eitaa logo
بصیرت انقلابی
1.1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
24 فایل
﷽ ❀خادم کانال⇦ ❥ @abooheydar110 ❀خادم تبادل⇦ ❥ @yale_jamal ❀خادم تبادل⇦ ❥ @Alivliollah 🍀ڜࢪۅ؏ ڦعأڶيٺ ٩٨/٠١/٣٠🍀
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴بنر نصب شده در یکی از خیابان‌های قم #ترور #محسن_فخری_زاده #مرگ_بر_اسرائیل بصیرت انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
. پیامد اعتماد به آژانس و FATF ♦️سازمان ملل بدون محکوم کردن ترور دانشمند هسته ای ایران، خواستار خویشتنداری شده! 🔹آژانس بین المللی انرژی اتمی و FATF هم سکوت کرده و خفه خون گرفته اند؛ چون شریک جنایتند. ♦️آقایان روحانی و ظریف! چشم به روی واقعیت باز کنید و بیش از این، در موضع اتهام نمانید. خون مظلوم، گریبانگیر است. #انتقام_سخت #شهید_محسن_فخری_زاده #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
🔴بنر نصب شده در یکی از خیابان‌های قم #ترور #محسن_فخری_زاده #مرگ_بر_اسرائیل بصیرت انقلابی 🆔 @basir
😡لعنت بر نفوذی ها و کاسه لیسان آمریکا ❌لعنت بر خائن به مملکت ⛔️لعنت بر خائنین داخلی آقای روحانی و آقای ظریف؛ 📛حالا برید مذاکره کنید برید جلوی کدخدا دم تکان دهید تا شاید چند روزی لبخند کدخدا را بدست. بیاورید اما به چه قیمت؟ در مقابل چه؟ لبخند کدخدا در مقابل غضب خدا ؟؟؟ ⭕️ به سرگذشت پیشینیان خود بنگرید آن کسانی که دست دوستی به سمت آمریکا دراز کردند.... ♦️الان کجا هستند؟ ♦️چه شد سرنوشتشان؟ ♦️آیا آمریکا به آنها رحم کرد؟ 🎎 یا اینکه چند روزی عروسک خیمه شب بازی آمریکا شدند و بعد کدخدا آنها را مثل زباله دور انداخت؟؟؟ اینها را ببینید و عبرت بگیرید 👂اما کو گوش شنوا ؟؟؟ ⚜به حق امیرالمومنین فرمودند : "ما اکثر العبر و اقل الاعتبار" 👈چه بسیار عبرتها وجود دارد اما عبرت گیرنده کم است👉 👹 دیگر این شیطان پست فطرت به چه زبانی بگوید من دشمنتان هستم که شما باورتان شود؟؟؟ 😔سردارمان را کشتند و با وقاحت تمام گفتند حقش بود... 😡اما آقای ظریف بی غیرت تر از هر روز گفت ما حاضریم به مذاکره برگردیم... در خانه خودمان دانشمند بزرگ هسته ای مان را در روز روشن ترور میکنند اما شما همچنان سرتان را زیر برف کرده اید ❗️تا به کی اینقدر وقاحت؟؟؟ ❓تابه که اینقدر بی غیرتی؟؟؟ 🔺اینقدر سستی و مماشات با دشمن فقط یک مفهوم دارد ؛ و آن هم "خیانت" است. 🔴 مطمئن باشید خون پاک امثال حاج قاسم ها و شهید فخری زاده ها گریبانتون رو میگره. 🖌 حاجیM بصیرت انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
سلام خدمت اعضای محترم🌸 شبتون بخیر ☺️ 📌 چند شبی موفق به بارگزاری داستان نشدیم به بزرگواری خودتون ببخشید😊 امشب در خدمت شما هستیم با قسمت های: ✅ سیصد و بیستم و چهارم ✅ سیصد و بیست و پنجم از مستند داستانی جان شیعه اهل سنت با ما همراه باشید...✌️
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت سیصد و بیست و چهارم 👳🏻 آسید احمد به چادرهای برزنتی سفید رنگی که آن طرف جاده ردیف شده بودند، اشاره کرد و رو به من و مجید توضیح داد: 👈 اینا چادرهایی هستن که برای آواره‌های عراقی نصب کردن! 🏻🏻 و در برابر نگاه پرسشگر من و مجید، با ناراحتی ادامه داد: 👳🏻 از خرداد ماه که داعش، موصل و چند تا شهر دیگه رو اشغال کرد، این بنده‌های خدا از خونه زندگی خودشون آواره شدن و حالا اینجا زندگی می‌کنن. خیلی‌هاشون هم همه سال رو تو همین موکب‌ها زندگی می‌کنن. فقط اینجا هم نیستن، تو خود کربلا و نجف هم خیلی‌هاشون پناه گرفتن. همه‌شون هم مسلمون نیستن، خیلی‌هاشون مسیحی و ایزدی هستن. 🎪🎪🎪 نگاهم به چادرها و ساختمان‌های سیمانی موکب‌ها بود و از تصور اینکه خانواده‌ هایی تمام سال را باید در این بیابان زندگی کنند، دلم به درد آمد که شاید این روزها، این منطقه شلوغ شده بود، اما باقی ایام سال باید با تنهایی و غربت این صحرا سر می‌کردند تا تروریست‌های تکفیری برای خوش آمد آمریکا و اسرائیل در کشورهای اسلامی خوش رقصی کرده و خون مسلمانان را اینطور در شیشه کنند و زمانی به اوج رنج نامه این مردم مظلوم پِی بردم که شب را در کنار یکی از همین خانواده‌ها سپری کردم. 🎪 موکبی که در آخرین شبِ مسیر پیاده روی به میهمانی‌اش رفته بودیم، در اختیار خانواده‌ای از اهالی موصل بود که حالا بیش از شش ماه بود که از شهر و خانه خود آواره شده و در این ساختمان کوچک زندگی می‌کردند و باز هم به قدری دلبسته امام حسین (علیه‌السلام) بودند که در همین وضعیت سخت و دشوار هم از ما پذیرایی می‌کردند. 👌🏻دختران جوان خانواده کنار ما نشسته و می‌خواستند سهم اینهمه تنهایی و بی‌کسی را با من و زینب‌سادات تقسیم کنند که به هر زبانی سعی می‌کردند با ما ارتباط برقرار کنند. 🏡 دخترک عکس خانه‌ای زیبا و ویلایی را در منطقه‌ای سرسبز نشانمان می‌داد و سعی می‌کرد به ما بفهماند که این تصویر خانه‌شان پیش از اشغال موصل توسط تروریست‌های داعش است و طوری چشمانش از اشک پُر شد که جگرم آتش گرفت. 🌌 غربت و تنهایی طوری به این مردم مظلوم فشار آورده بود که دلشان نمی‌آمد از کنار ما برخیزند و تا پاسی از شب با ما دردِ دل می‌کردند و هر چند می‌دانستند چیز زیادی از حرف‌هایشان متوجه نمی‌شویم، ولی با همان زبان علم و اشاره هم که شده، می‌خواستند بار دلشان را سبک کنند و در نهایت ما را مثل عزیزترین خواهرانشان در آغوش فشرده و با وداعی شیرین ما را به خدا سپردند. 💣حالا به وضوح می‌دیدم که تفکر تکفیر، تکلیفی جز آواره کردن مسلمانان ندارد که به اشاره استکبار، آتش به کاشانه مردم می‌زند تا کشورهای اسلامی را از دورن متلاشی کند و این دقیقاً همان جنایتی بود که نوریه و برادرانش، در حق خانواده من کردند که به شیعه و سُنی رحم نکرده و هر یک را به چوبی از خانه اخراج کردند، ولی باز هم از روی این مردم بینَوا خجالت می‌کشیدم که نزدیک‌ترین افراد خانواده‌ام نه از روی عقیده که پدرم به هوای هوس دختری فتانه و برادرم به طمع ثروتی باد آورده، راهی سوریه شده بودند تا در نوشیدن خون مسلمانان با تروریست‌های تکفیری هم کاسه شوند. 💭 اندیشه تلخ و پریشانی که تا صبح خواب را از چشمانم ربود و اشکی هم برای ریختن نداشتم که تا سحر، تنها به تاریکی فضا خیره بودم. 🏻 مدام از این پهلو به آن پهلو می‌شدم و از غصه سرنوشت شوم پدر و ابراهیم خون می‌خوردم که آتش شیطان به جانشان افتاد و آبی شدند بر آسیاب دشمن! 🌌 حالا در این بد خواب و خیالی این شب طولانی، دیگر بستر گرم و نرم و فضای آکنده از مِهر و محبت موکب هم برایم دلپذیر نبود که بار دیگر لشگر مصیبت‌هایم پیش چشمانم رژه می‌رفتند تا لحظه‌ای که صدای اذان صبح بلند شد و مرا هم از جا کَند. 🆔 @basirat_enghelabi110
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت سیصد و بیست و پنجم 📿 نماز صبح را خواندم و حتی حال رو در رو شدن با مامان خدیجه و زینب‌سادات را هم نداشتم که هوای گرفته اتاق را بهانه کردم و با پوشیدن کفش‌هایم، به حیاط موکب رفتم. 🏻جایی دور از جمع مردانی که دیشب را در حیاط خوابیده بودند، نشستم و تازه فهمیدم کف پاهایم تاول زده و حالا که دوباره کفش‌هایم را پوشیده بودم، سوزش تاول‌ها سر باز کرده بود، ولی حال من ناخوش‌تر از آنی بود که به این جراحت‌ها خم به ابرو بیاورم و غرق دریای طوفان‌زده غم‌هایم، خیره به سیاهی شب بودم که صدای سلام مجیدم را شنیدم. 🎒 کوله‌پشتی‌اش را بسته و آماده حرکت، بالای سرم ایستاده بود و با چشمان مهربانش نگاهم می‌کرد که به زحمت لبخندی نشانش دادم و فهمید حال خوشی ندارم که با دلواپسی سؤال کرد: ❓چیزی شده الهه جان؟ 👁 می‌دیدم چشمانش از شادی این حرکت عاشقانه، هر روز بیشتر از روز پیش می‌درخشد و دلم نمی‌آمد این حال خوشش را خراب کنم که برای دل خوشی‌اش بهانه آوردم: 🏻نه، چیزی نشده... که دلش خوش نشد و باز پرسید: 🏻خسته‌ای؟ ⏳و اگر یک لحظه دیگر اینطور با محبت نگاهم می‌کرد، نمی‌توانستم دردهای مانده بر دلم را پنهان کنم که آسید احمد رسید و خلوت‌مان را پُر کرد. 🏻به احترامش از جا بلند شدم و جواب سلامش را دادم که مامان خدیجه و زینب‌سادات هم آمدند و به راه افتادیم. 🏻می‌دیدم مجید می خواهد از آسید احمد فاصله بگیرد و بیشتر با من قدم بردارد، بلکه از راز دلم با خبر شود و من نمی‌خواستم از بار رنج‌هایم، چیزی بر دلش بگذارم که از مامان خدیجه و زینب‌سادات جدا نمی‌شدم تا دوباره در حصار مهربانی‌اش گرفتار نشوم. 🏻 حالا درد و سوزش تاول‌های پایم هم بیشتر شده و به وضوح می‌لنگیدم که مامان خدیجه متوجه شد و پرسید: ❓چی شده مادرجون؟ پات درد می‌کنه؟ 👌🏻لبخندی زدم و خواستم پاسخی بدهم که زینب‌سادات هم سؤال کرد: ❓کفشت اذیتت می‌کنه؟ 🏻 و من حوصله صحبت کردن هم نداشتم که با لحنی ساده پاسخ دادم: نه، خوبم! و سرم را پایین انداختم تا دیگر چیزی نپرسند و سعی می‌کردم قدم‌هایم را محکم و مستقیم بردارم تا خیالشان راحت شود. 👥👥 هر لحظه بر انبوه جمعیت در جاده افزوده می‌شد و به قدری مسیر شلوغ شده بود که حرکت به کُندی انجام می‌شد و همین قدم زدن‌های آهسته، لنگیدن پایم را پنهان می‌کرد. 🎪🎪🎪 هر چه به کربلا نزدیک‌تر می‌شدیم، شور و نوای نوحه‌های عزاداری که با صدای بلند از سمت موکب‌ها پخش می‌شد، بیشتر شده و فضای پخش نذری گرمتر می‌شد و نه فقط عراقی‌ها که هیئت‌هایی از ایران، افغانستان، لبنان و کویت هم موکبی بر پا کرده و هر کدام به تناسب سنت خود، از عزاداران اربعین پذیرایی می‌کردند. ✋🏻 کار به جایی رسیده بود که موکب‌ داران میهمان‌نواز عراقی، به میان جاده آمده و با حضور گرم و مهربان خود، مسیر زائران را می‌بستند، بلکه مفتخر به میزبانی از میهمانان امام حسین (علیه‌السلام) شوند و به هر زبانی التماسمان می‌کردند تا از طعام نذری‌شان نوش جان کنیم. 🏴🏴🏴 چه همهمه‌ای در فضا افتاده بود که باد شدیدی گرفته و پرچم‌های دو طرف جاده را به شدت تکان می‌داد. 👥👥 غرش غلطیدن پرچم‌ها در دل باد، در نغمه نوحه‌های حسینی پیچیده و با زمزمه زائران یکی می‌شد و در آسمان بالا می‌رفت تا نشان‌مان دهد دیگر چیزی تا کربلا نمانده که بانگ اذان هم قد کشید و فرمان اقامه نماز داد. 🎪🎪🎪 در بسیاری از موکب‌ها، نماز به جماعت اقامه می‌شد و دیگر زائران برای رسیدن به کربلا سر از پا نمی‌شناختند که بی‌آنکه در خنکای خیمه‌ای معطل شوند، باز به راه می‌افتادند که بنا بود امشب سر بر تربت کربلا به زمین بگذاریم. 🏻 حالا من هم همپای اینهمه شیعه شیدا، هوایی کربلا شده و برای دیدارش بی‌قراری می‌کردم که هر چند همچون شیعیان از جام عشق سید الشهدا (علیه‌ السلام) سیراب نشده و تنها لبی تَر کرده بودم، ولی به همین اندازه هم، به تب و تاب افتاده و به اشتیاق وصالش، پَر پَر می‌زدم. 🆔 @basirat_enghelabi110
هدایت شده از بصیرت انقلابی
❌❌❌ ما منتظر هستیم. 🤛 ما منتظر زورِ بازوی دستانی که عبدالمالک ریگی را که در حال انتقال از پایگاه آمریکایی ها به پایگاه اسرائیلی ها بود و در آسمان بندرعباس ایران به پایین کشیده شد هستیم. 💪ما منتظر انتقام_سخت از دست دلیر مردانی هستیم که با موشک خرداد ۳ پهپاد آمریکا را در آبهای نیلگون خلیج فارس غرب کردند هستیم. 👁ما منتظر قدرت دستان قدرتمندی که نیما زم و دانیال زاده را از کشورهای اروپایی شکار کرده و به ایران کشانید هستیم. 👄ما منتظر لبخند و مذاکرات دیپلماسی و قیافه های اتوکشیده دیپلمات ها! در جواب حرکات بزدلانه و دانشمند هسته‌ای شهید نمی‌مانیم. ✍ ابوحیدر مرگ براسرائیل بصیرت انقلابی @basirat_enghelabi110
🔴 رییس سابق اداره امنیت حفاظت قوه قضائیه دستگیر شد ♦️ ‏محمدجواد رشیدی رییس سابق اداره امنیت حفاظت قوه و رییس فعلی حفاظت شوراهای حل اختلاف به اتهام اخذ رشوه در پرونده ‎طبری از نیازآذری دستگیر شد. ♦️در ماه های گذشته برخوردهای قاطعی با فساد از طرف قوه قضاییه صورت گرفته است که جای تقدیر و تشکر دارد #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
🔴کدام چرخ صنعت هسته ای را متوقف کرد؟ گلوله ترور یا قلم مذاکره؟ 💠‏یادمان باشد که صنعت هسته ای ایران با شهادت شهریاری، علیمحمدی و احمدی روشن تعطیل نشد بلکه با مذاکره تعطیل شد. ✅‏با شهادت ⁧#شهید_محسن_فخری_زاده⁩ نیز خللی در صنعت هسته ای و موشکی ایجاد نمی شود مگر با مذاکره شهادت تکثیر و رویش مشابه می کند و مذاکره تکثير شده ها را خانه نشین می کند. 🖌 "عبدالله گنجی" #محسن_فخری_زاده #انتقام_سخت بصیرت انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
🔷سردار قاآنی: شهید فخری‌زاده با شهادت خود حامیان دروغین حقوق بشر را رسوا نمود فرمانده نيروی قدس سپاه: 🔸شهید فخری‌زاده که به حقّ، فخر مکتب اسلام در مبارزه با انحصارطلبان علمی نظام سلطه بود، با شهادت خود حامیان دروغین حقوق بشر، دمکراسی و آزادی را رسوا نمود. 🔸دشمنان کوردل نشان دادند که آنچه مانع تحقق اهداف پلید آن‌ها می‌شود رشد علمی،استقلال و خودکفایی کشور و ملت‌های مسلمان و آزادیخواه است. 🔸اما تجربه افتخارآمیز فرزندان غیور ایران اسلامی اثبات نموده و بار دیگر نشان خواهد داد که شهادت عزیزترین سرمایه‌ها و انسان‌های بزرگ نه تنها مانع رشد آنان نشده، بلکه به همّت جوانان دانشمند ایران، حرکت پرشتاب‌تر خواهد شد و پرچمی را که شهیدان عزیز برافراشته‌اند بر زمین نخواهد ماند. 🔸با تمامی نیروهای مدافع میهن اسلامی در گرفتن انتقام خون این شهید عزیز و تمامی شهداء از تروریست‌های کوردل و اربابانشان، هم‌پیمان می‌شویم. بصیرت انقلابی @basirat_enghelabi110
﷽؛ رئیسی: طراحان «تحریم» می‌کنند، با کراوات پای میز «مذاکره» می‎آیند و در خیابان آدم می‌کشند 🔹تاوان این جنایت‌ها، نابودی لکه نجس صهیونیستی از جغرافیای منطقه است. @basirat_enghelabi110
4214e54d-18d3-47f8-bc63-9a54de1f458b
زمان: حجم: 5.26M
🎥 نماهنگ 👌 به یاد شهید عزیز خبر چه سنگینه.. خبر پر از درده.. شادی روح بلندشان صلوات🌺🌺🌺 بصیرت انقلابی @basirat_enghelabi110