امروز رفتم خونه آرتین، پانسمان دستشو عوض کنم.
وقتی سِرُم بهش وصل کردم، گفت عمو اشک صورتمو الان چجوری پاک کنم؟
مامانم هم که خونه نیست. یک دستش تیر خورده، تو سرشم یکی دیگه!
یک لحظه فرو ریختم....قلبم شکست...شب اول هم تو بیمارستان آورده بودنش، من شیفت بودم، ازم پرسید عمو داداشم مرده؟
جواب مظلومیت و آه این بچه و تنهاییش رو چه کسانی باید بدهند....
روایت آقای اکبری، پرستار و مسئول تعویض پانسمان آرتین
🏴 #ایران_تسلیت
🏴 #شیراز_تسلیت
🏴 #شهید_آرمان_علیوردی
@basirat283