eitaa logo
بصیرت انقلابی
1.1هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
24 فایل
﷽ ❀خادم کانال⇦ ❥ @abooheydar110 ❀خادم تبادل⇦ ❥ @yale_jamal ❀خادم تبادل⇦ ❥ @Alivliollah 🍀ڜࢪۅ؏ ڦعأڶيٺ ٩٨/٠١/٣٠🍀
مشاهده در ایتا
دانلود
❣🍃|•° پس از شهادت علی بهزادی در عملیات کربلای ۵ ، مادر هر روز بر مزار علی حاضر می‌شد، سنگ مزار را با آب و گلاب می‌شست و خوشبو می کرد، با علی حرف می‌زد و بسیار هم گریه می کرد. یک روز صبح گفت علی در خواب به دیدارم آمد و گفت مادرجان چرا اینقدر ناراحتی می کنی و هر روز خود را به زحمت می اندازی، مگر من کجا رفته ام که بی تابی می کنی، آمده‌ام به شما بگویم که جای من بسیار خوب و راحت است و نگران نباشید، شما هم هر روز خود را به زحمت نیندازید، عصر های پنجشنبه که بر مزار من بیایید کافی است... یاد و خاطره مادر تازه درگذشته گرامی باد با ذکر فاتحه و صلوات..... #بصیرت_انقلاب @basirat_enghelabi110
مستند داستانی... #دمشق_شهر_عشق ❤️ #قسمت_چهل_و_نهم و #قسمت_پنجاهم هرشب ساعت 22:30 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 #بصیرت_انقلاب @basirat_enghelabi110
✍️ 💠 سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه می‌کردم و مصطفی جان کندنم را حس می‌کرد که به سمتم برگشت و مقابلم زانو زد. جای لگدشان روی دهانم مانده و از کنار لب تا زیر چانه‌ام خونی بود، این صورت شکسته را در این یک ساعت بارها دیده و این زخم‌ها برایش کهنه نمی‌شد که دوباره چشمانش آتش گرفت. 💠 هنوز سرم را در آغوشش نکشیده بود، این چند ساعت محرم شدن‌مان پرده شرمش را پاره نکرده و این زخم‌ها کار خودش را کرده بود که بیشتر نزدیکم شد، سرم را کمی جلوتر کشید و صورتم را روی شانه‌اش نشاند. خودم نمی‌دانستم اما انگار دلم همین را می‌خواست که پیراهن صبوری‌ام را گشودم و با گریه جراحت جانم را نشانش دادم :«مصطفی دلم برا داداشم تنگ شده! دلم می‌خواد یه بار دیگه ببینمش! فقط یه بار دیگه صداشو بشنوم!» 💠 صورتم را در شانه‌اش فرو می‌کردم تا صدایم کمتر به کسی برسد، سرشانه پیراهنش از اشک‌هایم به تنش چسبیده و او عاشقانه به سرم دست می‌کشید تا آرامم کند که دوباره رگبار گلوله در آسمان پیچید. رزمندگانِ اندکی در حرم مانده و درهای حرم را از داخل بسته بودند که اگر از سدّ این درها عبور می‌کردند، حرمت و خون ما با هم شکسته می‌شد. 💠 می‌توانستم تصور کنم که حرم را با مدافعانش محاصره کرده‌اند چه ولعی برای بریدن سرهایمان دارند و فقط از خدا می‌خواستم من پیش از مصطفی باشد تا سر بریده‌اش را نبینم. تا سحر گوشم به لالایی گلوله‌ها بود، چشمم به پای پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی بی‌دریغ می‌بارید و مصطفی با و اندک اسلحه‌ای که برایشان مانده بود، دور حرم می‌چرخیدند و به گمانم دیگر تیری برایشان نمانده بود که پس از صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست. 💠 نگاهش دریای نگرانی بود، نمی‌دانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیش‌قدم شدم :«من نمی‌ترسم مصطفی!» از اینکه حرف دلش را خواندم لبخندی غمگین لب‌هایش را ربود و پای در میان بود که نفسش گرفت :«اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟» 💠 از هول دیروزم دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد و صدای شکستن دلش بلند شد :«تو نمی‌دونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمی‌دونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!» هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانه‌شان درد می‌کرد، هنوز وحشت بی‌رحمانه مادرش به دلم مانده و ترس آن لحظات در تمام تنم می‌دوید، ولی می‌خواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش بردارم که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم :«یادته منو سپردی دست (علیهاالسلام)؟ اینجا هم منو بسپر به (علیهاالسلام)!» 💠 محو تماشای چشمانم ساکت شده بود، از بغض کلماتم طعم اشکم را می‌چشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و (علیهاالسلام) را شاهد عشقم گرفتم :«اگه قراره بلایی سر حرم و این مردم بیاد، جون من دیگه چه ارزشی داره؟» و نفهمیدم با همین حرفم با قلبش چه می¬کنم که شیشه چشمش ترک خورد و عطر عشقش در نگاهم پیچید :«این و جون این مردم و جون تو همه برام عزیزه! برا همین مطمئن باش تا من زنده باشم نه دستشون به حرم می‌رسه، نه به این مردم نه به تو!» 💠 در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش می‌درخشید و با همین دستان خالی عزم کرده بود که از نگاهم دل کَند و بلند شد، پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد و باقی دردهای دلش تنها برای (علیهاالسلام) بود که رو به حرم ایستاد. لب‌هایش آهسته تکان می‌خورد و به گمانم با همین نجوای عشقش را به (علیهاالسلام) می‌سپرد که یک تنها لحظه به سمتم چرخید و می‌ترسید چشمانم پابندش کند که از نگاهم گذشت و به سمت در حرم به راه افتاد. 💠 در برابر نگاهم می‌رفت و دامن به پای صبوری‌ام می‌پیچید که از جا بلند شدم. لباسم خونی و روی ورود به حرم را نداشتم که از همانجا دست به دامن محبت (علیهاالسلام) شدم. می‌دانستم رفتن (علیه‌السلام) را به چشم دیده و با هق‌هق گریه به همان لحظه قسمش می‌دادم این حرم و مردم و مصطفی را نجات دهد که پشت همهمه شد. 💠 مردم مقابل در جمع شده بودند، رزمندگان می‌خواستند در را باز کنند و باور نمی‌کردم تسلیم تکفیری‌ها شده باشند که طنین در صحن حرم پیچید... ✍️نویسنده: @basirat_enghelabi110
✍️ 💠 دو ماشین نظامی و عده‌ای مدافع تازه نفس وارد حرم شده بودند و باورم نمی‌شد حلقه شکسته شده باشد که دیدم مصطفی به سمتم می‌دود. آینه چشمانش از شادی برق افتاده بود، صورتش مثل ماه می‌درخشید و تمام طول حرم را دویده بود که مقابلم به نفس‌نفس افتاد :«زینب اومده!» 💠 یک لحظه فقط نگاهش کردم، تازه فهمیدم را می‌گوید و او از اینهمه شجاعت به هیجان آمده بود که کلماتش به هم می‌پیچید :«تمام منطقه تو محاصره‌اس! نمی‌دونیم چجوری خودشون رو رسوندن! با ۱۴ نفر و کلی تجهیزات اومدن کمک!» بی‌اختیار به سمت صورت ابوالفضل چرخیدم و به‌خدا حس می‌کردم با همان لب‌های خونی به رویم می‌خندد و انگار به عشق سربازی با همان بدن پاره‌پاره پَرپَر می‌زد که مصطفی دستم را کشید و چند قدمی جلو برد :«ببین! خودش کلاش دست گرفته!» 💠 را ندیده بودم و میان رزمندگان مردی را دیدم که دور سر و پیشانی‌اش را در سرمای صبح با چفیه‌ای پوشانده بود. پوشیده در بلوز و شلواری سورمه‌ای رنگ، اسلحه به دست گرفته و با اشاره به خیابان منتهی به ، گرای مسیر حمله را می‌داد. از طنین صدایش پیدا بود تمام هستی‌اش برای دفاع از حرم (علیهاالسلام) به تپش افتاده که در همان چند لحظه همه را دوباره تجهیز و آماده نبرد کرد. 💠 ما چند زن گوشه حرم دست به دامن (علیهاالسلام) و خط آتش در دست بود که تنها چند ساعت بعد محاصره شکست، معبری در کوچه‌های زینبیه باز شد و همین معبر، مطلع آزادی همه مناطق سوریه طی سال‌های بعد بود تا چهار سال بعد که آزاد شد. در تمام این چهارسال با همه انفجارهای انتحاری و حملات بی‌امان تکفیری‌ها و ارتش آزاد و داعش، در ماندیم و بهترین برکت زندگی‌مان، فاطمه و زهرا بودند که هر دو در بیمارستان نزدیک حرم متولد شدند. 💠 حالا دل کندن از حرم (علیهاالسلام) سخت شده بود و بی‌تاب حرم (علیهاالسلام) بودیم که چهار سال زیر چکمه تکفیری‌ها بود و فکر جسارت به قبر مطهر حضرت دل‌مان را زیر و رو کرده بود. محافظت از حرم (علیهاالسلام) در داریا با حزب‌الله بود و مصطفی از طریق دوستانش هماهنگ کرد تا با اسکورت نیروهای به زیارت برویم. 💠 فاطمه در آغوش من و زهرا روی پای مصطفی نشسته بود و می‌دیدم قلب نگاهش برای حرم (علیهاالسلام) می‌لرزد تا لحظه‌ای که وارد داریا شدیم. از آن شهر زیبا، تنها تلی از خاک مانده و از حرم (علیهاالسلام) فقط دو گلدسته شکسته که تمام حرم را به خمپاره بسته و همه دیوارها روی هم ریخته بود. 💠 با بلایی که سر سنگ و آجر حرم آورده بودند، می‌توانستم تصور کنم با قبر حضرت چه کرده‌اند و مصطفی دیگر نمی‌خواست آن صحنه را ببیند که ورودی رو به جوان محافظ‌مان خواهش کرد :«میشه برگردیم؟» و او از داخل حرم باخبر بود که با متانت خندید و رندانه پاسخ داد :«حیف نیس تا اینجا اومدید، نیاید تو؟» دیدن حرمی که به ظلم زیر و رو شده بود، طاقتش را تمام کرده و دیگر نفسی برایش نمانده بود که زهرا را از آغوشش پایین آورد و صدایش شکست :«نمی‌خوام ببینم چه بلایی سر قبر اوردن!» 💠 و جوان لبنانی معجزه این حرم را به چشم دیده بود که (علیه‌السلام) را به ضمانت گرفت :«جوونای و تا آخرین نفس از این حرم دفاع کردن، اما وقتی همه شهید شدن، (علیه‌السلام) خودش از حرم دخترش دفاع کرد!» و دیگر فرصت پاسخ به مصطفی نداد که دستش را کشید و ما را دنبال خودش داخل خرابه حرم برد تا دست حیدری (علیه‌السلام) را به چشم خود ببینیم. 💠 بر اثر اصابت خمپاره‌ای، گنبد از کمر شکسته و با همه میله‌های مفتولی و لایه‌های بتنی روی ضریح سقوط کرده بود، طوری که دیگر حریف شکستن این خیمه فولادی نشده و هرگز دست‌شان به قبر مطهر حضرت سکینه (علیهاالسلام) نرسیده بود. مصطفی شب‌های زیادی از این حرم دفاع کرده و عشقش را هم مدیون (علیهاالسلام) می‌دانست که همان پای گنبد نشست و با بغضی که گلوگیرش شده بود، رو به من زمزمه کرد :«میای تا بازسازی کامل این حرم بمونیم بعد برگردیم ؟» 💠 دست هر دو دخترم در دستم بود، دلم از عشق (علیهاالسلام) و (علیهاالسلام) می‌تپید و همین عطر خاک و خاکستر حرم مستم کرده بود که عاشقانه شهادت دادم :«اینجا می‌مونیم و به کوری چشم و بقیه تکفیری‌ها این رو دوباره می‌سازیم ان‌شاءالله!»... ✍️نویسنده: @basirat_enghelabi110
🌹 رمان بر اساس حوادث حقیقی زمستان ۸۹ تا پاییز ۹۵ در و با اشاره به گوشه‌ای از رشادت‌های مدافعان حرم به‌ویژه سپهبد شهید و سردار شهید در بستر داستانی عاشقانه روایت شد. ❤️ هدیه به روح مطهر همه شهدا، سیدالشهدای مدافعان حرم و همه مردم مقاوم سوریه 📕 نسخه پی‌دی‌اف این داستان امشب در کانال تقدیم خواهد شد. @basirat_enghelabi110
رمان-دمشق-شهر-عشق-نسخه-کامپیوتر.pdf
1.15M
📕 نسخه پی‌دی‌اف رمان #دمشق_شهر_عشق ❣️ عاشقانه ای در دفاع از حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) 💻 مناسب جهت مطالعه در کامپیوتر و چاپ #بصیرت_انقلاب @basirat_enghelabi110
رمان دمشق شهر عشق - نسخه موبایل.pdf
1.32M
📕 نسخه پی‌دی‌اف رمان #دمشق_شهر_عشق ❣️ عاشقانه ای در دفاع از حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) 📱مناسب جهت مطالعه در تلفن همراه #بصیرت_انقلاب @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دستگیری صباح السلمان سرکرده حرامیان داعشی از زیر زمینی در عراق توسط نیروهای حشدالشعبی #بصیرت_انقلاب @basirat_enghelabi110
❌فوری ❌فوری زلزله تهران را لرزاند😱
بصیرت انقلابی
❌فوری ❌فوری زلزله تهران را لرزاند😱
گزارش مقدماتی زمین‌لرزه بزرگی: 5.1 محل وقوع: مرز استانهای مازندران و تهران - حوالی دماوند تاریخ و زمان وقوع به وقت محلی: 1399/02/19 00:48:21 طول جغرافیایی: 52.05 عرض جغرافیایی: 35.78 عمق زمین‌لرزه: 7 کیلومتر نزدیک‌ترین شهرها: 6 کیلومتری دماوند (تهران) 13 کیلومتری رودهن (تهران) 16 کیلومتری بومهن (تهران) نزدیکترین مراکز استان: 58 کیلومتری تهران 96 کیلومتری كرج @basirat_enghelabi110
🚨با توجه به اینکه زلزله رخ داده ۵.۱ ریشتر بود، امکان وقوع پس‌لرزه های شدیدی می‌رود. 🔹از هم‌وطنان تقاضا می‌شود که ضمن حفظ آرامش خود، به فضای آزاد بروند. @basirat_enghelabi110
آماده باش اورژانس در پی زمین لرزه تهران سخنگوی سازمان اورژانس کشور: 🔹در پى وقوع زمين لرزه در تهران تيم ارزياب سازمان اورژانس كشور جهت بررسى اعزام شدند. 🔹تمامى پايگاه‌هاى اورژانس در حالت آماده باش قرار گرفتند و تیم‌های ارزیاب اعزام شدند. @basirat_enghelabi110
خسته نباشید جناب وزیر 😐 ما بیشتر از راهکار های شما استفاده میکنیم تا خدماتتون وزیر شدید حقوق این مملکتو میگیرید که فقط راهکار بدید😏 اون از راهکار استفاده از اینترنت موقع فیلم پایتخت در اوج ایام کرونا اینم از راهکار تماس با پیامرسان حتما راهکار بعدی هم اینه که کلا اینا رو بزاریم کنار با کبوتر برا همدیگه نامه بفرستیم... 😐 🖌 حاجی M #بصیرت_انقلابی @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرج و مرج در دولت ترامپ در پی شیوع کرونا به روایت کمدین مشهور آمریکایی #بصیرت_انقلاب @basirat_enghelabi110
🔴 وضعیت صنعت خودرو و راه حل مشکل آن 🔹 سید محمود نبویان منتخب مردم تهران در مجلس در یک رشته توییت در این باره نوشت: ۱. صنعت از جهات گوناگون در وضعیت منفی در حال انفجار است، همین بس که به مرز ۹۰ میلیون رسیده است! ۲. حل مشکل صنعت خودرو به این است دست از تصدی گری آن برداشته و به مردم واگذار کند، همچنانکه دولت در قضیه دست از دخالت کردن خود برداشته و ما امروز شاهد تولید گسترده لوازم بهداشتی مانند ماسک توسط نیروهای مومن و جهادی میباشیم. ۳. مطمئن باشیم در صورتی که دولت منع خودش را بردارد نیروهای انقلابی که ماهواره نور را با موفقیت به فضا پرتاب کرده اند و موشک های بالیستیک چندهزار کیلومتری نقطه زن تولید می کنند به راحتی می توانند با قیمت بسیار پائین تر، ماشین ملی بسیار بالا تولید کنند. ۴. راستی آیا وقت آن نرسیده است که دست از این صنعت قطع شود؟! ۵. یکی از اولویت های اساسی مردمی و انقلابی آینده رسیدگی به وضع اسفبار شرکتهای دولتی خواهد بود. ۶. وقت آن رسیده است و انقلابی با اشاره صریح مقام معظم رهبری در دیدار با کارگران عزیز صنعت خودرو را به دست گیرند و مردم را از این وضعیت اسفبار نجات دهند. ۷. رسانه های انقلابی نیز باید این خواست مردمی و منطقی را به و گسترده تبدیل نمایند. @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دو خط روضه برای صیقل دلهای گرفته در شب زیارتی ارباب بی کفن یا ابا عبدالله 🔴 بی سبب نیست شب جمعه شب رحمت شد/مادری گفت حسین جان همه را بخشیدند ⭕️ دو خط روضه مهمان أبی عبدالله علیه السلام 🔻حجت الاسلام و المسلمین میرزامحمدی #بصیرت_انقلاب @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 لحظاتی از قرائت دعای کمیل توسط سپهبد قاسم سلیمانی در جوار گلزار شهدای کرمان 🌷شب جمعه است سیدالشهدا مقاومت حاج قاسم سلیمانی و شهدای اسلام را با صلوات یاد کنیم. #بصیرت_انقلاب @basirat_enghelabi110
‌❤️💋😍😘 میلاد آقام حسن 😘😍💋❤️ برسانید به عالم خبر شاد مرا 😊☺️ اندکی مانده حسن دیده گشاید به جهان.... 😍😍 ❤️💛💚💙💜💖💝🌻🌼🌸🌺🌹🌷💐🍄🌱🌿☘🍀🍃🌳🌴🌵🎋🍭🍬🍫🍩🍪🎂🍰🍿🎁🎈🎀🎊🎉🎎🎺🎷🎼🎻🎨 @basirat_enghelabi110
۱۳ مصدوم و ۲ فوتی بر اثر زلزله ۵.۱ ریشتری تهران سخنگوی اورژانس کشور : 🔹کل مصدومین و فوتی: ۱۵ نفر (استان تهران: ۱۳ – استان البرز: ۲ نفر) 🔹شهرستان دماوند – گیلاوند: ۷ نفر (اعزامی: ۲ – درمان درمحل: ۴ – فوتی: ۱ (مرد ۶۰ ساله) 🔹شهرستان تهران: ۶ نفر (اعزامی: ۲ – درمان درمحل: ۴) 🔹شهرستان کرج: ۲ نفر (اعزامی: ۱ – درمان درمحل: ۱) 🔹تمامی مصدومین و فوتی ناشی از ترس و فرار می‌باشند. 🔹ریزش کوه در محور تهران – لواسانات (محدوده کمرخانی) 🔹شهرستان آمل استان مازندران بدون صدمات جانی و خسارات مالی. @basirat_enghelabi110
♨️ کریمی قدوسی عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس: آمادگی دارم حدود ۳۰۰ اسم از مسئولان دوتابعیتی را رسانه‌ای کنم 💠 براساس فرمایشات مقام معظم رهبری، این نفوذی‌ها اتاق فکر و محاسبات مسئولان ما را در بسیاری از قسمت‌ها به دست گرفته‌اند و هیچ کجا هم نیست که این افراد حاضر نباشند 🚨 از کنار دست رئیس جمهور، جیسون رضائیان؛ کنار دست خانم مولاوردی، نزار زاکا که اکنون در زندان است؛ کنار دست خانم ابتکار، سیدامامی؛ کنار دست سیف مدیرکل بانک مرکزی و قلب اقتصاد دری‌اصفهانی و ... و حتی چهره‌های دیگر که بنده شرم دارم نام ببرم، این افراد حضور دارند. @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺هشدارهای ماه گذشته استاد رائفی پور درباره تهران: آقایان مسئله انتقال پایتخت را جدی بگیرید👆 @basirat_enghelabi110
🔺پیام توئیتری شهید حاج قاسم سلیمانی در مورخ ۹۶/۱۰/۲۳: یک #زلزله ۵ ریشتری در یک شب تهران را به هم میریزد؛ خب تصور کنید داعش وارد کشور ما می‌شد...👆 #بصیرت_انقلاب @basirat_enghelabi110
🔴 غده سرطانی هرگاه مردم دنیا سرشان به یک موضوع سرگرم شده است ، رژیم صهیونیستی از این غفلت سوء استفاده کرده و جنایت جدیدی را رقم زده است. خوب است بدانید حالا هم که تمام دنیا سرگرم کرونا هستند این غده سرطانی دست به کار شده و دویست هکتار دیگر از زمین های فلسطینیان را برای ساخت شهرک های صهیونیست نشین جدید غصب کرده است!!! @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺راز عکس معروف حاج قاسم سلیمانی👆 #بصیرت_انقلاب @basirat_enghelabi110