eitaa logo
خبرگزاری بسیج پیربکران شهرستان فلاورجان
255 دنبال‌کننده
35هزار عکس
9هزار ویدیو
321 فایل
تنها کانال رسمی خبرگزاری بسیج پیربکران در ایتا - اطلاع رسانی خبر های بسیج و فعالیت های شهرستان استان،مناسبت های حلقه های صالحین شهر وبخش پیربکران زیر نظر روابط عمومی حوزه مقاومت بسیج شهید بهشتی پیربکران ارتباط با ما @FAGHATAHLBIT1399
مشاهده در ایتا
دانلود
📸مراسم بزرگداشت شهید سلیمانی و همرزمانش از سوی رهبر انقلاب 🔹مراسم بزرگداشت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس و دیگر شهیدان جنایت رژیم تروریستی آمریکا، با حضور رهبر معظم انقلاب در حسینیه‌ امام خمینی (ره) در حال برگزاری است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸تصویری از سردار حاج اسماعیل قاآنی فرمانده جدید نیروی قدس در کنار فرمانده معظم کل قوا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شعر حماسي کربلایی حسین طاهری در مراسم بزرگداشت شهيد سپهبد سليماني ♦️ اي دشمن غدار خيالات مبافي... نابود شوي گر بکني فکر تلافي.
وزیر دفاع ونزوئلا: 🔹سردار سلیمانی با اقدام تروریستی آمریکا تبدیل به میلیون‌ها سلیمانی در جهان شد. 🔹ما در کنار ایران برای مبارزه با استکبار خواهیم بود. 🔹زنده و پاینده باد نام این سردار شجاع و صادق که علیه تروریست‌ها به مبارزه برخواست.
📸 تصاویری از مراسم بزرگداشت سپهبد شهید قاسم سلیمانی در حسینیه امام خمینی (ره)
📸تجمع مردم سوریه در میدان المحافظه شهر لاذقیه در محکومیت جنایت آمریکا در به شهادت رساندن سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
🚨زمین لرزه ای به بزرگی ۴.۳ ریشتر، در عمق ۱۰ کیلومتری زمین حوالی قصر شيرين در استان كرمانشاه را لرزاند.
‍ نامه 12 سال پیش حاج قاسم: دعا کن در راه او تکه‌تکه شوم حاج قاسم سلیمانی در سال 86 در نامه‌ای به کم‌سن‌ و‌ سال‌ترین همرزم قدیمی خود در لشکر 41 ثارالله شهادتی را طلب می‌کند که 12 سال بعد به آن دست یافت. حسین معروفی فرمانده سپاه استان گلستان که در زمان جنگ کم‌ سن‌ و سال‌ترین فرمانده گردان در لشکر ۴۱ ثارالله بود، در کتاب خاطرات خود نامه‌ای از سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی منتشر کرده است. متن این نامه به شرح زیر است: " برادر عزیز و خوبم و یادگار بهترین‌های عمرم، جناب آقای معروفی، سلامٌ علیکم از نامه ابراز محبتت، خصوصاً دو قطعه عکسی که در ساعت سختی و گرفتاری به من آرامش داد صمیمانه تشکر می‌کنم. عزیز برادر! هیچ وقت سخاوت شما در جان دادن در راه خدا [را] نمی‌توانم فراموش کنم و درود می‌فرستم بر معروفی که آن روز دیدیم، و برای حسین امروز. از خدا عاقبت بخیری طلب دارم. معروفی عزیز شما در جایی معروفید که ماها در خاکسترهای آنها هم جایی نداریم. دوست عزیزم همیشه در خدمت شما هستم. هر وقت شما فکر کنید نزدیک‌ترین دوستی که در خدمت‌تان خواهد بود، ان‌شاءالله من هستم. برادر عزیز! سعی کن همیشه بوی معروفی آن زمان را بدهی و همه این احساس را بنمایند. برادرم، به خانواده و بچه‌ها سلام برسان و مرا دعا کن چون به‌شدت محتاجم. دعا کن تا سال دیگر در راه او پاره‌پاره شده باشم. برادر کوچکت قاسم – ۰۷/۰۶/۱۳۸۶ – ساعت هشت صبح میلاد با سعادت منجی عالم بشریت"
تو انتقام شهید حججی را گرفتی و ما انتقام تو را خواهیم گرفت
💠 همزمان با شهادت سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی و وصیت وی که تاکید داشت بعد از شهادت در گلزار شهدای کرمان و در کنار شهید والا مقام محمد حسین یوسف الهی به خاک سپرده شود، شخصیت این شهید که جانشین واحد اطلاعات عملیات لشکر ۴۱ ثارالله بوده است‏، بسیار شنیدنی‌ست. 💚 «حسین یوسف‌اللهی» را همه بر و بچه‌های لشکر ۴۱ ثارالله مثل ستاره‌ای می‌دانستند که درخشان‌تر از ستاره‌های کویر کرمان است. او جوانی است که در روزهای جنگ جانشین فرمانده واحد اطلاعات لشکر خودش بود و به خاطر پاکی‌اش، به صفای باطنی دست یافته و بعضی از راز و رمزهای پیرامون خود را کشف کرده بود. از زندگی این جوان بزرگ، کتابی با عنوان «پوتین های سوخته» منتشر شده است. 🔸سال ۱۳۶۲ بعد از عملیات خیبر، «لشکر ثارالله» در محور «شلمچه» مستقر شد. بین مواضع رزمندگان اسلام و دشمن حدود چهار کیلومتر آب فاصله بود و رزمندگان برای شناسایی مواضع دشمن می‌بایست از آن عبور می‌کردند. 🔸یک شب که با موسایی‌پور و صادقی که هر دو لباس غواصی داشتند، به شناسایی رفته بودیم، آن‌ها از ما جدا شدند و جلو رفتند. مدتی که تاخیر کردند، فکر کردیم کار شناسایی‌شان طول کشیده، منتظرشان ماندیم. وقتی تاخیرشان طولانی شد فهمیدیم برای‌شان اتفاقی افتاده است. 🔸با قایق جلو رفتیم، هر چه گشتیم اثری از آن‌ها نبود. بالاخره کاملا از پیدا کردن‌شان ناامید شدیم و فرصت زیادی هم برای مراجعت نداشتیم. بناچار بدون آن‌ها عقب برگشتیم. «حسین یوسف‌اللهی» با دیدن قایق ما جلو آمد. ماجرا را که تعریف کردیم، خیلی ناراحت شد. شهادت بچه‌ها یک مصیبت بود و اسارت‌شان مصیبتی دیگر. و آن مصیبت این بود که منطقه با اسارت بچه‌ها لو می رفت و دیگر امکان عملیات نبود. حسین سعی کرد هر طور شده خبری از بچه ها بگیرد. او ما را برای پیدا کردن بچه ها به اطراف فرستاد ولی همه دست خالی برگشتیم. 🔸حسین به خاطر حساسیت موضوع، با «حاج قاسم سلیمانی» فرمانده لشکر تماس گرفت و او را در جریان این قضیه گذاشت. حاج قاسم، هم خودش را رساند و با حسین داخل سنگری رفت و مشغول صحبت شدند. وقتی بیرون آمدند، حسین را خیلی ناراحت دیدم. پرسیدم: چی شد؟ 🔸گفت: حاجی می‌گوید چون بچه‌ها لباس غواصی داشته‌اند، احتمال اسارت‌شان زیاد است. ما باید زود قرارگاه مرکزی را خبر کنیم. 🔸پرسیدم: می‌خواهی چه کار کنی؟ گفت: هیچی! من الان به قرارگاه خبر نمی‌دهم. گفتم: حاجی ناراحت می‌شود. گفت: من امشب تکلیف لشکر و این دو نفر را روشن می‌کنم و فردا می‌گویم برای آن‌ها چه اتفاقی افتاده است. 🔸بعد از این که حاج قاسم رفت، باز بچه‌ها با دوربین همه جا را نگاه کردند و تا جایی که امکان داشت جلو رفتند، ولی فایده‌ای نداشت. صبح روز بعد که در محوطه مقر بودیم، حسین را دیدم . با خوشحالی به من گفت: هم اکبر موسایی‌پور را دیدم و هم صادقی را. 🔸پرسیدم: کجا هستند؟ گفت: جایی نیستند. دیشب آن‌ها را خواب دیدم که هر دو آمدند، اکبر جلو بود و حسین پشت سر او. 🔸بعد گفت: چهره اکبر خیلی نورانی‌تر بود. می‌دانی چرا؟ گفتم: نه. 🔸گفت: اکبر اگر توی آب هم بود نماز شبش ترک نمی‌شد. ولی حسین این‌طور نبود. نماز شب می‌خواند، ولی اگر خسته بود نمی‌خواند. دلیل دیگرش هم این بود که اکبر نامزد داشت و به تکلیفش که ازدواج بود عمل کرده بود. ولی صادقی مجرد مانده بود. 🔸بعد گفت: دیشب اکبر توی خواب به من گفت: ناراحت نباشید عراقی ها ما را نگرفته اند. ما برمی‌گردیم. پرسیدم: اگر اسیر نشده‌اند چطور برمی‌گردند؟ گفت: احتمالا شهید شده‌اند و جنازه های شان را آب می‌آورد. 🔸پرسیدم: حالا کی می‌آیند؟ خیلی راحت گفت: یکی شب دوازدهم و آن یکی شب سیزدهم. پرسیدم: مطمئن هستی؟ گفت: خاطرت جمع باشد. 🔸شب دوازدهم، از اول مغرب، مرتب لب آب می‌رفتم و به منطقه نگاه می‌کردم که شاید خواب حسین تعبیر شود و آب جنازه بچه‌ها را بیاورد ولی خبری نمی‌شد، اواخر شب خسته و ناامید به سنگر برگشتم و خوابیدم. حوالی ساعت ۴ صبح با صدای زنگ تلفن صحرایی از خواب پریدم. اکبر بختیاری که آن شب نگهبان بود، مضطرب و شتابزده گفت: حاج حمید زود بیا این‌جا، چیزی روی آب است و به این سمت می‌آید. 📷 🔸حاج اکبر (مسوول خط) و حسین هم لب آب ایستاده بودند. مدتی صبر کردیم. دیدیم جنازه شهید صادقی روی آب است. حسین جلو رفت و آن را از آب گرفت. شب سیزدهم هم حدود ساعت دو یا سه شب بود که موج های آب پیکر اکبر را به ساحل آورد و خواب حسین کاملا تعبیر شد.
‍ نامه 12 سال پیش حاج قاسم: دعا کن در راه او تکه‌تکه شوم حاج قاسم سلیمانی در سال 86 در نامه‌ای به کم‌سن‌ و‌ سال‌ترین همرزم قدیمی خود در لشکر 41 ثارالله شهادتی را طلب می‌کند که 12 سال بعد به آن دست یافت. حسین معروفی فرمانده سپاه استان گلستان که در زمان جنگ کم‌ سن‌ و سال‌ترین فرمانده گردان در لشکر ۴۱ ثارالله بود، در کتاب خاطرات خود نامه‌ای از سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی منتشر کرده است. متن این نامه به شرح زیر است: " برادر عزیز و خوبم و یادگار بهترین‌های عمرم، جناب آقای معروفی، سلامٌ علیکم از نامه ابراز محبتت، خصوصاً دو قطعه عکسی که در ساعت سختی و گرفتاری به من آرامش داد صمیمانه تشکر می‌کنم. عزیز برادر! هیچ وقت سخاوت شما در جان دادن در راه خدا [را] نمی‌توانم فراموش کنم و درود می‌فرستم بر معروفی که آن روز دیدیم، و برای حسین امروز. از خدا عاقبت بخیری طلب دارم. معروفی عزیز شما در جایی معروفید که ماها در خاکسترهای آنها هم جایی نداریم. دوست عزیزم همیشه در خدمت شما هستم. هر وقت شما فکر کنید نزدیک‌ترین دوستی که در خدمت‌تان خواهد بود، ان‌شاءالله من هستم. برادر عزیز! سعی کن همیشه بوی معروفی آن زمان را بدهی و همه این احساس را بنمایند. برادرم، به خانواده و بچه‌ها سلام برسان و مرا دعا کن چون به‌شدت محتاجم. دعا کن تا سال دیگر در راه او پاره‌پاره شده باشم. برادر کوچکت قاسم – ۱۳۸۶/۰۶/۰۷ – ساعت هشت صبح میلاد با سعادت منجی عالم بشریت"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴#فوری 🎥اولین فیلم لو رفته از محل اصابت موشک های سپاه . 🔻این ویدئو را یک سرباز پورتوریکویی (یکی از کشورک های نوچه آمریکا) که در عین الاسد حاضر بوده مخفیانه فیلمبرداری کرده است. در این فیلم شما با محل اصابت یکی دو موشک ایرانی و حجم خسارت وارد شده، بهتر آشنا خواهید شد....