eitaa logo
بصیرت انقلابی
1.1هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
24 فایل
﷽ ❀خادم کانال⇦ ❥ @abooheydar110 ❀خادم تبادل⇦ ❥ @yale_jamal ❀خادم تبادل⇦ ❥ @Alivliollah 🍀ڜࢪۅ؏ ڦعأڶيٺ ٩٨/٠١/٣٠🍀
مشاهده در ایتا
دانلود
1095908_648.pdf
حجم: 473.3K
اسامی پانصد دانشمند عراقی که توسط آمریکا و اسراییل و اذنابشان در بین سالهای2003'تا 2013 کشته و شدند. اینا با استقلال علمی مشکل دارند. 🆔 @basirat_enghelabi110
سلام خدمت اعضای محترم🌸 شبتون بخیر ☺️ امشب در خدمت شما هستیم با قسمت های: ✅ سیصد و سی ام ✅ سیصد و سی و یکم از مستند داستانی جان شیعه اهل سنت با ما همراه باشید...✌️
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت سیصد و سی ام 🕘 ساعتی می‌شد که همین چند قدم را با بی‌قراری بالا و پایین می‌رفتم که دیگر خسته و درمانده همانجا روی زمین نشستم، ولی جای نشستن هم نبود که جمعیت مثل سیل سرازیر می‌شد و چند بار نزدیک بود خانم‌ها رویم بیفتند که باز از جا بلند شدم. 🏻 دیگر درد ساق پا و سوزش تاول‌هایم را فراموش کرده و با تن و بدنی که از ترس به لرزه افتاده بود، خودم را میان جمع بانوانی که به قصد زیارت پیش می‌رفتند، رها کردم تا مرا هم با خودشان ببرند و باز خیالم پیش دلشوره و اضطراب همسر مهربانم بود که نگاهم از میان جمعیت دل نمی‌کَند و فقط چشم می‌دواندم تا مجیدم را ببینم. 👁 چشمانش را نمی‌دیدم ولی از همین راه دور، تپش تند نفس‌هایش را احساس می‌کردم و می‌توانستم تصور کنم که به همین یک ساعت بی‌خبری از الهه‌اش، چه حالی شده که بیش از ترس و وحشت خودم، برای پریشانی عزیز دلم گریه می‌کردم. 👥👥 دیگر چشمانم جایی را نمی‌دید و هر جا سیل جمعیت مرا با خودش می‌بُرد، می‌رفتم و فقط مراقب بودم که از میان جمع زن‌ها خارج نشوم و به مردها نخورم. 👁 حالا چشمه اشکم به جوش آمده و لحظه‌ای آرام نمی‌گرفت که پیوسته گریه می‌کردم. 🕌 دیگر همه جا را از پشت پرده چند لایه اشک‌های گرم و بی‌قرارم، تیره و تار می‌دیدم که در انتهای مسیر و در دل سیاهی شب، ماهی آسمانی پیش چشمانم درخشید و آنچان دلی از من بُرد که بی‌اختیار زمزمه کردم: ⁉حرم امام حسین (علیه‌السلام) اینه؟ 👌و بانویی ایرانی کنارم بود که سؤال مات و مبهوتم را شنید و با لحنی ملیح پاسخ داد: - نه عزیزم! این حرم حضرت اباالفضل (علیه‌السلام)! 💧پس ساقی لب تشنگان کربلا و حامل لواء امام حسین (علیه‌ السلام) که این چند روز در هر موکب و هیئتی نامش را شنیده و شیدایی شیعیان را به پایش دیده بودم، صاحب این گنبد و بارگاه درخشان بود که اینهمه از من دلبری می‌کرد و هنوز چشم از مهتاب حرمش بر نداشته بودم که همان بانو میان گریه‌ای عاشقانه زمزمه کرد: ✋🏻 قربون وفاداری‌ات بشم عباس! و با همان حال خوشش رو به من کرد: ⛺ شب و روز عاشورا، حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام) مراقب خیمه‌های زن و بچه‌های امام حسین (علیه‌السلام) بوده! تو خیمه‌گاه هم، خیمه آقا جلوتر از همه خیمه‌ها بوده تا کسی جرأت نکنه به بقیه خیمه‌ها نزدیک شه! هنوزم از هر طرفی وارد کربلا بشی، اول حرم حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام) رو می‌بینی...!!! 👥👥 و دیگر نشنیدم چه می‌گوید که بر اثر فشار جمعیت، میان مان فاصله افتاد و حالا فقط نوای نوحه و زمزمه روضه به گوشم می‌رسید. عرب‌ها به یک زبان و ایرانی‌ها به کلامی دیگر به عشق برادر امام حسین (علیه‌السلام) می‌خواندند. مردها با هم یک دم گرفته و زن‌ها به شوری دیگر عزاداری می‌کردند و می‌دیدم مست از قدح عشق حضرت اباالفضل (علیه‌ السلام) عاشقانه به سر و سینه می‌زنند و خیابان منتهی به حرمش را می‌بویند و می‌بوسند و می‌روند. ✋🏻 گاهی ایرانی‌ها دم می‌گرفتند: «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...» و گاهی عراقی‌ها سر می‌دادند: ✋🏻 «یا عباس جیب المای لسکینه...» و می‌شنیدم صدای اینهمه عاشق قد می‌کشد: ✋🏻 «لبیک یا عباس...» که هنوز پس از ١۴٠٠ سال از شهادت حضرتش، ندای یاری خواهی‌اش را صادقانه لبیک می‌گفتند که من هم کاسه صبرم سر ریز شد و نمی‌توانستم با هیچ نوحه‌ای هم نوا شوم و به نغمه قلب خودم گریه می‌کردم که نه روضه‌ای به خاطرم می‌آمد و نه شعری از بَر بودم و تنها به ندای نگاهی که از سمت حرم صدایم می‌کرد، پاسخ داده و عاشقانه گریه می‌کردم. 🏻 دیگر مجید و آسید احمد و بقیه را از یاد برده و جدا افتادنم را فراموش کرده بودم که من در میان این جمعیت دیگر غریبه نبودم و در محضر فرزند رشید امام علی (علیه‌السلام)، آنچنان پَر و بالی گشوده بودم که حالا بی‌نیاز از حرکت جمعیت با قدم‌هایی که از داغ تاول آتش گرفته بود، به سمتش می‌رفتم و اگر غلط نکنم او مرا به سوی خودش می‌کشید! 🕌 چه منظره‌ای بود گنبد طلایی‌اش در میان دو گلدسته رعنا که پیش چشمم شبیه دو دست بُریده حضرتش در راه خدا و دفاع از پسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‌آمد! 👌ولی این خشت و آهن و طلا کجا و دستان ماه بنی‌هاشم (علیه‌ السلام) کجا که شنیده بودم خداوند در عوض دو دست بُریده، به او دو بال عنایت فرموده تا در بهشت پرواز نماید! 👥👥 هر چه به حرم نزدیک‌تر می‌شدیم، فشار جمعیت بیشتر می‌شد و تنها طنین «لبیک یا عباس!» بود که رعشه به تن زمین و آسمان می‌زد و دل مرا هم از جا می‌کَند. 🕌 حالا به نزدیکی حرمش رسیده و دیگر نمی‌توانستیم قدمی پیش برویم که دور حرم، جمعیت انبوه مردان تجمع کرده و راه بند آمده بود. 🆔 @basirat_enghelabi110
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت سیصد و سی و یکم 🌌 هنوز دو سه شب به اربعین مانده و تنها به هوای شب جمعه بود که جمعیت اینطور به صحن و سرای کربلا سرازیر شده و برای زیارت اولیای الهی سر از پا نمی‌شناختند. 🏻از این نقطه دیگر گنبد و گلدسته‌ها پیدا نبود که تقریباً پای دیوار‌های بلند و پُر نقش و نگار حرم ایستاده و تنها سیل مردم را می‌دیدم. 🕌 گاهی جمعیت تکانی می‌خورد و به سختی قدمی پیش می‌رفتم و باز در همان نقطه متوقف می‌شدم که در یکی از همین قدم‌ها، صحنه رؤیایی بین‌الحرمین پیش چشمان مشتاقم گشوده شد و هنوز طول بین الحرمین را با نگاهم طی نکرده بودم که به پابوسی حرم نازنین سید الشهدا (علیه‌السلام) رسیدم. 🌷 حالا این خورشیدی که هنوز از داغ خون و عطش شعله می‌کشید، مزار پاره تن فاطمه (علیه‌ السلام) و نور دیدگان علی (علیه‌ السلام) بود که به رویم می‌خندید و به قدم‌های خسته و مجروحم، خوش آمد می‌گفت و من کجا و لبخند پسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) کجا که پیراهن صبوری‌ام دریده شد و ناله‌ام به هوا رفت. 🏴 محو حرم بهشتی‌اش، دل از پرچم عزای روی گنبدش نمی‌کَندم و پلکی هم نمی‌زدم تا نگاه مهربانش را لحظه‌ای از دست ندهم که یقین داشتم نگاهم می‌کند! ✋🏻 هر دو دستم را به سینه گذاشته و تا جایی که نفسم بر می‌آمد، به عشقش ضجه می‌زدم و از اعماق قلب عاشقم صدایش می‌کردم. بانگ «لبیک یا حسین!» جمعیت را می‌شنیدم و دست‌هایی را که پس از هزاران سال به نشانه یاری پسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بالا رفته و رو به گنبدش پَر می‌زد، می‌دیدم و من سرمایه‌ای برای اینچنین جانبازی‌های عارفانه‌ای نداشتم که تنها عاجزانه گریه می‌کردم و نمی‌دانستم چه بگویم که فقط به زبان بی‌زبانی ناله می‌زدم. 💓 دلم می‌خواست تا پای حرمش به روی قدم‌های زخمی‌ام که نه، به روی چشمانم بروم که حالا جام سرریز عشقش در جانم پیمانه شده و می‌دیدم حسین (علیه‌السلام) با دلها چه می‌کند و باور کرده بودم هر چه برایش سر و جان بدهند، کم داده‌اند که چنین معشوق نازنینی شایسته بیش از اینهاست! 🌷 بنده‌ای که در راه دفاع از دین خدا، همه دارایی‌اش را فدا کرده و در اوج تسلیم و رضایت، نه تنها از جان خود که از دلبستگی به تک تک عزیزانش بگذرد و یکی را پس از دیگری در راه خدا عاشقانه به قربانگاه بفرستد و باز به قضای الهی راضی باشد، سزاوار بیش از اینهاست! 🕊 دیگر بیش از این تاب دوری از حرمش را نداشتم و مرغ پریشان دلم به سمت صحن و سرایش پر می‌کشید و صد هزار حسرت که پهنه بین‌الحرمین از خیل عشاقش بند آمده و دیگر برای منِ بی سر و پا مجال رفتن نبود! ولی جان همه عالم به فدای کرمش که از همین راه دور، نگاهم می‌کرد و در پاسخ مویه‌های غریبانه‌ام، چنان دستی به سرم می‌کشید که دلم آرام می‌شد و چه آرامشی که در تمام عمرم تجربه‌اش نکرده و حالا داروی شفابخش همه غم‌هایم ذکر «حسین!» بود و چه شبی بود آن شب جمعه که سر به دیوار حرم حضرت ابالفضل (علیه‌السلام)، تا سحر میهمان نگاه مهربان امام حسین (علیه‌السلام) بودم. 🌌 تا اذان صبح چیزی نمانده و هنوز آشوب عاشقانه عشاق حسین (علیه‌ السلام) به آرامش نرسیده و من بی‌آنکه لحظه‌ای به خواب رفته باشم، با امام شهیدم، راز و نیاز می‌کردم. 🏻 حالا در مقام یک مسلمان اهل سنت، نه تنها برایم عزیز و محترم بود که معشوق قلب بی‌قرارم شده و به پیروی از امامتش افتخار می‌کردم که شبی را با حضور بهشتی‌اش سحر کرده و بی‌خیالِ ‌های و هوی دنیا و بی‌خبر از همسر و همراهانم، به هم‌صحبتی کریمانه‌اش خوش بودم. ⛈ ساعتی می‌شد که آسمان کربلا هم دلتنگ حسین (علیه‌السلام) شده و در سوگ شهادت غریبانه‌اش، ناله می‌زد و گریه می‌کرد تا پس از قرن‌ها، زمین کربلا را از خجالت آب کند و روی زمان را شرمنده که طفل شیرخوار خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیهم‌اجمعین) در همین صحرا با لب تشنه به شهادت رسید و ندای «العطش» کودکان حسین (علیه‌السلام) همچنان دل آب را آتش می‌زد و من به پای همین روضه‌های جگر سوز تا سحر ضجه زدم و عزاداری کردم تا طنین «الله اکبر» در آسمان قد کشید و چه شوری به پا کرد که امام حسین (علیه‌السلام) به بهای برپایی نماز، در این سرزمین مظلومانه به شهادت رسید. 📿 نماز صبح را با همان حال خوشی که پرورگارم عنایت کرده بود، خواندم و باز محو تماشای خورشید درخشان کربلا، به دیوار حرم حضرت ابالفضل (علیه‌السلام) تکیه دادم و غرق احساس خودم، به حرکت پیوسته زائران نگاه می‌کردم. ⛈ حتی بارش شدید باران و هوای به نسبت سرد سحرگاهی هم شور و حرارت این عاشقان کربلا را خنک نمی‌کرد که در مسیر بین الحرمین پریشان می‌گشتند و گاهی به هوای این حرم و گاهی به حرمت آن حرم بر سر و سینه می‌زدند. 🆔 @basirat_enghelabi110
⭕️ خبرگزاری دولتی "ایرنا‌" سریع از آرشیو خود چندعکس از شهید فخری زاده با روحانی پیدا کرده و ربط به برجام داده! ولی واقعیت اینه که نشان اهدایی به شهید فخری‌زاده داده، نشانِ خدمت به خاطر صنعت هسته‌ای بوده و ربطی به برجام ندارد؛به‌نوعی دلجویی ازیک دانشمند هسته‌ای به خاطر توقف فعالیت‌هاست! @basirat_enghelabi110
7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 سخنان شهید فخری‎زاده درمورد مذاکره با آمریکا 🔹شهادت حاج قاسم نشان داد که نمی‎توان به آمریکا اعتماد کرد. زده کشته و پیغام می‎فرستد که تنش‌زدایی کنیم. 🔹این گرگ، گرگ است و تا مادامی که خوی خود را زمین نگذاشته نباید رفت پای میز مذاکره. #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
🖋دکتر مجتبی زارعی: رسول جعفریان پس از ترور دانشمند وطن و فریاد انتقام ملت از دشمن گفت فتحعلیشاه هم پس از جنگ دوم ایران و روس وارد نبرد شد و بازهم بخش دیگری از ایران را از دست داد! 🤔 سوال این است آیا مورخ مرتزق تاریخ شیعه حق دارد بزدلی خود و خاندان فاسد سلطنت را بنام ملت اسلام به دشمن گزارش کند؟! 🖇https://twitter.com/MojtabaZarei50/status/1333853365302939654?s=20 🆔 @basirat_enghelabi110
🔴اطلاعیه دفتر آیت الله مصباح یزدی درباره بیماری ایشان ♦️باتوجه به شدت یافتن بیماری این یاور راستین انقلاب و رهبری، از جمیع علما، فضلا، شاگردان، دوستان و عموم ولایتمداران و علاقمندان به ایشان تقاضا داریم با توسل به ذیل عنایت ائمه اطهار علیهم السلام برای شفای عاجل و کامل ایشان دعا کنند. ٩۹/۹/۱۱ #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
🎥 دکتر عباسی، رئیس کمیسیون انرژی مجلس: هسته ای بودنِ شهید فخری زاده را انکار نکنیم. #انتقام_سخت #شه
⭕️ فریدون عباسی رئیس سابق سازمان انرژی اتمی: اگر طایفه برجامیها شهیدفخری زاده را به نفع منافع برجامی خود مصادره کنند، دست به افشاگری میزنم - کسی بنده رامخل امنیت ملی نخواند، چیزهایی میدانم که اگرسواستفاده کنند، می‌گویم که می‌خواستند با شهید چه کنند -اوجلوی افتضاحات آنها را گرفت 👤 سيده زهرا عبداللهی @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
⭕️ خبرگزاری دولتی "ایرنا‌" سریع از آرشیو خود چندعکس از شهید فخری زاده با روحانی پیدا کرده و ربط به
⁉️⁉️ 👆البته میدونیم که همین آقایان اول کار، دانشمند هسته‌ای بودن را انکار کردند.!🙈 ولی ما با نهایت خوش بینی گفتیم که چون آقایان در روز جمعه خواب بودند و متوجه نشده بودند که دانشمند هسته‌ای مورد ترور و سوءقصد قرار گرفته اند این حرف را زدند! 👁ولی بعداً دیدیم که زیادی خوشبین هستیم. و این طور نبود که آقایان از اصل قصه ترور بی خبر باشند بلکه با کمال شیطنت و وقاحت خواستند ایشان را از لیست دانشمندان هسته‌ای جدا کنند و بگویند که ایشان یک پژوهشگر و محقق بود!!نه دانشمند هسته‌ای!! 🗣 و حتی به آقای فریدون عباسی از دانشمندان هسته‌ای که در برنامه جهان آرا گفتگوی زنده داشت، از ایشان خواسته بودند که به صدا و سیما که می روی و گفتگو زنده داری، در مورد شهید هسته ای بودن آقای فخری زاده چیزی نگو. و دانشمند هسته‌ای بودن رو اعلام نکن !! ✍حیدر زرجوعی بصیرت انقلابی @basirat_enghelabi110
شهید مجید شهریاری🕊 خاطره ای از شهید🕊 شادی روح شهدا صلوات @basirat_enghelabi110
@Maddahionlinمداحی آنلاین - این روزا روزای خوبی ندارم - جواد مقدم.mp3
زمان: حجم: 8.46M
⏯ واحد احساسی (عج) 🍃این روزا روزای خوبی ندارم 🍃روزگارم بی تو داره میگذره 🎤 جوادمقدم 👌بسیار دلنشین شادی ارواح طیبه شهدا خصوصاً بصیرت انقلابی @basirat_enghelabi110