eitaa logo
خبرگزاری بسیج شهید رجایی
1.3هزار دنبال‌کننده
55.3هزار عکس
6.3هزار ویدیو
35 فایل
تبلیغات و تبادل نداریم جهت ارتباط با مدیر کانال و ارسال عکس ها و مطالب به آیدی زیر پیام دهید👇🏻 @pahlevan60
مشاهده در ایتا
دانلود
3.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ 🌎 زمین و زمان را به هم دوختیم هرچه علم و تکنولوژی داشتیم به‌کار گرفتیم... و هنوز که هنوز است دور خود می‌پیچیم و می‌چرخیم و همیشه همه‌جای کار می‌لنگد... کجای جهانی تکیه‌گاه عالم؟... ‌اگر پوچ و پریشان است جهانمان، اگر هرچه می‌دویم نمی‌شود و نمی‌رسیم، برای این است که دستمان از اصلمان جداست... اصل ما تویی ریشه ما، نجات ما، آرام و قرارما، در دستان مهربان توست... کسی از پس این گره های کور بر نمی‌آید جهان منجی می‌خواهد, منجی از جنس مهر و عدالت علی (علیه السلام).... طلایه داران رجایی
در سکوت تاریکی صحن حرم ،محو در انوار گنبدش بودم و حال و هوای جوانان و نوجوانانی را رصد می کردم که زیبایی های لباس ظاهریشان از جنس سربازی و رفتار باطنی شان از جنس حضورِ در میدان ،بر شعف وجودیم می افزود ،جوانان و نوجوانانی که شاید حتی در زمان امام حضور نداشتند، اما معرکه هایی را در شب رحلت ایشان می آفریدند که حال و هوای مرقدش را زیبا تر رقم میزد، نوای برخاسته از موکب های اطراف حرم هم به سهم خود بر شور حماسی همگان می افزود و دلها را بیش از پیش دلتنگ امام میکرد،همیشه نگاه به عکس امام و صلابت سیمای ایشان از کودکی احساسی عجیب از جنس دوست داشتنی آمیخته با ترس را ، در من بوجود می آورد و قلبم را از شدت علاقه در هم می فشرد . به ناگاه با صدای نوای موکبی به عمق گذشته های نه چندان دور رفتم ،صدایی که مرا به یاد خاطراتی از جنس غمی ماندگار در کودکی ام برد و اشک های بی امانم را بر گونه هایم جاری کرد ، صدای انا لله و انا الیه راجعون ،صدای خمینی روح خدا به خدا پیوست ... و دردی که بواسطه سنگینی این خبر امان قلبم را بریده بود.یادم هست آن روز که با قاب جادویی و سیاه و سفید خانه پدری این خبر را شنیدم نمی دانستم با کودکی ام چطور می توانم این غم را درک کنم ، ان روزها خیلی با واژه امام و رهبریت آشنایی نداشتم ولی یادم هست بواسطه تعاریف زیادی که از ایشان در محافل مختلف شنیده بودم چهره خدا را در سیمای مهربان ایشان تجسم میکردم و گمان کودکی ام این بود خدا هم شبیه امام هست .و هر وقت درمورد خدا با دوستانم حرف میزدم در ضمیر ناخوداگاه ذهنم چهره امام نقش می بست . به درست یا نادرست افکار کودکی ام کاری ندارم اما در مسیر بالندگی و قد کشیدن و آگاه شدنم ،خوب فهمیدم که رفتار عبد صالح خدا در آن روزهای سیاه زمانه، چه خوب مهر خدا را در دلم ریشه دار کرد و خدا را به من بهتر شناساند .و بیشتر فهمیدم چقدر رفتارها با خدا شناسی تاثیر مستقیم دارد. صبح ان روز با آمدن ننه لیلای دوست داشتنی ام ، که ایمان مکتبی اش هم سهم بسزایی در روحیه خدا دوستی کودکی ام داشت ، و ناله ها و مویه هایش در فراق امام، به من فهماند که چه بخواهم یا نخواهم خمینی روح خدایی که سیمایش عشق خدا را در من پر رنگ میکرد، به ملکوت اعلی پیوست و من سالهاست با انس به کتاب چهل حدیث امام تلاش میکنم، مسبب اصلی مسیر خدا شناسی ام را از خود رها نکنم و یا هر از گاهی با بیتوته در مرقد امنش که شاید در ظاهر با سبک زندگی امام متفاوتش ساختند ولی با انوار منعکس شده از ایمان و روح والای ایشان قداست های فراوانی دارد ،خستگی ها و هجمه های ذهنی ام را جلا می بخشم و دعا میکنم دعایی از جنس تجدید عهد با ایشان، تا در مسیر تعالیم کمتراز آنی با خلف صالح ایشان دچار تردید و زاویه نگردم و انقلاب امامم را قدر بدانم و گامی هر چند کوچک و قطره ایی در جهت تزریق روحیه امید و ایمان انقلاب امام قدم بر دارم. https://eitaa.com/basijshahidrajaei
زیر ایوانِ طلا چشم ترم مخصوص ِتوست جَلد خود کردی مرا! بال و‌ پرم مخصوص ِتوست.. https://eitaa.com/basijshahidrajaei