هدایت شده از بلاغ | دستیار فرهنگی
💥یخچال خالی را می شود پر کرد اما دل خالی را چه!
🔸سگرمه هایش در هم رفته بود. چند روزی بود یخچال خالی شده بود و شوهرش هم، چیزی نمی خرید. روز اول را صبر کرد و فقط با پیامک، برایش موارد لازم را نوشت. با همان نخودهایی که ته بطری مانده بود، ناهار درست کرد.
🔻 روز دوم، به هم ریخته بود اما باز هم تحمل کرد که بدخلقی نکند. تمام تلاشش را کرد که با لحنی آرامی به شوهرش برساند که یخچال خالی است و نیاز به میوه و .. دارد. با لوبیا هایی که ته ظرف بود، خوراک لوبیایی درست کرد و سفره شان خالی از ناهار نماند اما شوهرش، باز هم دست خالی به خانه آمده بود.
👈روز سوم دیگر تحملش تمام شده بود. این همه بی تفاوتی و بی خیالی! آخر مرد، یک خریدی بکن. ناسلامتی تو زن و بچه داری. حالا من هر چه غذا سر هم می کنم که گشنه نمانیم باز تو هیچ کاری نمی کنی؟
👈 این دست جملات و بدتر از آن مدام از ذهنش می گذشت و روانش را به هم ریخته بود. ذهنش قفل شده بود که هیچ چیز نداریم و ما گرسنه ایم. به شکمش که رجوع کرد دید خیلی هم گرسنه نیست. بالاخره صبح، با بلغورهای گندمی که باقی مانده بود حلیمی پخته بود و با له کردن قندها و ریختن خاک قند، آن را شیرین کرده بود و با نان خشک هایی که شاید آن ها را قرار بود دور بریزد، حلیم را با بچه اش خورده بود.
🔹شوهرش از صبح بیرون رفته بود و ظهر که برای ناهار به خانه برگشت، باز هم دستش خالی بود. دیگر صدایش در آمد:
-بابا هیچی نداریم. من چی بدم به این بچه بخوره؟ حالا من هیچی. کارد بخوره به شکمم. اما این بچه چی؟
+ راست می گی. حق داری. حقوقم رو هنوز ندادن. هر چه هم این در و آن در زدم فایده نداشت. یکی دو روز دیگه هم ..
- یعنی چی یکی دو روز دیگه! بیا این کارت من. برو از حقوق من ی چیزی بخر.
+ نمی خاد خانوم. یه کم صبر کنیم..
- صبر چی؟ هر ماه همین بساطه. صبر کودومه. من که همه حقوقم داره برای زندگی خرج می شه اینم روش.
🔸همان طور که سگرمه هایش در هم بود به اتاق رفت. شوهرش از خانه بیرون رفت. پشت در ایستاد. چهره اش از غم، فرو ریخته بود. دلش از حرفهای همسرش گرفته بود اما به خود می گفت حق دارد اینطور حرف بزند. قرض هایش به همسرش زیاد شده بود . آخر هر بار هر مقداری که از حقوق همسرش مجبور می شد بردارد را به حساب قرض گذاشته بود که برگرداند و آن ها را یادداشت می کرد. دستی به صورت و ریش هایش کشید و چهره اش را به اجبار از هم باز کرد که در نگاه دیگران، افسرده و ناراحت نباشد و باعث ناراحتی دیگران نشود. در حد ضرورت، خریدی کرد و به خانه آورد.
🔻شرمگین، کارت را به همسرش پس داد و تشکر کرد و گفت: حتما برمی گردونم. ممنونم. به بهانه گرما، برای دوش گرفتن به حمام رفت و زیر دوش آب، با خدا درد و دل کرد.
🌺پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: أيُّمَا امرَأَةٍ مَنَّت عَلى زَوجِها بِمالِها فَتَقولُ : «إنَّما تَأكُلُ أنتَ مِن مالي» ، لَو أنَّها تَصَدَّقَت بِذلِكَ المالِ في سَبيلِ اللّهِ ، لا يَقبَلُ اللّهُ مِنها إلّا أن يَرضى عَنها زَوجُها . (مكارم الأخلاق : ج 1 ص 441 ح 1517)
☘️هر زنى كه به دارايى خود بر شوهرش منّت نهد و بگويد : «تو از ثروت من مى خورى» ، اگر تمام آن ثروت را هم در راه خدا صدقه بدهد ، خداوند از او نمى پذيرد ، مگر آن كه شوهرش از او راضى شود .
📎 #داستانک
🌐منبع:مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
🔴پایگاه اطلاع رسانی بلاغ
🆔 @balagh_ir
هدایت شده از خانواده شادحرم
#داستانک
جنوب ایتالیا زیستگاه نوعی عروس دریایی بنام "مدوز" و انواع حلزونهای دریایی است!
هراز گاهی این عروس دریایی حلزونهای کوچک دریا را قورت میدهد و آنها را به مجرای هاضمهاش انتقال میدهد!
اما پوسته سخت حلزون از او محافظت میکند و مانع هضم آن میشود!
حلزون به دیوارهی مجرای هاضمهء عروس دریایی میچسبد و آرام آرام شروع به خوردن عروس دریایی از درون به بیرون میکند!
زمانی که حلزون به رشد کامل خود میرسد، دیگر خبری از عروس دریایی نیست، چون حلزون به تدریج آن را از درون خورده است!
بعضی از ما همانند عروس دریایی هستیم که حلزون درونمان، ما را آرام آرام از درون میخورد ...
🔰 حلزون درون ما میتواند :
"عصبانيت، دلواپسی، افسردگی، خشم، نگرانی، طمع، حرص و زیاده خواهی و ... باشد"
این حلزونها آرام آرام در وجود ما رشد میکنند و با دندانهای خود، وجود ما را میجوند ...
آرامتر از آنچه که فکر میکنیم ...
حال زمان آن است که به خود بیاییم و متوجه شویم چه اتفاقی در درونمان رخ داده است ...!
"کمی بیشتر برای شناخت درون خود وقت بگذاریم"
┏━━━🍃💞🍂━━━┓
@QOMSHAD
┗━━━🍂💞🍃━━━┛