eitaa logo
خبرگزاری بسیج حضرت زهرا (س)
869 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
976 ویدیو
8 فایل
🌐 کانال رسمی خبرگزاری حوزه حضرت زهرا (س) 🔶️جهت اطلاع عموم و بسیجیان پایگاه های حوزه مقاومت بسیج حضرت زهرا(سلام الله علیها) ارتباط با مدیر کانال جهت تبادل انتقادات و پیشنهادات @Azar968
مشاهده در ایتا
دانلود
بعضی قصه‌ها، قصه نیستن. ردِ واقعیتی هستن که هنوز بعد از قرن‌ها، وقتی ازشون می‌شنوی، چیزی توی دلت می‌لرزه. قصه‌ی کربلا هم از همون‌هاست. نه فقط به‌خاطر تلخی و غربتش، بلکه چون پره از انتخاب، شجاعت، صداقت و ایستادگی. اما گفتن از این واقعه، کار راحتی نیست. قصه کربلا، روایتی جمع‌وجور، صادقانه و بی‌پیرایه از زندگی امام حسین (ع) و حادثه‌ی عاشوراست. با زبانی ساده و روان، اتفاقات رو همون‌طور که بوده روایت می‌کنه. از آغاز تولد امام حسین(ع) تا ظهر عاشورا، قدم‌به‌قدم، با نگاهی انسانی، روشن و باورپذیر. این کتاب هم برای اون‌هایی خوبه که می‌خوان با زندگی ایشون و عاشورا آشنا بشن، هم برای اون‌هایی که بارها شنیدن اما این‌بار دوست دارن همه‌چی رو یک‌دست، ساده و مرتب بخونن. 🆔@basijnews_hazratzahra
گاهی برای فهمیدن حقیقت، خوبه با چشم یه غریبه نگاه کنیم؛ کسی که نه از اهل کربلاست، نه از سپاه شام، فقط یه شاهد خاموش که دلش دنبال روشناییه. کتاب «شماس شامی» همین نگاه تازه رو به ما می‌ده. داستان مردی مسیحی که پای ماجرای عاشورا کشیده می‌شه؛ جایی که حق و باطل، ایمان و تردید، همه کنار هم قرار می‌گیرن. 🆔@basijnews_hazratzahra
کتاب اکسیر محبت حسینی کتابی متفاوت درباره عشقی کاملا متفاوت است. اخلاص طبق آیات قرآن کریم شرط قبولی طاعاته . اخلاصی که از عشق و محبت سرچشمه میگیره. حالا راه کسب این عشق و محبت به خدا و اهل بیت چیه؟ باتوجه به این موضوع باطن و نیت اعمال از اهمیت بیشتری برخورداره یا ظاهر اعمال؟ توی این کتاب قراره معرفتمون درباره ی محبت به اهل بیت(ع) و تاثیر این محبت و همچنین جایگاه و حقیقت وجودی امامان معصوم(ع) بیشتر بشه. 🆔@basijnews_hazratzahra
«حکایت مردی که با ایمان و ایستادگی، مرز میان زمین و آسمان را شکست.» 📚بریده کتاب📚 سراسیمه وارد حجره شد. مستقیم سراغ من آمد و دستم را گرفت: «سید، بلند شو بریم!» با تعجب پرسیدم: «کجا رفیق؟!» نفس‌نفس‌زنان ادامه داد: «پا شو بریم. امام موسی صدر سخنرانی داره. چند ماهه هر روز از ایشون حرف می‌زنی. بجنب تا دیر نشده!» نیرویی عجیب مرا از جا بلند کرد. متوجه نشدم چطور عمامه‌ام را روی سر گذاشتم و چه لباسی پوشیدم. کوچه‌ها را یک‌به‌یک طی کردیم تا به بیابانی بزرگ رسیدیم. تا چشم کار می‌کرد، تپه‌های شنی و خاک‌های نرم بود. از خودم پرسیدم: سخنرانی‌های امام توی بیروته و ما توی بیروت بیابون نداریم. پس اینجا کجاس؟!.. . 🆔@basijnews_hazratzahra