#خطبهعلوے ✨💚🍃
↯🌙
حضرت امیرالمؤمنین علے علیه السلام فرمودند:
سخنى از آن حضرت (ع) هنگامى كه به نبرد مردم بصره مى رفت:
عبد الله بن عباس گويد كه در «ذوقار» بر امير المؤمنين (ع) در آمدم. كفشش را وصله مى زد. مرا گفت: اين كفش به چند مى ارزد؟ گفتم: هيچ. گفت: به خدا سوگند، كه من اين كفش را از حكومت شما بيشتر دوست دارم، مگر آنكه در اين حكومت حقى را برپاى دارم يا باطلى را برافكنم.
سپس بيرون آمد و براى مردم سخن گفت و فرمود:
خداوند سبحان، محمد (صلی الله علیه وآله) را به پيامبرى فرستاد و در ميان قوم عرب كسى نبود كه كتابى خوانده باشد يا دعوى پيامبرى كرده باشد. پس محمد (صلی الله علیه وآله) آنان را براند و به جايى كه بايد بنشانيد و به عرصه رستگاريشان رسانيد. پس احوالشان، چونان نيزه هايشان استقامت پذيرفت و جاى پاى محكم كردند و صخره اى كه بر آن ايستاده بودند از لرزش باز ايستاد.
📚 نھج البلاغه، خطبه۳۳بخش۱
↯🌙
#نجف
#خبرگزاری_بسیج_شهرستان_پلدختر
@basijshahrestanepoldokhtar
#خطبهعلوے ✨💚🍃
↯🌙
حضرت امیرالمؤمنین علے علیه السلام فرمودند:
به خدا سوگند، كه من از افراد سپاه او بودم و بودم تا همه دشمنان روى به واپس كردند و من نه ناتوانى نمودم و نه بيم به دل راه دادم. اكنون در اين راه هم كه مى روم همانند راهى است كه با رسول الله (ص) رفته بودم. امروز هم، باطل را برمى درم تا چهره حق از پهلوى آن آشكار شود.
مرا با قريش چه كار! به خدا سوگند آن زمانها كه كافر بودند، با ايشان پيكار كردم، اكنون نيز كه گمراه شده اند، با ايشان پيكار مى كنم. و همان گونه، كه در زمان رسول الله (ص) هم نبرد آنان بودم امروز نيز هم نبرد ايشانم.
📚 نھج البلاغه، خطبه۳۳بخش۲
↯🌙
#نجف
#خبرگزاری_بسیج_شهرستان_پلدختر
@basijshahrestanepoldokhtar
#خطبهعلوے ✨💚🍃
↯🌙
حضرت امیرالمؤمنین علے علیه السلام فرمودند:
خطبه اى از آن حضرت (ع) آن گاه كه لشكر به جنگ با شاميان بسيج مى كرد:
ملول و دلتنگم از شما. از اين همه سرزنشهايتان به تنگ آمده ام. آيا به عوض زندگى آخرت به زندگى دنيا خشنود شده ايد. آيا ذلّت را جانشين عزّت خواسته ايد؟ هنگامى كه شما را به جنگ دشمنتان فرا مى خوانم، چشمهايتان در چشمخانه به دوران مى افتد، گويى كه در لجّه مرگ دست و پا مى زنيد و از وحشت آن هوش از سرتان پريده است. راه گفت و شنودتان با من بسته است و در پاسخ سخنانم، حيرت زده و سرگردانيد. دلهايتان چون دلهاى جن زدگان است و عقل از سرتان پريده است.
📚 نھج البلاغه، خطبه۳۴بخش۱
↯🌙
#خبرگزاری_بسیج_شهرستان_پلدختر
@basijshahrestanepoldokhtar
#خطبهعلوے ✨💚🍃
↯🌙
حضرت امیرالمؤمنین علے علیه السلام فرمودند:
آنچه بر سرشان آمده است در وصف نيايد. سكرات مرگ، يك سو، حسرت از دست نهادن فرصتها در سوى ديگر. دست و پايشان سست گردد و رنگشان دگرگون شود. مرگ در جسمشان پيشتر رود و زبانشان را از كار بيندازد.
يكى در ميان زن و فرزند خود افتاده، چشمش مى بيند و گوشش مى شنود و عقلش هنوز سالم است و فهم و ادراكش بر جاى. مى انديشد كه عمر خود در چه چيزهايى تباه كرده است و روزگارش در چه كارهايى سپرى گشته. به ياد اموالى مى افتد كه گرد كرده و براى به دست آوردنشان چشم خود مى بسته كه حلال از حرام باز نشناسد. و از جايهايى، كه حليّت و حرمت برخى آشكار و برخى شبهه ناك بوده، مال فراهم آورده. اكنون وبال گردن اوست.
مى داند كه زمان جدايى فرا رسيده و پس از او مال و خواسته او براى ميراث خواران مى ماند و آنها از آن متنعم و بهره مند خواهند شد.
آرى، بار مظلمه بر دوش اوست و ميراث نصيب ديگران و او در گرو آن.
اكنون، هنگام مرگ، از حقيقتى كه بر او آشكار شده دست ندامت بگزد و از آنچه در ايام حيات، معشوق و محبوب او بوده بى ميلى جويد و آرزو كند كه اى كاش كسى كه بر مال و جاه او رشك مى برد، صاحب اين مال و جاه شده بود. مرگ، همچنان، در پيكر او پيش مى رود، تا آن گاه كه گوش او هم چون زبانش از كار بيفتد. باز هم ميان زن و فرزند خود افتاده است، در حالى، كه نه زبانش گوياست و نه گوشش شنوا. بر چهره آنان نظر مى بندد مى بيند كه زبانشان مى جنبد و او هيچ نمى شنود.
مرگ بيشتر به او در مى آويزد، چشمش را هم از او مى گيرد، همان گونه كه زبان و گوشش را گرفته بود. سرانجام، جان از پيكرش پرواز مى كند و او چون مردارى ميان زن و فرزند خود افتاده است. در آن حال، همه از او وحشت مى كنند. از كنار او دور مى گردند. نه مى تواند گريه كنندگان را همراهى كند و نه خوانندگان را پاسخ دهد. سپس، از زمينش بردارند و به جايى از زمين برند و به گور سپارندش و با عملش واگذارندش و كس نخواهد كه بر او نظر كند.
📚 نھج البلاغه،خطبه۱۰٩بخش۴
↯🌙
#نجف
@basijnews_poldokhtar