خودکشی پاسدار!
تابستان 1366
نیمه های شب آمبولانس وارد ستاد معراج شهدا شد. تابوت را به سردخانه منتقل کردند. در برگۀ گزارش همراه جسد نوشته شده بود:
رضا ...
عضو سپاه
محل خدمت: کردستان
علت مرگ: خودکشی
تا گفته شد علت مرگ خودکشی است، اعصاب همه به هم ریخت. تابوت را باز کردند، مشمایی که پیکر را در آن پیچیده بودند کنار زدند. ظواهر امر نشان می داد لولۀ اسلحۀ کلاشینکف را زیر چانۀ خود گذاشته و شلیک کرده است. سرش متلاشی شده بود.
مسئول معراج گفت: این جا معراج الشهداست نه جای خودکشی ها. این را بین شهدا نگذارید. صبح علی الطلوع پیکر را به سردخانۀ پزشکی قانونی منتقل کنید.
نیمه های شب، اکبر داخل اتاق خوابیده بود. ناگهان در خواب جوانی خوش سیما را دید که لباس فرم سپاه بر تن داشت. به حالت التماس بهش گفت:
- اکبر آقا، تو رو خدا نگذار پیکر من رو ببرند پزشک قانونی.
- چرا؟
- من خودکشی نکردم.
- یعنی چی؟
- فقط سه روز من رو همین جا نگه دارید، حقیقت معلوم میشه.
از خواب که پرید، جا خورد. گیج بود که یعنی چی؟!
بعد از نماز صبح از مسئول معراج شهدا درخواست کرد پیکر را 3 روز همین جا نگه دارند. قبول نمی کرد، ولی هر طوری بود راضی شد.
بین بچه ها بحث بود که یک سپاهی که داوطلبانه برای مبارزه با ضدانقلابیون رفته، برای چی خودکشی کرده است؟!
اکبر هر لحظه منتظر خبر یا اتفاقی خاص بود.
دقیقا 3 روز بعد از دیدن آن خواب، از سپاه کردستان تماس گرفتند و گفتند:
- سریع گزارش مرگ را که روی جنازۀ رضا ... بود، بردارید.
- چرا؟
- اون خدابیامرز خودکشی نکرده.
- خودتون توی گزارش همراهش نوشتید خودکشی کرده. شواهد امر هم همین رو نشون میده.
- بله ما همین فکر رو می کردیم. دیشب بچه ها در درگیری با ضدانقلابیون #کومله و دمکرات چند نفر از اونا رو اسیر کردند؛ یکی از آنها در اعترافات خود گفت که چند روز پیش برای شناسایی مواضع وارد منطقۀ ما شده بودند که نگهبان داخل سنگر را خلع سلاح می کنند. او به دوستانش می گوید: می خواهید سرگرم بشیم و اینها رو بندازیم به جون هم؟
دست های اون پاسدار رو می گیرند، همون جور که داخل سنگر نشسته بوده، لولۀ اسلحۀ خودش رو می گذارند زیر چانه اش و شلیک می کنند تا همه فکر کنند خودکشی کرده.
صدای صلوات همه بلند شد.
اشک از دیدگان اکبر جاری شد.
سریع گزارش خودکشی را از پرونده برداشتند، به سردخانه رفتند و روی تابوت نوشتند:
پاسدار شهید رضا ...
محل شهادت: کردستان
به دست ضدانقلابیون و تجزیه طلبان #کومله
این، خاطرۀ حقیقی یکی از عزیزان معراج شهداست.
حمید داودآبادی
#عملیات_روانی
#دشمن_شناسی
🆔@basijresanehPak
🔥عروسیکهبهخانهشوهرنمیرفت❗
🔻عروس با کرشمه گفت تا پیش پای من قربانی نکنید به خانه شوهر نمیروم!
شش نفر از مقاوم ترین بسیجیهای نوجوانان اصفهانی که کمتر از ۱۴ سال داشتند آوردند...
🔻از پشت، سرشان را بریدند و در میان دست پا زدن این نوجوانان در خون، بستگان عروس هلهله و شادی کردند...
اما عروس خانم راضی نشده است...
🔻شش جوان سپاهی را آوردند...
اما عروس خانم هنوز رضایت نداده...
🔻چهار ارتشی را قربانی می کنند
اما عروس هنوز تشنه خون است...
🔻دو روحانی اسیر را می آوردند و ...
🔻ماجرا که به اینجا میرسد، «آقابالا رمضانی» که خود اسیر #کومله ها بود و به اعدام قسطی محکوم شده بود از هوش میرود....
🔻حالا گرگهای خونخوار کومله و منافقین و تکفیری ماسک بره ناقلا زدهاند و برای دختران ما شعار «زن، زندگی، آزادی» سرهم می کنند...
🔻بعضی دختران ما آنقدر زلال هستند که اساسا نمی توانند تصور کنند که برخی انسانها چگونه می توانند اینقدر شیطان صفت باشند...
🔻کاش بشود اینها را هر روز در کلاسهای مدرسه و دانشگاه گفت، تا برخی فریب گرگ های ماسک زده را نخورند.
✍حمیدرضا ابراهیمی
#جنگ_شناختی
#جنگ_ترکیبی
🆔@basijresanehPak