فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یاد حاج قاسم عزیزمون که خبرِ آسمونی شدنش صبح جمعه داغ بزرگی رو دلمون گذاشت🥺😭
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
به یاد حاج قاسم عزیزمون که خبرِ آسمونی شدنش صبح جمعه داغ بزرگی رو دلمون گذاشت🥺😭 #بصیرت_انقلابی 🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_769273894.mp3
7.44M
#شور_طوفانی🌪
چقدر زیبا میزد...✌️
عَدو بی سر میرفت☠
علی میجنگید و...😎💪
فلانی دَر میرفت😆🤣
#تبلیغ_غدیر♥️
#غدیر💝
⁶ روز تا امامتِ فاتحِ خیبر🔥
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید
🔺 دکتر حامد بهشتی مخترع دستگاه آب شیرین کن در آلمان زندگی می کند، این دستگاه با انرژی خورشیدی، حداقل دو هزار لیتر در ساعت آب دریا را شیرین می کند.
❓چرا از دستگاه دکتر بهشتی برای اوضاع کنونی کشورمون استفاده نمی شه؟
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🌺 امیرالمؤمنین علیهالسلام:
هنگامی که از چـیزی میترسی
خـود را در آن بیفــکن، زیرا گاهــی
ترسیدن از چیزی از خود آن سختتر است.
📚 نهج البلاغه، حکمت 175
#حدیث😍🌸
#بصیرتانقلابی
🆔
@basirat_enghelabi110
•••
.
.
•مـٰاییم و هـواۍ بغض آلود فقط🥺
•دلــواپسۍ و غصـه مشهـود فقط💔
•واللــھ کھ آسـٰـان شود این سختۍها🪴
•باآمـدن حضــرت موعود فقط 👣🌤
🌼|#العجلمولاۍمݧ...
#اللهمعجللولیڪالفرج
#بصیرتانقلابی
🆔
@basirat_enghelabi110
میـٰانِ مَـن وشُما،گَرچه راه بسیـٰاراست
اِجازه هَستکہاَزدورعاشِقَتبـاشم ؟!♥️
جانمبه لَبرسیده بیا:)🥀
#اللهمعجللولیڪالفرج🕊
#بصیرتانقلابی
🆔
@basirat_enghelabi110
🔊 جای دریغ است و تامل...
🔺 سه خط افتخارات برای حسین ( #فرج_نژاد) نوشتید، اما هیچوقت کسی به این نکته اشاره نمیکنه که چرا یه استاد زحمتکش با سه تا بچه سوار موتور باشه؟؟؟
🔹 چرا در #حوزه قدر افراد اینچنینی دانسته نمیشه؟!
🔹چرا ما قدر داشته هامونو نمیدونیم؟!
🔺 چرا دیر میفهمیم؟!
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
⭕️ حمله آشوبگران معارض به یک مدرسه علمیه در اهواز
□ شب گذشته تعدادی از آشوبگران معارض، با حمله به مدرسه علمیه علی بن طالب(ع) منطقه کوی علوی اهواز، شیشههای ساختمان این مدرسه را شکستند.
□ این حمله در حالی رخداده که گویا عناصر مزدور ضدانقلاب، از همراهی طلاب و روحانیون جهادی اهواز با مردم معترض نسبت به وضع موجود، به تنگ آمده و خشم خود را با شکستن شیشههای ساختمان یک مدرسه علمیه خالی کردهاند.
□ لازم به ذکر است، در این حمله، هیچگونه حادثه جدی نه برای ساختمان مدرسه علمیه و نه برای طلاب رخ نداده است.
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
#قصّهدلبـری🌸💕 #قسمت96 حاج آقا اومد. داخل اتاق راه می رفت. تا نگاهش می کردم چشمش رو از من میدزدید.
#قصّهدلبـری🌸💕
#قسمت97
انگار این اتوبان کش میومد و تمومی نداشت.
نمیدونم صبر من تموم شده بود یا دلیل دیگه ای داشت.
هیمیپرسیدم:
- چرا هرچی میریم، تموم نمیشه؟!
حتی وقتی راننده نگه داشت عصبانی شدم که:
- الان چه وقت دستشویی رفتنته؟
لب هام میلرزید و نمیتونستم روی کلماتم مسلط شم!
میخواستم نذر کنم.
شاید زودتر خون ریزیش بند اومد...
مغزم کار نمیکرد، ختم قرآن، چله قربانی، ذکر، نماز مستحبی؛
به کی؟ کجا؟
میخواستم داد بزنم.
قبلا چند بار میخواستم نذر کنم سالم برگرده....
شاکی شد و گفت:
+برای چی؟
اگه با اصل رفتنم مشکل نداری، کار درستی نیست!
وقتی عزیز ترین چیزت رو به راه خدا میفرستی که دیگه نذر نداره!
هم میخوای بدی هم میخوای ندی؟؟
میگفتم:
- درسته چمران شهید شد و به آرزوش رسید، ولی اگه بود شاید بیشتر به درد کشور میخورد.
زیر بار نمیرفت...
میگفت:
+ربطی نداره.
#ـشرایـطکُپی: نـوش جـونـت رفـیق..!🌱
بصیرت انقلابی
#قصّهدلبـری🌸💕 #قسمت97 انگار این اتوبان کش میومد و تمومی نداشت. نمیدونم صبر من تموم شده بود یا دلی
#قصّهدلبـری🌸💕
#قسمت98
جمله شهید آوینی رو میخوند:
+شهادت لباس تک سایزیه که باید تن آدم به اندازه اون دربیاد.
هروقت به سایز این لباس تک سایز دراومدی، پرواز میکنی؛
مطمئن باش..!
نمیخواست فضای رفتن رو از دست بده، میگفت:
+همه چی رو بسپار دست خدا.
پدر و مادر خیر بچه شونو میخوان.
خدا که بنده هاش رو از پدر و مادرشون بیشتر دوست داره!
حاج آقا و حاج خانوم حالشون رو نمیفهمیدن، با خودشون حرف میزدن، گریه میکردن...
اون قدر دستام میلرزید که نمیتونستم امیرحسین رو بغل کنم، مدام میگفتم:
+خدایا خودت درست کن!
اگه تو بخوای با یه اشاره کارا درست میشه.
نگران خونریزی محمدحسین بودم.
حالت تهوع عجیبی داشتم، هی اوق میزدم.
نمیدونم از استرس بود یا چیز دیگه...
حاج آقا دلداریم میداد و میگفت:
+گفتن زخمش سطحیه! با هواپیما آوردنش فرودگاه، احتمالا باهم میرسیم بیمارستان.
باورم شده بود.
سرم رو به شیشه تکیه دادم.
صورتم گُر گرفته بود.
میخواستم شیشه رو بدم پایین، دستام یاری نمیکردن!
چشمام رو بستم، چیزی مثل شهاب از سرم رد شد.
انگار تو چشمم لامپی روشن کردن...
یک نفر تو سرم دم گرفت شبیه صدای محمدحسین:
+از حرم تا قتلگاه زینب صدا میزد حسین/
دست و پا میزد حسین/
زینب صدا میزد حسین.
#ـشرایـطکُپی: نـوش جـونـت رفـیق..!🌱