقر بودند. وقتی عراق پاتک کرد نوک حمله خود را به سمت شیار گاوی قرار داد. محمدحسین این هشت نفر را در خطی به طول هفتصد متر چید و در مقابل دشمن ایستاد. او می‌دانست که اگر این خط سقوط کند شهر مهران در خطر است. این هشت نفر طوری مقابل دشمن ایستادند که عراقی‌ها فکر کردند شیار گاوی پر از نیرو است بالاخره بچه‌ها آن قدر مقاومت کردند تا بعد از دو سه ساعت نیرو‌های کمکی رسیدند و عراقی‌ها را مجبور به عقب نشینی کردند آن روز اگر محمدحسین و نیروهایش چنین رشادتی از خود نشان نمی‌دادند قطعا مهران سقوط می‌کرد و دوباره به دست عراقی‌ها می‌افتاد. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با @basijkhoor
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | شهیدی که مراقبت از مادران شهدا را وظیفه خود می‌دانست 🍃🌹🍃 🔻شهیده مريم فرهانیان نخست به عنوان امدادگر در بيمارستان مشغول فعاليت بود و سپس وارد بنياد شهيد شد، مريم روحی پويا داشت و سكون و يک‌جا ماندن را نمی‌توانست تحمل كند و اگر می‌ديد در جای ديگری می‌تواند خدمت كند خود را به آنجا می‌رساند. 🔺مریم فرهانیان پس از مدتی فعاليت در بيمارستان، به عنوان مددكار اجتماعی در بنياد شهيد مشغول شد و به مددكاری و مواظبت از مادران شهيدان می‌پرداخت و او اعتقاد داشت كه مراقبت از مادران شهدا چيزی كمتر از جنگيدن در جبهه‌ها نيست. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | @basijkhoor
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | شهیدی که «صیاد لحظه ها» نام گرفت 🍃🌹🍃 🔻یکی از همرزمان شهید کاظم فتحی‌زاده می‌گوید: " یک بار با همدیگر کوه رفتیم، به نقطه‌ای در منطقه کولک رسیدیم که توسط عراق مین‌گذاری شده بود. داشتم راه می‌رفتم که کاظم گفت: صبر کن، تکان نخور. چیزی جلوی پایم نشان داد و گفت: این یک مین گوجه‌ای است. من فکر کردم قارچ است. به آرامی مین را کشید بالا و چاشنی‌اش را کشید و خنثی کرد. روزهای مرخصی هم کارش همین بود. می‌رفت توی میادین مین و مین‌ها را خنثی می‌کرد. کاظم می‌گفت: خدا را خوش نمی‌آید عشایری که اینجا رفت و آمد دارند دچار مشکل شوند. 🔹کاظم فتحی‌زاده با اینکه تحصیلات چندانی نداشت و آموزشهای آکادمیک را نگذرانده بود اما به واسطه تجربه اندوزی و دقت و هوش سرشاری که داشت در نقشه‌خوانی نابغه بود. 🔺یک‌روز قبل از شروع یک عملیاتی نقشه‌ای را پهن کرده بودند، کاظم تا چشمش به نقشه افتاد مکثی کرد و انگشت روی یک مربع در نقشه گذاشت و گفت: مقر و پایگاه منافقین همین نقطه است! اطرافیان به شوخی گفتند: حتماً علم غیب داری و سپس با استفاده از قطب‌نما و نقشه مشغول در عین ناباوری دیدند مقر درست در همان نقطه‌ای است که کاظم چند لحظه پیش بر روی نقشه نشان داده است. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | @basijkhoor
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | سرانجام اسیری که صدام هم نتوانست تغییرش دهد 🍃🌹🍃 🔻شهید محمدرضا شفیعی وقتی ۱۴ ساله بود، دلش هوای جبهه رفتن کرد. چون هنوز ۱۵ ساله نشده بود اجازه اعزام به او نمی‌دادند. با اصرار زیاد به مسئول اعزام، بالاخره برای اعزام به جبهه آماده شد. 🔸این شهید والا مقام در جریان عملیات کربلا ۴ به اسارت دشمن درآمد و با بدنی مجروح اسیر می‌شود. وضعیت جسمانی‌اش مناسب نبود و نیاز به عمل جراحی داشت ولی عراقی‌ها توجهی نداشتند. چند روزی که در اردوگاه بود درد زیادی کشید و در آخر از عوارض جراحت در غربت و تنهایی به شهادت رسید. 🔹صلیب سرخ که از شهادت محمدرضا آگاه می‌شود، مسئولان بعثی را موظف می‌کند برای او قبری در شهر کاظمین در نظر بگیرند. پس از ۱۶ سال پیکر این رزمنده قمی تفحص شده و به کشور بازمی‌گردد. 🔺صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود. پیکر پاک محمدرضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی جسد سالم مانده بود. حتی روی جسد پودر مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که استخوان‌های جسد هم از بین می‌رفت ولی باز هم جسد سالم مانده بود. وقتی گروه تفحص جنازه محمدرضا را دریافت می‌کردند، سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه می‌کرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔹@basijkhoor
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | می‌ترسم خوبی‌ات تو را از من بگیرد 🍃🌹🍃 🔻دختر شهید عباسی با اشاره به جانبازی پدر در دوران هشت سال دفاع مقدس می‌گوید: " ایشان جانباز شیمیایی جنگ تحمیلی بود. ریه‌هایش مشکل داشت و دندان ها و موهایش ریخته بود. عاشق جبهه بود. همین عشقش او را به سوریه کشاند. یک بار به او گفتم می دانم اگر به سوریه بروی بر نمی‌گردی، گفت شهادت دُر گرانبهایی است که به هر کسی نمی‌دهند. گفتم تو آنقدر خوبی که می‌ترسم این خوبی‌ات تو را از من بگیرد. 🔺شهید منصور عباسی در فکر رفتن به سوریه نبود؛ اما یک خواب باعث شد، برود. خواب دیده بود راه سبزی جلویش هست که انتهای آن حرم حضرت زینب (س) قرار دارد، دوستان شهیدش را در خواب دیده بود که گفته بودند حاج منصور مراقب باش جا نمانی. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔹@basijkhoor
🇮🇷﷽🇵🇸 📝 | ماجرای منع پرواز شهید اردستانی از سوی ژنرال آمریکایی 🍃🌹🍃 🔻قبل از پیروزی انقلاب، در زنجان یک مانوری برگزار شد که تعدادی از ژنرال‌های آمریکایی هم حضور داشتند. بخشی از مانور مربوط به عملیات آزمایشی جنگنده‌های نیروی هوایی بود. چون خلبانان نیروی هوایی در آن زمان، آموزش دیده آمریکا بودند ژنرال‌های آمریکایی با دقت نظر بیشتری نحوه پرواز و عمل کرد خلبانان ما را زیر نظر داشتند. شهید اردستانی که علی‌رغم سابقه کم در فن خلبانی، از مهارت بی‌نظیری برخوردار بود، لذا در این مانور با فاصله کمی از سطح زمین و بالای سر ژنرال‌های آمریکایی ظاهر شد به طوری که آن‌ها خود را جمع و جور کردند و به تعبیری شوکه شدند یکی از آن‌ها بی‌درنگ دستگاه ارتباطی را گرفت و به زبان انگلیسی با هواپیمای شهید اردستانی ارتباط برقرار کرد و مرتب می‌گفت: خیلی خوب بود. اما این تعریف و تمجید ظاهری بود و آن‌ها که تحمل دیدن نبوغ استعداد ایرانی‌ها را نداشتند آن شهید بزرگوار را یک ماه از پرواز منع کردند. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔹@basijkhoor
🇮🇷﷽🇵🇸 📝 | شهيدی كه كمک به نيازمندان سرلوحه كارهایش بود 🍃🌹🍃 🔻خواهر شهید حسن ملکی درباره برادرش می‌گوید: " یک خانمی در یکی از مجتمع‌ها زندگی می‌کرد که شوهرش فوت کرده بود، نیازمند بود و کمک از کسی نمی‌گرفت. به برادرم گفتم. گفت: خواهرم قبض‌های گاز و برق و آب و تلفن را وقتی می‌گذارند در پارکینگ برای من بیاور، نمی‌خواست کسی بفهمد. خیلی کار خیر را دوست داشت می‌گفت برای رضای خدا این‌ کارها را انجام می‌دهم. 🔺شهید حسن ملکی شغل دیگه‌ای نداشت رابطه‌اش با نیروهای زیر دستش و دوستاش خیلی خوب و خوش رفتار بود. با بچه‌های کوچک، پیرمرد و جوان با همه اخلافش خوب بود و همیشه خنده رو بود. یکبار نشد اخم روی صورتش باشد و یا با کسی تند برخورد کند. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | | ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔹@basijkhoor
🇮🇷﷽🇵🇸 📝 | ملاقات با خدا با دهان روزه 🍃🌹🍃 🔹شهید شوری در سومین سال خدمت وی زیر پرچم مقدس جمهوری اسلامی پس از جانفشانی‌های متعدد در ماموریت‌ها، ساعاتی بعد از اذان در حالی که هنوز روزه‌دار بود در ماموریت درگیری با اشرار پس از تعقیب و ورود به ساختمان در منطقه سراج شیراز در اثر اصابت گلوله به درجه‌ی رفیع شهادت رسید. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | | ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔹@basijkhoor
🇮🇷﷽🇵🇸 📝 | بخشی از خاطرات همسر شهید رضا حاجی زاده 🍃🌹🍃 🔹همسر شهید حاجی‌زاده می‌گوید: " می‌دانست طاقت دوری اش را ندارم، همسرم بی­‌نهایت صبور بود. وقتی بحثمان می‌شد من نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غر می‌زدم و با عصبانیت می‌گفتم تو مقصری، تو باعث این اتفاق شدی. او اصلا حرفی نمی‌زد، وقتی هم می‌دید من آرام نمی‌شوم می­‌رفت سمت در چون می‌دانست طاقت دوری اش را ندارم. آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه ای از من دور باشد. حتی جلوی مسجد رفتنش را می‌­گرفتم. او هم نقطه ضعفم را می­‌دانست و از من دور می­‌شد تا آرام شوم. روی پله جلوی در می­‌نشست و می­‌گفت هر وقت آرام شدی بگو من بیام داخل. اصلا داد زدن بلد نبود. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | | ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔹@basijkhoor
🇮🇷﷽🇵🇸 📝 | شهرداری که با شهادتش همه شهر را عزادار کرد 🍃🌹🍃 🔻شهید هدایت‌الله مصلحیان در سال ۶۱ به‌دلیل شایستگی و مدیریت خوبش به‌عنوان شهردار کازرون انتخاب شد، شهرداری که در زمان خودش در سطح استان فارس نمونه بود. 🔸نور شهادت را در چهره‌اش دیده می‌شد و در مدت ۲ سال شهرداری خود خدمات شایانی را به شهروندان کازرون خصوصا محله‌های کم توسعه انجام داد. 🔺همسر شهید مصلحیان می‌گوید: " با این‌که او در گردان‌های رزمی نبود و شهادت ایشان دور از انتظار بود. روزی پرسیدم: ممکن شما هم شهید شوی؟» جدی گفت: «مگر شهید شدن در راه خدا شوخی است. باید آن‌قدر در راه خدا فعالیت داشته باشی که مورد رضای خدا قرار بگیری.» روز اول عید بود که عازم جبهه شد. باز هم می‌خواست مرا با چهار بچه قد و نیم قد تنها بگذارد. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔹@basijkhoor
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | شهیدی که ۲۲ بهمن ماه ۵۷ به شهادت رسید 🍃🌹🍃 🔻شهيد هدایت‌الله طاهری در هنگام راهپیمایی‌ها شرکت فعالی داشت و با لباس شخصی به همراه شهید یوسف خضری شرکت می‌کرد. او روزهای تعطیل به خانه عمه‌اش می‌رفت. 🔸این شهید والا مقام روز ۱۹ و ۲۰ بهمن به پادگان نمی‌رود و می‌بیند که تعدادی از دانشجویان همکلاسش در روز قبل توسط لشگر گارد در خوابگاه به شهادت رسیده‌اند. با وجود این که روز قبل بلیط اتوبوس گرفته بود تا به فسا برود با دیدن این صحنه از آمدن منصرف می شود و بلیط را به یکی از دوستانش می‌دهد. 🔹شهید طاهری در روز ۲۲ بهمن در تظاهرات تا پادگان عشرت آباد جلو رفته و اسلحه‌ای را به غنیمت می‌گیرد. با اسلحه پشت یک ماشین وانت بار سوار می‌شود و برای انجام مأموریتی که وجدانش به او اخطار می‌دهد می‌رود و مفقود می‌گردد. 🔺در روز ۲۴ بهمن بود که عمه‌اش به خانواده‌اش در فسا زنگ می‌زند و می‌گوید که هدایت الله ۲ روزی است که به خانه نیامده است، پدر و مادرش به تهران رفتند و تمام بیمارستان‌های تهران را سر زدند و اجساد شهدا را نگاه کردند، سه روز طول کشید اما او را ندیدند، به پزشکی قانونی رفتند و در آنجا عکس شهدای گمنام را دیدند و پس از تماشای عکس‌ها، هدایت را پيدا كردند که تیری به سرش اصابت کرده و به شهادت رسیده بود. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | 📌 💠@basijkhoor