#همایش آتش به اختیار#
همراه با ختم صلوات
دعای توسل
با سخنرانی حاج آقای روستا در مورد عفاف وحجاب
اهداءجوایز ودر پایان پذیرایی
#پایگاه_مقاومت_بسیج_فضه
#حوزه_مقاومت_بسیج_حضرت_زینب_س
@gharargahesayberiii
#برگزاری _رزمایش
#فراخوان_ دسته های_ رزمی
⚡قرائت سوره یس 💫
⚡ختم صلوات برای شادی روح شهدای هشت سال دفاع مقدس💫
⚡مسابقه دارت واهدای جوایز به برندگان💫
⚡باسخنرانی حجت الاسلام علیزاده رابط نمایندگی ولی فقیه دربسیج بخش،باموضوع تحکیم بنیان خانواده 💫
⚡پیاده روی اعضای دسته رزمی💫
مکان:پایگاه حضرت آمنه
#پایگاه_حضرت_آمنه_س
#حوزه_مقاومت_بسیج_حضرت_زینب_س
#ناحیه_مقاومت_بسیج_کاشان
@gharargahesayberiii
گزارش تصویری📷
جلسه تحکیم خانواده همراه با فراخوان اعضای گردان کوثر
و بازدید وحضور فرمانده حوزه و همراهان محترمشان
سه شنبه 1400/08/18 ساعت 15:30
🌼برنامه ها :
💧تلاوت قرآن کریم
💧سرود ملی جمهوری اسلامی ایران
💧سخنرانی خانم علیخانی با موضوع تحکیم خانواده
💧اهدای سربلند یازهرا به اعضای گردان و حضور پای صندوق پویش جهاد تبیین و تقدیم جایزه به جمله برتر در مورد جهاد تبیین
💧اجرای سرود توسط گروه سرود عاشقان ولایت
💧اهدای جایزه به پاس قدردانی توسط فرمانده پایگاه به اعضای شورای پایگاه
💧مسابقه دارت ویژه حلقه دختران
💧پذیرایی
💧نماز جماعت
#ندای_فطرت
#تحکیم_خانواده
#جهاد_تبیین
#پایگاه_مقاومت_بسیج_ام_سادات
#حوزه_مقاومت_بسیج_حضرت_زینب_س
#ناحیه_مقاومت_بسیج_کاشان
@gharargahesayberiii
گزارش تصویری📷
جلسه تحکیم خانواده همراه با فراخوان اعضای گردان کوثر
و بازدید وحضور فرمانده حوزه و همراهان محترمشان
سه شنبه 1400/08/18 ساعت 15:30
🌼برنامه ها :
💧تلاوت قرآن کریم
💧سرود ملی جمهوری اسلامی ایران
💧سخنرانی خانم علیخانی با موضوع تحکیم خانواده
💧اهدای سربلند یازهرا به اعضای گردان و حضور پای صندوق پویش جهاد تبیین و تقدیم جایزه به جمله برتر در مورد جهاد تبیین
💧اجرای سرود توسط گروه سرود عاشقان ولایت
💧اهدای جایزه به پاس قدردانی توسط فرمانده پایگاه به اعضای شورای پایگاه
💧مسابقه دارت ویژه حلقه دختران
💧پذیرایی
💧نماز جماعت
#ندای_فطرت
#تحکیم_خانواده
#جهاد_تبیین
#پایگاه_مقاومت_بسیج_ام_سادات
#حوزه_مقاومت_بسیج_حضرت_زینب_س
#ناحیه_مقاومت_بسیج_کاشان
@gharargahesayberiii
گزارش تصویری
🌷🌷🌷🌷
فراخوان دسته رزمی (گردان کوثر) و اعضا شورا پایگاه
✅تلاوت قرآن
✅پخش سرود ملی
✅برگزاری کارگاه تحکیم خانواده. با حضور استاد روانشناس آقای سرکار. فینی در مورد چگونه داشتن یک زندگی آرام و بدون استرس ( با داشتن ارتباط صحیح بین زوجین و فرزندان)
✅پذیرایی
تعداد: ۴۵ نفر
در تاریخ :۱۴۰۰/۸/۱۸
مکان:حسینیه فاطمه الزهراس
#ندای_فطرت
#ماهمه_مسئولیم
#پایگاه_بسیج_اسما_طاهرآباد_
#حوزه_مقاومت_حضرت_زینب_س
#ناحیه_مقاومت_کاشان
@gharargahesayberiii
گزارش تصویری
🌷🌷🌷🌷
فراخوان دسته رزمی (گردان کوثر) و اعضا شورا پایگاه
✅تلاوت قرآن
✅پخش سرود ملی
✅ برگزاری جلسه هئت اندیشه ورز
با حضور اعضای شورا
✅همراه با یک مسابقه فرهنگی در مورد شهدا
✅برگزاری کارگاه تحکیم خانواده
با حضور آقای سرکار. فینی. مشاور و روانشناس
✅برنامه ریزی برای برنامه های هفته بسیج
✅پذیرایی
تعداد: ۴۵ نفر
در تاریخ :۱۴۰۰/۸/۱۸
مکان:حسینیه فاطمه الزهراس
#ندای_فطرت
#ماهمه_مسئولیم
#پایگاه_بسیج_اسما_طاهرآباد_
#حوزه_مقاومت_حضرت_زینب_س
#ناحیه_مقاومت_کاشان
@gharargahesayberiii
✅دوره تربیت مربی سیاسی
جهت ثبت نام مشخصات خود، شامل نام و نام خانوادگی ومیزان تحصیلات وشماره همراه خود را به آیدی زیر ارسال نمایید
@shahid_hojaji2
سلام
شبتون بخیر
امشب در خدمتتون هستیم با پارتهای پایانیِ رمان #عشقِپاک 😍
بسم الله الرحمن الرحیم
پارت_۱۳۸
_ مطمئنی خوب فک کن... خوابت نمیاد؟
_نه خوابم نمیاد!
نفسش را با حرص بیرون داد.
مریم که با لبخند نگاهش می کرد، گفت: چیکارش داری بچهمو ذوق داره با اینا بازی کنه.
_ من کاریش ندارم، اینه که کار به کار من داره، چرا؟ چون واسه بودن کنار زنم تا موقع خوابیدن ایشون باید صبر کنم.
دو هفتهای میشد که مزاحم نداشتیم، هرچند اونجام خدا دم به دقیقه میزد پسِ کَلَمون، زنمونو اَزَمون می گرفت، دوباره پس میداد.
مریم شروع کرد به خندیدن.
علیرضا سرش را بلند کرد، بابا منظورت از مزاحم منم؟
سعید لب گزید، نه باباجون این چه حرفیه! شب بخیر، من رفتم بخوابم.
_شب و روزت بخیر
.....
......
_ بالاخره خوابید؟
_ آره
_خدا رو شکر، ما بچه بودیم ساعت ۸ شب خواب بودیم، بچه های امروزی چرا اینجورین! آرامش شبم از آدم میگیرن.
این را گفت و از جا بلند شد.
_ کجا میری؟
_ یادم رفت وضو بگیرم، حاج آقا طیبی می گفت با وضو که بخوابی ثواب اینو داری که تا صبح عبادت کردی.
مریم لبخندی به رویش زد.
چند دقیقه طول نکشید، که برگشت.
کنارش دراز کشید و پتو را تا نزدیکی گردنش بالا کشید، مریم سادات...
_ جانم
یاد اون روزی افتادم که اولین بار دیدمت، نگام نکردی، انگار نه انگار که وجود داشتم هر چی نزدیکتر میشدی، گره ابروهات بیشتر میشد، تا در خونتون تعقیبت کردم.
_مریم به سمتش چرخید، به چه حقی منو تعقیب کردی؟
_ میخواستم بدونم کی هستی.
✍فاطمه سادات مروّج
کپی ممنوع🚫
#پایگاه_حضرت_نرجس_س_مرق
بسم الله الرحمن الرحیم
پارت_۱۳۹🌹
هر موقع میدیدمت همونجوری بودی، اَخمو و جدی...
اون روزا فقط دو بار خنده تو دیدم.
_ سوالی نگاهش کرد؟
دفعه ی اول وقتی که با خانوادت آمده بودی سر خاک مادر بزرگت، داشتی با ریحانه حرف می زدی، منم داشتم زیر چشمی نگات میکردم، یهو نمیدونم ریحانه چی بهت گفت، که لبات به خنده باز شد، محو تماشای لبخندت بودم که یک دفعه متوجه شدی، همچین به من اَخم کردی که برم و پشت سرمم نگاه نکنم.
دفعه دوم وقتی بود که از طرف علی براتون یه بسته آوردم،راستی تو اون بسته چی بود که با دیدنش خوشحال شدی؟
_ لیندو..
_تو لیندو دوست داشتی و من خبر نداشتم، خوب به خودم می گفتی سه کیلوشو برات می آوردم.
_نه دیگه زحمت میشد برات.
_من که میومدم، حالا به هر بهانهای... اما فقط واسه دیدن تو.
به پهلو به سمت مریم خوابید و به چشمانش نگاه کرد، مریم سادات... عشق چیز خوبیه.....
فقط آدم باید مطمئن بشه که هوس نیست، که اگه هوس نبود.... باید دنبالشو گرفت و برای رسیدن بهش تلاش کرد.می دونی مریم، تا قبل از اینکه تو بیای تو زندگیم رفقای زیادی داشتم اما با وجود اونا بازم احساس تنهایی می کردم، اما از وقتی تو پا گذاشتی تو زندگیم همه چیز عوض شد، بودن تو تموم تنهاییامو پُر کرد....میگم تا حالا شده از اینکه به من بله گفتی پشیمون بشی؟
_ آره
_ اَخم به چهره اش نشست، واسه چی؟
_واسه اینکه کلمه، جانم، از کلمه، بله، خیلی قشنگتره.
_ گره اَبروهایش از هم باز شد، نه!! مثل اینکه تو هم راه افتادی.
✍فاطمه سادات مروّج
کپی ممنوع🚫
#پایگاه_حضرت_نرجس_س_مرق