🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#تسبیح_فیروزه_ای💗
#پارت_پنجاه
چند دست لباس برداشتم گذاشتم داخل ساک ،نزدیک های غروب بود که رضا اومد دنبالم
از مامان و هانا خدا حافظی کردم و رفتم ،سوار ماشین شدم - سلام
رضا: سلام عزیزم ( یه گل از روی داشبورد ماشین برداشت به سمت من گرفت)
رضا: تقدیم به خانوم خودم
- خیلی ممنونم ،خودتون گلین چرا زحمت کشیدین
رضا: این که صد البته
- بریم که نرگس تا الان صد بار از استرس غش کرده
رضا: خوب ،خواهر شوهرت و شناختیااا
( گوشیم زنگ خورد )
- بیا حلال زاده اس
- جونم نرگسی
نرگس: کجایی رها، خوبه گفتم زود بیای،نکنه همراه طرف دوما میخوای بیای
- داریم میایم نرگس جون ،تو راهیم
نرگس: وسیله ها یادتون نره - چشم گلم، تو حرص نخور ،واسه پوستت خوب نیست
نرگس: دیونه ،زود بیاین - رضا جان ،بریم وسیله بخریم ،یادمون بره نرگسه منو کشته
رضا: خریدم صندلی عقب ماشین و نگاه کن - ای وااایی ،اصلا متوجه نشدم
رضا: از بس که من اینقدر جذابم ،فقط محو تماشای من شدی...
- نکن بابا ،اعتماد به نفست داره میخوره به سقف ماشین...
رسیدم خونه عزیز جون ،در حیاط و باز کردیم ،نرگس داشت تو حیاط رژه میرفت...
- یعنی تو سرگیجه نگرفتی اینقدر راه رفتی تو دختر
( نرگس یه نگاهی به رضا کرد و خجالت کشید،آروم گفت):سلام
رضا ( خندید): علیک سلام نرگس خانم
نرگس از خجالت فرار کرد رفت تو خونه
وسیله ها رو آشپز خونه بردیم ،رضا هم رفت توی اتاق منم رفتم توی اتاق نرگس
- وااییی فکرنمیکردم اینقدر خجالتی باشی تو دختر
نرگس: مگه تو فکرم میکنی
- نه پس ،داداشت واز داخل لپ لپ برداشتم پس
نرگس: ععع ،باشه اگه به داداش نگفتم
- نرگس جون این شتریه که دم در خونه هر کسی میخوابه ،استرس نداشته باش
نرگس: پرفسور،انیشتین ،گراهامبل،احیانأ این مثال و واسه مردن نمیزنن؟
- عع ولی واسه هر دوجا کاربرد داره هااا
نرگس:
پاشو ،برو تا منو مثل خودت دیونه نکردی ....
-خودتی...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#بصیرت
💟https://eitaa.com/joinchat/1671692601C9c22feb1ad