سـلام رفـقا🖐🌿
از فــردا رمـان{قصّه دلـبــری}؛
راس ساعـت {۱۸عـصر} و {۲۲شـب} تو
کـانال بـارگـذاری مـیشه.
بـمـونـید بـرامون🙂😍🌸
#ادمینکانال
💚 #یا_بقیة_الله
صد #جمعه دیدهایم وشما را ندیدهایم
از درد گفتهایم و دَوا را ندیدهایم.😔
چشمان ما هرآنچه به جُز #یار دیده است.
از بختِتیره وَجه خدا را ندیده ایم😭
اَلَّلهُمـ ّعجِّللِوَلیِڪَالفَرج♥️
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
انتظار هم شد ڪار ...❓
✍ یاد گرفته ایم #جمعه به جمعه اعلام ڪنیم ڪه نیآمد ...❗️
خب نیامد ،حالا تو برنامهات چیست ...❓
چرا قدم برنمیدارے ...❓
بخدا او منتظر ماست ...
منتظر یڪ قدم برداشتن ما ...
چقدر بَد ڪه بعد این همه سال، آبـے از ما گرم نشده ...
تا جوانیم باید یه کاری کنیم رفیق❗️
#تلنگر✨
#بصیرت_انقلابی🌈
🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
انتظار هم شد ڪار ...❓ ✍ یاد گرفته ایم #جمعه به جمعه اعلام ڪنیم ڪه نیآمد ...❗️ خب نیامد ،حالا تو برن
غم دلتنگی تو💔
روضهی هر جمعهی ماست...😔
#خدآجآن❄️💙
🍃میگفت:
خدا
آدم نیست ڪه با
گناهڪردن،
نگاهش بهت عوض بشه ،هزارم ڪه گناه ڪردی
وقتی برگردے میگه؛ بیاعزیزم..!
تاالان ڪجا بودے..!؟
یا الہ العاصین"ای خدای گناه ڪاران♥️"
#بصیرتانقلابی
🆔
@basirat_enghelabi110
|[🎻🌙]|
+| خدا مےتواند خرابےهاے بندهاش را
جبران کند ولے غیرخدا نمےتوانند.
خدا مےفرماید: من مےتوانم سیئات را
بہ حسنات تبدیل کنم، تو خراب کردے؛
من درستش مےکنم :) .. |
#حاجآقاپناهیان ♥️
#حرفقشنگ
#بصیرتانقلابی
🆔
@basirat_enghelabi110
#منتظرانہ
مـیـگـمـا
یہ وقٺ زشٺ نباشھ ، یہ آقـایے ۱۱٨٥ سالـھ
منٺظࢪہ ۳۱۳ نفࢪه...!
بـس نیست؟؟؟؟
شدیـم یه نسل ناامید به اینده کہ به جاے صوت قࢪآن اهنگاي امثال ڪسایی مثل تتلو و...رو گوش میدیم
دیگہ گناه کردن واسمون شدھ آب خوࢪدن
ڪے میٺونه تضمین کنہ دو دقیقه دیگه زنده ایـم؟
وقٺے مُࢪدے ازٺ بپࢪسن تو دنیا چیڪاࢪ کردي چی میخواي بگے؟؟
بہ نظرٺ بہتࢪ نیسٺ تࢪك کنے؟
گناهاٺو میگم!
#حواسموݩباشھ
#بصیرتانقلابی
🆔
@basirat_enghelabi110
❀ دعا فـرج 🙏💔
مولاے مــن❣
ما در کوچه های تنگ زمانمان ،
بر یاری شما ، سیلی که هیچ:
غصه هم نخورده ایم 😞
شب بخیر آقای غریبم🌸🍃
شبتون مهدوی🌙🌼⭐️
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
#قصّهدلبـری🌸💕 #قسمت52 هر هفته باید میومد یزد..! بیشتر از من اذیت میشد، هم نگران من بود، هم نگران
#قصّهدلبـری🌸💕
#قسمت53
عکس العملش از بچه طبیعی بهتره و از اون طرف چیزایی رو میبینم که طبیعی نیست!
هیچ کدوم از علائمش باهم هم خونی نداره.
نصفه شب درد شدیدی حس کردم، پدرم زود منو رسوند بیمارستان.
نبودن محمدحسین بیشتر از درد آزارم میداد.
دکتر فکر میکرد بچه مرده،
حتی تو سونوگرافی ها گفتن ضربان قلب نداره.
استرس و نگرانی افتاده بود به جونم که وقتی بچه به دنیا بیاد، گریه میکنه یا نه!
دکتر به هوای اینکه بچه مرده، سزارینم کرد.
هرچی رو که تو اتاق عمل اتفاق میافتاد، متوجه میشدم، رفت آمد ها و گفت و شنودهای دکتر و پرستار ها....
تو بیابون بود، میگفت: + انگار به من الهام شد.
نصفه شب زنگ زده بود به گوشیم که مادرم گفته بود بستری شده.
همون لحظه بدون اینکه برگه مرخصی امضا کنه، راه افتاده بود سمت یزد..!
#ـشرایـطکُپی: نـوش جـونـت رفـیق..!🌱