eitaa logo
بصیرت انقلابی
1.1هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
24 فایل
﷽ ❀خادم کانال⇦ ❥ @abooheydar110 ❀خادم تبادل⇦ ❥ @yale_jamal ❀خادم تبادل⇦ ❥ @Alivliollah 🍀ڜࢪۅ؏ ڦعأڶيٺ ٩٨/٠١/٣٠🍀
مشاهده در ایتا
دانلود
بصیرت انقلابی
🔸إیدی کوهین صهیونیست با تمسخر نوشته " انگشتر همان انگشتر است" 🔹یه صهیونیست دیگه هم نوشته "اگه دستمو
❌❌ 👌صهیونیست‌های خبیث و آمریکایی های کثیف!! حسابتون خیلی خیلی سنگین شده است. خوب حواستون جمع کنید. گوش درازتون باز کنید. این خط و این نشان. بد حماقتی کردید منتظر باشید✊ دو سردار بزرگ ما سردار مقاومت و سردار هسته ای، حاج قاسم و فخری زاده رو زدید آنچنان ضربه هایی بخورید و پشیمان شوید که دیگر برایتان سودی نداشته باشد. ✍ ابومفلس بصیرت انقلابی @basirat_enghelabi110
1095908_648.pdf
473.3K
اسامی پانصد دانشمند عراقی که توسط آمریکا و اسراییل و اذنابشان در بین سالهای2003'تا 2013 کشته و شدند. اینا با استقلال علمی مشکل دارند. 🆔 @basirat_enghelabi110
سلام خدمت اعضای محترم🌸 شبتون بخیر ☺️ امشب در خدمت شما هستیم با قسمت های: ✅ سیصد و سی ام ✅ سیصد و سی و یکم از مستند داستانی جان شیعه اهل سنت با ما همراه باشید...✌️
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت سیصد و سی ام 🕘 ساعتی می‌شد که همین چند قدم را با بی‌قراری بالا و پایین می‌رفتم که دیگر خسته و درمانده همانجا روی زمین نشستم، ولی جای نشستن هم نبود که جمعیت مثل سیل سرازیر می‌شد و چند بار نزدیک بود خانم‌ها رویم بیفتند که باز از جا بلند شدم. 🏻 دیگر درد ساق پا و سوزش تاول‌هایم را فراموش کرده و با تن و بدنی که از ترس به لرزه افتاده بود، خودم را میان جمع بانوانی که به قصد زیارت پیش می‌رفتند، رها کردم تا مرا هم با خودشان ببرند و باز خیالم پیش دلشوره و اضطراب همسر مهربانم بود که نگاهم از میان جمعیت دل نمی‌کَند و فقط چشم می‌دواندم تا مجیدم را ببینم. 👁 چشمانش را نمی‌دیدم ولی از همین راه دور، تپش تند نفس‌هایش را احساس می‌کردم و می‌توانستم تصور کنم که به همین یک ساعت بی‌خبری از الهه‌اش، چه حالی شده که بیش از ترس و وحشت خودم، برای پریشانی عزیز دلم گریه می‌کردم. 👥👥 دیگر چشمانم جایی را نمی‌دید و هر جا سیل جمعیت مرا با خودش می‌بُرد، می‌رفتم و فقط مراقب بودم که از میان جمع زن‌ها خارج نشوم و به مردها نخورم. 👁 حالا چشمه اشکم به جوش آمده و لحظه‌ای آرام نمی‌گرفت که پیوسته گریه می‌کردم. 🕌 دیگر همه جا را از پشت پرده چند لایه اشک‌های گرم و بی‌قرارم، تیره و تار می‌دیدم که در انتهای مسیر و در دل سیاهی شب، ماهی آسمانی پیش چشمانم درخشید و آنچان دلی از من بُرد که بی‌اختیار زمزمه کردم: ⁉حرم امام حسین (علیه‌السلام) اینه؟ 👌و بانویی ایرانی کنارم بود که سؤال مات و مبهوتم را شنید و با لحنی ملیح پاسخ داد: - نه عزیزم! این حرم حضرت اباالفضل (علیه‌السلام)! 💧پس ساقی لب تشنگان کربلا و حامل لواء امام حسین (علیه‌ السلام) که این چند روز در هر موکب و هیئتی نامش را شنیده و شیدایی شیعیان را به پایش دیده بودم، صاحب این گنبد و بارگاه درخشان بود که اینهمه از من دلبری می‌کرد و هنوز چشم از مهتاب حرمش بر نداشته بودم که همان بانو میان گریه‌ای عاشقانه زمزمه کرد: ✋🏻 قربون وفاداری‌ات بشم عباس! و با همان حال خوشش رو به من کرد: ⛺ شب و روز عاشورا، حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام) مراقب خیمه‌های زن و بچه‌های امام حسین (علیه‌السلام) بوده! تو خیمه‌گاه هم، خیمه آقا جلوتر از همه خیمه‌ها بوده تا کسی جرأت نکنه به بقیه خیمه‌ها نزدیک شه! هنوزم از هر طرفی وارد کربلا بشی، اول حرم حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام) رو می‌بینی...!!! 👥👥 و دیگر نشنیدم چه می‌گوید که بر اثر فشار جمعیت، میان مان فاصله افتاد و حالا فقط نوای نوحه و زمزمه روضه به گوشم می‌رسید. عرب‌ها به یک زبان و ایرانی‌ها به کلامی دیگر به عشق برادر امام حسین (علیه‌السلام) می‌خواندند. مردها با هم یک دم گرفته و زن‌ها به شوری دیگر عزاداری می‌کردند و می‌دیدم مست از قدح عشق حضرت اباالفضل (علیه‌ السلام) عاشقانه به سر و سینه می‌زنند و خیابان منتهی به حرمش را می‌بویند و می‌بوسند و می‌روند. ✋🏻 گاهی ایرانی‌ها دم می‌گرفتند: «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...» و گاهی عراقی‌ها سر می‌دادند: ✋🏻 «یا عباس جیب المای لسکینه...» و می‌شنیدم صدای اینهمه عاشق قد می‌کشد: ✋🏻 «لبیک یا عباس...» که هنوز پس از ١۴٠٠ سال از شهادت حضرتش، ندای یاری خواهی‌اش را صادقانه لبیک می‌گفتند که من هم کاسه صبرم سر ریز شد و نمی‌توانستم با هیچ نوحه‌ای هم نوا شوم و به نغمه قلب خودم گریه می‌کردم که نه روضه‌ای به خاطرم می‌آمد و نه شعری از بَر بودم و تنها به ندای نگاهی که از سمت حرم صدایم می‌کرد، پاسخ داده و عاشقانه گریه می‌کردم. 🏻 دیگر مجید و آسید احمد و بقیه را از یاد برده و جدا افتادنم را فراموش کرده بودم که من در میان این جمعیت دیگر غریبه نبودم و در محضر فرزند رشید امام علی (علیه‌السلام)، آنچنان پَر و بالی گشوده بودم که حالا بی‌نیاز از حرکت جمعیت با قدم‌هایی که از داغ تاول آتش گرفته بود، به سمتش می‌رفتم و اگر غلط نکنم او مرا به سوی خودش می‌کشید! 🕌 چه منظره‌ای بود گنبد طلایی‌اش در میان دو گلدسته رعنا که پیش چشمم شبیه دو دست بُریده حضرتش در راه خدا و دفاع از پسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‌آمد! 👌ولی این خشت و آهن و طلا کجا و دستان ماه بنی‌هاشم (علیه‌ السلام) کجا که شنیده بودم خداوند در عوض دو دست بُریده، به او دو بال عنایت فرموده تا در بهشت پرواز نماید! 👥👥 هر چه به حرم نزدیک‌تر می‌شدیم، فشار جمعیت بیشتر می‌شد و تنها طنین «لبیک یا عباس!» بود که رعشه به تن زمین و آسمان می‌زد و دل مرا هم از جا می‌کَند. 🕌 حالا به نزدیکی حرمش رسیده و دیگر نمی‌توانستیم قدمی پیش برویم که دور حرم، جمعیت انبوه مردان تجمع کرده و راه بند آمده بود. 🆔 @basirat_enghelabi110
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت سیصد و سی و یکم 🌌 هنوز دو سه شب به اربعین مانده و تنها به هوای شب جمعه بود که جمعیت اینطور به صحن و سرای کربلا سرازیر شده و برای زیارت اولیای الهی سر از پا نمی‌شناختند. 🏻از این نقطه دیگر گنبد و گلدسته‌ها پیدا نبود که تقریباً پای دیوار‌های بلند و پُر نقش و نگار حرم ایستاده و تنها سیل مردم را می‌دیدم. 🕌 گاهی جمعیت تکانی می‌خورد و به سختی قدمی پیش می‌رفتم و باز در همان نقطه متوقف می‌شدم که در یکی از همین قدم‌ها، صحنه رؤیایی بین‌الحرمین پیش چشمان مشتاقم گشوده شد و هنوز طول بین الحرمین را با نگاهم طی نکرده بودم که به پابوسی حرم نازنین سید الشهدا (علیه‌السلام) رسیدم. 🌷 حالا این خورشیدی که هنوز از داغ خون و عطش شعله می‌کشید، مزار پاره تن فاطمه (علیه‌ السلام) و نور دیدگان علی (علیه‌ السلام) بود که به رویم می‌خندید و به قدم‌های خسته و مجروحم، خوش آمد می‌گفت و من کجا و لبخند پسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) کجا که پیراهن صبوری‌ام دریده شد و ناله‌ام به هوا رفت. 🏴 محو حرم بهشتی‌اش، دل از پرچم عزای روی گنبدش نمی‌کَندم و پلکی هم نمی‌زدم تا نگاه مهربانش را لحظه‌ای از دست ندهم که یقین داشتم نگاهم می‌کند! ✋🏻 هر دو دستم را به سینه گذاشته و تا جایی که نفسم بر می‌آمد، به عشقش ضجه می‌زدم و از اعماق قلب عاشقم صدایش می‌کردم. بانگ «لبیک یا حسین!» جمعیت را می‌شنیدم و دست‌هایی را که پس از هزاران سال به نشانه یاری پسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بالا رفته و رو به گنبدش پَر می‌زد، می‌دیدم و من سرمایه‌ای برای اینچنین جانبازی‌های عارفانه‌ای نداشتم که تنها عاجزانه گریه می‌کردم و نمی‌دانستم چه بگویم که فقط به زبان بی‌زبانی ناله می‌زدم. 💓 دلم می‌خواست تا پای حرمش به روی قدم‌های زخمی‌ام که نه، به روی چشمانم بروم که حالا جام سرریز عشقش در جانم پیمانه شده و می‌دیدم حسین (علیه‌السلام) با دلها چه می‌کند و باور کرده بودم هر چه برایش سر و جان بدهند، کم داده‌اند که چنین معشوق نازنینی شایسته بیش از اینهاست! 🌷 بنده‌ای که در راه دفاع از دین خدا، همه دارایی‌اش را فدا کرده و در اوج تسلیم و رضایت، نه تنها از جان خود که از دلبستگی به تک تک عزیزانش بگذرد و یکی را پس از دیگری در راه خدا عاشقانه به قربانگاه بفرستد و باز به قضای الهی راضی باشد، سزاوار بیش از اینهاست! 🕊 دیگر بیش از این تاب دوری از حرمش را نداشتم و مرغ پریشان دلم به سمت صحن و سرایش پر می‌کشید و صد هزار حسرت که پهنه بین‌الحرمین از خیل عشاقش بند آمده و دیگر برای منِ بی سر و پا مجال رفتن نبود! ولی جان همه عالم به فدای کرمش که از همین راه دور، نگاهم می‌کرد و در پاسخ مویه‌های غریبانه‌ام، چنان دستی به سرم می‌کشید که دلم آرام می‌شد و چه آرامشی که در تمام عمرم تجربه‌اش نکرده و حالا داروی شفابخش همه غم‌هایم ذکر «حسین!» بود و چه شبی بود آن شب جمعه که سر به دیوار حرم حضرت ابالفضل (علیه‌السلام)، تا سحر میهمان نگاه مهربان امام حسین (علیه‌السلام) بودم. 🌌 تا اذان صبح چیزی نمانده و هنوز آشوب عاشقانه عشاق حسین (علیه‌ السلام) به آرامش نرسیده و من بی‌آنکه لحظه‌ای به خواب رفته باشم، با امام شهیدم، راز و نیاز می‌کردم. 🏻 حالا در مقام یک مسلمان اهل سنت، نه تنها برایم عزیز و محترم بود که معشوق قلب بی‌قرارم شده و به پیروی از امامتش افتخار می‌کردم که شبی را با حضور بهشتی‌اش سحر کرده و بی‌خیالِ ‌های و هوی دنیا و بی‌خبر از همسر و همراهانم، به هم‌صحبتی کریمانه‌اش خوش بودم. ⛈ ساعتی می‌شد که آسمان کربلا هم دلتنگ حسین (علیه‌السلام) شده و در سوگ شهادت غریبانه‌اش، ناله می‌زد و گریه می‌کرد تا پس از قرن‌ها، زمین کربلا را از خجالت آب کند و روی زمان را شرمنده که طفل شیرخوار خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیهم‌اجمعین) در همین صحرا با لب تشنه به شهادت رسید و ندای «العطش» کودکان حسین (علیه‌السلام) همچنان دل آب را آتش می‌زد و من به پای همین روضه‌های جگر سوز تا سحر ضجه زدم و عزاداری کردم تا طنین «الله اکبر» در آسمان قد کشید و چه شوری به پا کرد که امام حسین (علیه‌السلام) به بهای برپایی نماز، در این سرزمین مظلومانه به شهادت رسید. 📿 نماز صبح را با همان حال خوشی که پرورگارم عنایت کرده بود، خواندم و باز محو تماشای خورشید درخشان کربلا، به دیوار حرم حضرت ابالفضل (علیه‌السلام) تکیه دادم و غرق احساس خودم، به حرکت پیوسته زائران نگاه می‌کردم. ⛈ حتی بارش شدید باران و هوای به نسبت سرد سحرگاهی هم شور و حرارت این عاشقان کربلا را خنک نمی‌کرد که در مسیر بین الحرمین پریشان می‌گشتند و گاهی به هوای این حرم و گاهی به حرمت آن حرم بر سر و سینه می‌زدند. 🆔 @basirat_enghelabi110
⭕️ خبرگزاری دولتی "ایرنا‌" سریع از آرشیو خود چندعکس از شهید فخری زاده با روحانی پیدا کرده و ربط به برجام داده! ولی واقعیت اینه که نشان اهدایی به شهید فخری‌زاده داده، نشانِ خدمت به خاطر صنعت هسته‌ای بوده و ربطی به برجام ندارد؛به‌نوعی دلجویی ازیک دانشمند هسته‌ای به خاطر توقف فعالیت‌هاست! @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سخنان شهید فخری‎زاده درمورد مذاکره با آمریکا 🔹شهادت حاج قاسم نشان داد که نمی‎توان به آمریکا اعتماد کرد. زده کشته و پیغام می‎فرستد که تنش‌زدایی کنیم. 🔹این گرگ، گرگ است و تا مادامی که خوی خود را زمین نگذاشته نباید رفت پای میز مذاکره. #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
🖋دکتر مجتبی زارعی: رسول جعفریان پس از ترور دانشمند وطن و فریاد انتقام ملت از دشمن گفت فتحعلیشاه هم پس از جنگ دوم ایران و روس وارد نبرد شد و بازهم بخش دیگری از ایران را از دست داد! 🤔 سوال این است آیا مورخ مرتزق تاریخ شیعه حق دارد بزدلی خود و خاندان فاسد سلطنت را بنام ملت اسلام به دشمن گزارش کند؟! 🖇https://twitter.com/MojtabaZarei50/status/1333853365302939654?s=20 🆔 @basirat_enghelabi110
🔴اطلاعیه دفتر آیت الله مصباح یزدی درباره بیماری ایشان ♦️باتوجه به شدت یافتن بیماری این یاور راستین انقلاب و رهبری، از جمیع علما، فضلا، شاگردان، دوستان و عموم ولایتمداران و علاقمندان به ایشان تقاضا داریم با توسل به ذیل عنایت ائمه اطهار علیهم السلام برای شفای عاجل و کامل ایشان دعا کنند. ٩۹/۹/۱۱ #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
🎥 دکتر عباسی، رئیس کمیسیون انرژی مجلس: هسته ای بودنِ شهید فخری زاده را انکار نکنیم. #انتقام_سخت #شه
⭕️ فریدون عباسی رئیس سابق سازمان انرژی اتمی: اگر طایفه برجامیها شهیدفخری زاده را به نفع منافع برجامی خود مصادره کنند، دست به افشاگری میزنم - کسی بنده رامخل امنیت ملی نخواند، چیزهایی میدانم که اگرسواستفاده کنند، می‌گویم که می‌خواستند با شهید چه کنند -اوجلوی افتضاحات آنها را گرفت 👤 سيده زهرا عبداللهی @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
⭕️ خبرگزاری دولتی "ایرنا‌" سریع از آرشیو خود چندعکس از شهید فخری زاده با روحانی پیدا کرده و ربط به
⁉️⁉️ 👆البته میدونیم که همین آقایان اول کار، دانشمند هسته‌ای بودن را انکار کردند.!🙈 ولی ما با نهایت خوش بینی گفتیم که چون آقایان در روز جمعه خواب بودند و متوجه نشده بودند که دانشمند هسته‌ای مورد ترور و سوءقصد قرار گرفته اند این حرف را زدند! 👁ولی بعداً دیدیم که زیادی خوشبین هستیم. و این طور نبود که آقایان از اصل قصه ترور بی خبر باشند بلکه با کمال شیطنت و وقاحت خواستند ایشان را از لیست دانشمندان هسته‌ای جدا کنند و بگویند که ایشان یک پژوهشگر و محقق بود!!نه دانشمند هسته‌ای!! 🗣 و حتی به آقای فریدون عباسی از دانشمندان هسته‌ای که در برنامه جهان آرا گفتگوی زنده داشت، از ایشان خواسته بودند که به صدا و سیما که می روی و گفتگو زنده داری، در مورد شهید هسته ای بودن آقای فخری زاده چیزی نگو. و دانشمند هسته‌ای بودن رو اعلام نکن !! ✍حیدر زرجوعی بصیرت انقلابی @basirat_enghelabi110
شهید مجید شهریاری🕊 خاطره ای از شهید🕊 شادی روح شهدا صلوات @basirat_enghelabi110
مداحی آنلاین - این روزا روزای خوبی ندارم - جواد مقدم.mp3
8.46M
⏯ واحد احساسی (عج) 🍃این روزا روزای خوبی ندارم 🍃روزگارم بی تو داره میگذره 🎤 جوادمقدم 👌بسیار دلنشین شادی ارواح طیبه شهدا خصوصاً بصیرت انقلابی @basirat_enghelabi110
༻ ﷽༺ 🌹پیامبراکرم صلی الله علیه و آله: 💎مَن قضی لأخیهِ المُؤمِنِ حاجَةً کانَ کَمَن عَبَدَاللّه َ دَهرَهُ. 🔰کسی که حاجت برادر مؤمن خود را برآورده سازد، مانند کسی است که عمر خود را به عبادت گذرانده باشد. 📚الأمالی، طوسی، ص ۴۸۱ 🆔 @basirat_enghelabi110
✨﷽✨ 🔴 کتک‌ خوردن از همسر ✍مرحوم کاشف الغطاء از بزرگترین فقیهان عالَم تشیّع بود. اصحاب خاصّش فهمیدند که این مرد بزرگ الهى، گاهى که به داخل خانه می‌رود، همسرش حسابى او را کتک می‌زند. یک روز چهار پنج نفر جمع شدند و خدمتش آمدند گفتند: آقا آیا همسر شما گاهى شما را می‌زند؟! فرمود: بله، عرب است، قدرتمند هم هست، گاهى که عصبانى می‌شود، حسابى مرا می‌زند. من هم زورم به او نمی‌رسد. گفتند: او را طلاق بدهید. گفت: نمی‌دهم.گفتند: اجازه بدهید ما زنهایمان را بفرستیم، ادبش کنند. گفت: این کار را هم اجازه نمی‌دهم.گفتند: چرا؟ فرمود: این زن در این خانه براى من از اعظم نعمتهاى خداست، چون وقتى بیرون می‌آیم و در صحن امیرالمومنین علیه‌السلام می‌ایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز می‌خوانند، مردم در برابر من تعظیم می‌کنند، گاهى در برابر این مقاماتى که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمی‌دارد، (کمی مغرور می‌شوم) همان وقت می‌آیم در خانه، کتک می‌خورم، هوایم بیرون می‌رود. این چوب الهى است، این باید باشد.   📚کتاب‌نفس؛ انصاریان،ص ۳۲۸ 🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🚨 صوت منتشرنشده شهید هسته‌ای محسن فخری‌زاده در مورد رابطه با آمریکا و مذاکره 🔹سازش با آمریکا معنا ندارد. 🔹نمی‌شود به حرف و قول این دیو پلید اعتماد کرد. 🔹با این موجود که خوی گرگ دارد مذاکره کنیم که چه بشود!؟ بصیرت انقلابی @basirat_enghelabi110
❌❌ 💠 چنان بر آمریکا و استکبار سیلی زنید که برق آن چشمان استکبار را کور کند. امروز ایران کربلاست حسینیان آماده باشید (جهزوا انفسکم بالصلاح و السلاح) نهراسید که نمی هراسید کمربندهاتان را محکم کنید. آزادگان و احرار به پا خیزید! قدرت های بزرگ شرق و غرب می خواهند شما را در زیر چکمه ها و چنگال های کثیف و خونین خود خرد کنند که حتی آخ هم نگویید. امروز روز مقاومت است چنان بر صدام و آمریکا و استکبار غرب سیلی زنید که برق آن چشمان استکبار شرق را کور کند. امام_خمینی 📚صحیفه نور جلد ۲۰ صفحه ۱۹۵ 👈 پیام امام خمینی (ره) به مناسبت انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی 🗓مورخ: ۱۳۶۷/۰۱/۱۱ @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
❌❌ 💠 چنان بر آمریکا و استکبار سیلی زنید که برق آن چشمان استکبار را کور کند. امروز ایران کربلاست حس
👁اگر میخواهید واقعیت را بدانید👁 ❌اینها همگی فرمایشات حضرت امام راحل رضوان الله تعالی علیه به مجلس شورای اسلامی در اواخر جنگ می باشد.❌ ✋ زدن سیلی سخت را توصیه می کند که برق آن، چشمان مستکبرین عالم را خیره کند. 👌حالا که امروز دشمن به کشورمان تجاوز کرده است و در داخل کشور امنیت ماو دانشمندان ما را به مخاطره انداخته است، آقایان دعوت به خویشتن داری می کنند!! اقدام بزدلانه وجنایت کارانه در ترور ... 🙈 پناه بر خدا از سیاست یأسِ از اقدام انقلابی و ترسِ از دشمن و بی تدبیری در تمام امور از مدیران وامانده و درمانده و مرعوب از قدرت پوشالی و توخالی دشمن!! 🔴 دشمنان، چنان انفعال و بی حالی و واماندگی و درماندگی از شما دیدند که جرات و جسارت به منافع ما کردند. باز هم دعوت به صبر و متانت و خویشتنداری می کنید؟!!! ❌ این صبر نیست، بلکه ترس و حقارت است شما را به ذلت می کشاند و حساب شما را با ملت جدا می کند، ما نمی‌خواهیم که شما حسابتان از ملت جدا شود نمی‌خواهیم به اسم ملت، ذلت بخرید و در پیشگاه ملت خوار و ذلیل شوید.! 👈 لذا توصیه می کنیم که به عزتِ ملت و حکمتِ رهبر نگاه کنید و موضع بگیرید و اقدام کنید. ⭕️ نه اینکه فقط در لاک دفاعی و انفعالی، مواضع سست و بی اساس گرفته و هم خود ذلیل شده و هم موجبات سرافکندگی و شرمساری را برای ملت به ارمغان آورید. ❌ ملتِ سربلند و عزیز ایران را حقیر نبینید و تحقیر نکنید که بدجوری ذلیل می‌شوید ان موقع دیگر پشیمانی سودی ندارد. 👌 ولی می‌توانید با این روش و رویه عاقبت به خیر شوید. ✍ هادی قاسم 🆔 @basirat_enghelabi110
📌 هر روز یک فضیلت از اقیانوس بیکران 💖 📚 در کتاب شریف بحارالانوار از شخصی نقل شده که میگفت: 🕌 در حضور رسول خدا در مسجد آن حضرت بودیم نماز را به جماعت برپا داشت، سپس به محراب تکیه زد درحالی که صورتش مانند ماه در نهایت درخشندگی و کمال بود ⚜ اصحاب در اطراف آن حضرت جمع شده بودند، ناگهان نگاهی به آسمان نمود و سپس نگاهی به زمین کرد و بعد به کوه و دشت نظری افکند و فرمود: 💢 "ای گروه مسلمانان ساکت باشید خداوند شما را رحمت کند، بدانید در دوزخ دره ایست که دره *ضیاع* نامیده می‌شود در آن دره چاهی هست و در آن چاه ماری🐍هست که جهنم از آن دره و دره از آن چاه و چاه از آمار هر روز هفتاد مرتبه به خدا شکایت میکند" 🔥 عرض کردند: ای رسول خدا این عذاب دوچندانی که قسمتی از آن از قسمت دیگر شکایت می‌کند برای چه کسی است؟؟؟ 🔉 فرمود: "هو لمن یاتی یوم القیامت وهو غیر ملتزم بولایت علی بن ابیطالب" 🌋این عذاب برای کسانیست که به صحنه قیامت می آیند در حالی که به ولایت علی پایبند نبوده‌اند. 📚بحار الانوار ج39 ص250 حدیث14 🆔 @basirat_enghelabi110
2⃣دو توصیه برای سلامتی2⃣ ✔️توصیه آیت الله جاودان: تا می توانید برای سلامتی حاج آقا (آیت الله مصباح) کنید. ✔️توصیه استاد اخلاق شیخ جعفر ناصری: برای سلامتی حاج آقای مصباح، سوره را تلاوت کنید. بصیرت انقلابی @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 روحانی گفته بخاطر نیومدم لایحه بودجه رو تقدیم مجلس کنم ! ✍حالا شما بهش بگو فردا میخوایم بریم تو راکتورها بتن بریزیم تا آمریکاییا خوششون بیاد، ۷صبح با دوتا کیسه سیمان اونجاست ! @basirat_enghelabi110
💠 رئیس جمهور با طرح مجلس برای اقدام متقابل در برابر تحریم و مخالفت کرد! 👤حسن روحانی: مصوبه هسته‌ای مجلس را مضر می‌دانم! 🔹رئیس جمهور ایران که ماه هاست از ترس برای رفع مشکلات مردم در مجلس حاضر نشده است درباره تصویب کلیات مصوبه "اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها و صیانت از منافع ملت ایران در مجلس" گفت این مصوبه را برای روند فعالیت های دیپلماتیک [ جناحی] مضر می‌دانم. پ.ن👇 اگر غیر از این بود تعجب می کردیم. از شما غیر از انتظار نیست!! بعد از این همه سال مخصوصا ۷سال و اندی، از شما کاری،خدمتی ، حرکت مثبتی ندیده که منتظر دوّمش باشیم. ✍ ابومفلس @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هایی که گران تمام شد ⭕️ رحیم پور ازغدی چرا بایکوت شده است؟ 🔻نمونه‌ای از افشاگری‌ها و روشنگری‌های استاد رحیم پورازغدی که باعث شد این دانشمند برجسته توسط نفوذی‌های درون جبهه انقلابی بایکوت بشود! بصیرت انقلابی @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴واکنش نماینده مردم بندر عباس به حضور نیافتن روحانی در مجلس 👌آقای رئیس جمهور شما با نمی‌میرید!!! پ.ن.حالا شما به آقای رئیس‌جمهور اعلام کنید که فردا می‌خواهیم فلان نیروگاه را بتن بریزیم... با سه تا کیسه سیمان ساعت ۵ صبح رسیده اونجا آماده شده...😂 حالا این شما و مجلس انقلابی چند ماه آخر با رئیس‌جمهور ببینیم چه کار می کنید؟! ❌ آیا می توانید موتور خسته و وامانده دولت را در این ماه های آخر روشن کنید؟ دیدید که در قضیه و شهادت دانشمند هسته ای مان نه اعلام موضع محکم و نه حرکتی قاطع و انقلابی از دولت ندیدیم!! 👈حتی آقایان دانشمند هسته‌ای بودن ایشان را هم می خواستند انکار بکنند!! 🌑این گوی و این میدان و این هم شما یا علی ✍ حاجی گرینوف @basirat_enghelabi110
♨️پیام استاد رحیم پور ازغدی به فرمانده ی سپاه قدس سردار قاآنی 🔻استاد رحیم‌پور ازغدی نوشت:   شهادت فخری‌زاده، برای او «خیر» و برای ما «شر» بود، برای او  قصۀ « پیله و پروانه » و برای ما غصۀ «ماندن میان درودیوار» است، و محرومیت از مردی که ندانستیم چه حقی بر امنیت و پیشرفت ایران دارد و اینک چون شهید تهرانی‌مقدم، شهدای هسته‌ای  و شهیدانی که پس از این خواهیم داد، دیگر از تاریخ ایران تفکیک نخواهد شد؛ چه خورشیدهای درخشان به تاریخ ما سنجاق نشده‌اند بلکه خود تاریخ ما هستند.  ضمن آنکه اهل تعارف نیستم و اگر برادر قاآنی فرمانده من در سالهای جنگ، ما را به عضویت سپاه قدس بپذیرد در هر عملیات انتقامی در هر جای عالم که باشد شرکت میکنم بویژه اینک که  گرفتار کوتوله هایی هستیم که هوسی جز مذاکره باشیطان ندارند و نمیدانیم به کدام خدا نماز میبرند. بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
سلام خدمت اعضای محترم🌸 شبتون بخیر ☺️ امشب در خدمت شما هستیم با قسمت های: ✅ سیصد و سی و دوم ✅ سیصد و سی و سوم و پایانی از مستند داستانی جان شیعه اهل سنت با ما همراه باشید...✌️
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت سیصد و سی و دوم 🕌 زیر سقف یکی از کفشداری‌های زنانه حرم حضرت عباس (علیه‌ السلام) پناه گرفته بودم تا کمتر خیس شوم، ولی آنجا هم جای نشستن نبود که دو ردیف پله و راهروی کفشداری هم مملو از زنان و کودکانی بود که شب را همینجا سحر کرده و حالا از خستگی به خوابی سبک فرو رفته بودند. 👁 به چهره‌های پاک و معصومشان نگاه می‌کردم و دیگر می‌فهمیدم چرا اینهمه به خودشان زحمت می‌دهند تا برای امام حسین (علیه‌ السلام) عزاداری کنند که پسر فاطمه (علیهما‌السلام) عزیزتر از این حرف‌هاست! 🏻حالا من هم هوای پیراهن سیاه و رخت عزایش را کرده و دلم می‌خواست نه فقط در و دیوار خانه‌ام که همه حریم دلم را به مصیبت شهادت سید الشهدا (علیه‌السلام) پرچم عزا زده و تا نفس دارم به عشقش عزاداری کنم! 🌌 حالا ایمان آورده بودم که این شب رؤیایی در این سرزمین بهشتی، اجر کریمانه‌ای بود که پروردگارم در عوض شفای مادرم، به پاس گریه‌های شب قدر امامزاده به من عنایت کرده و امام زمان (علیه‌ السلام) به دستان مبارکش امضاء نموده بود تا در چنین شبی بر پسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) وارد شده و میهمان کربلایش باشم و حالا چه خستگی شیرینی بر تنم مانده بود که سرم را به دیوار حرم حضرت اباالفضل (علیه‌ السلام) نهادم و همچون کودکی که در دامان مادرش به آرامشی عمیق رسیده باشد، چشم در چشم گنبد حرم امام حسین (علیه‌السلام) به خوابی خوش فرو رفتم. 👁 از لحن لرزانی که اسمم را آهسته تکرار می‌کرد، چشمانم را گشودم و هنوز رو به حرم امام حسین (علیه‌السلام) بودم که از میان مژگان نیمه بازم، خورشید عشقش درخشید و دلم را غرق محبتش کرد که باز کسی صدایم زد: 🏻 «الهه...» همانطور که سرم به دیوار حرم بود، صورتم را چرخاندم و مجیدم را دیدم که پایین پله‌های کفشداری با پای برهنه، روی زمین خیس ایستاده و چشمان آشفته و بی‌قرارش به انتظار پاسخی از من، پلکی هم نمی‌زد. 🌧 همچنان باران می‌بارید که صورت و لباسش غرق آب و گِل شده بود، موهای خیسش به سرش چسبیده و هنوز باقی مانده اثر گِل عزای امام حسین (علیه‌السلام) روی فرق سرش خودنمایی می‌کرد. 🌄 در تاریکی دیشب او را گم کرده و حالا در روشنی طلوع خورشید، برابرم ایستاده و می‌دیدم با اینکه الهه‌اش را پیدا کرده، هنوز همه تن و بدنش می‌لرزد و نمی‌دانم چقدر نگاهش به دنبالم پَر پَر زده بود که چشمانش گود افتاده و بر اثر گریه و بی‌خوابی به خون نشسته بود. 🏻کمی خودم را جابجا کردم و نمی‌خواستم بانوانی که کنارم به خواب رفته بودند، بیدار شوند که زیر لب زمزمه کردم: - «جانم...» و مجید هم به خاطر حضور زنان و کودکانی که روی پله‌ها خوابیده بودند، نمی‌توانست بالا بیاید که از همانجا سر به شکایتی عاشقانه نهاد: 🏻تو کجا رفتی الهه؟ به خدا هزار بار مُردم و زنده شدم! به خدا تا صبح کل کربلا رو دنبالت گشتم! هزار بار این حرم‌ها رو دور زدم و پیدات نکردم... 👌🏻و حالا از شوق دیدار دوباره‌ام، چشمان کشیده‌اش در اشک دست و پا می‌زد که با نگاهش به سمت حرم امام حسین (علیه‌السلام) پَر کشید تا آتش مانده بر جانش را با جانانش در میان بگذارد و من با نگاهم به خاک قدم‌هایش افتادم و جگرم آتش گرفت که با این پای برهنه تا صبح در خیابان‌ها می‌دویده و حالا می‌دیدم انگشتان پای او هم مجروح شده که با لحنی معصومانه پاسخ دادم: 🏻من همون ورودی شهر شماها رو گم کردم! خیلی دنبالتون گشتم، ولی پیداتون نکردم. تا اینجا هم با جمعیت اومدم... و دلم می‌خواست با محرم اسرار دلم بگویم دیشب بین من و معشوقم چه گذشته که چشمانم از عشقش درخشید و با لحنی لبریز از لذت حضور سید الشهداء مژده دادم: ✋🏻مجید! دیشب خیلی با امام حسین (علیه‌السلام) حرف زدم، تو همیشه می‌گفتی باهاش دردِ دل می‌کنی، ولی من باور نمی‌کردم... ولی دیشب باهاش کلی دردِ دل کردم... 🏻 و مجید مثل اینکه تلخی و پریشانی این شب سخت و طولانیِ دوری از من را به حلاوت حضور امام حسین (علیه‌السلام) بخشیده باشد، صورتش به خنده‌ای شیرین گشوده شد و دستش را از همان پایین پله‌ها به سمتم دراز کرد تا یاری‌ام کند از جا بلند شوم. 🏻🏻انگشتانش از بارش باران خیس بود و شاید هنوز از ترس از دست دادنم، می‌لرزید که به قدرت مردانه‌اش بلند شدم و شنیدم تا می‌خواست مرا بلند کند، زیر لب زمزمه می‌کرد: - «یا علی!» که من هم زبان به ذکر «یا علی!» گشودم و عاشقانه قد کشیدم. با احتیاط از میان ردیف زنان و کودکانی که روی پله‌ها استراحت می‌کردند، عبور کردم و همچنانکه دستم میان دست مجید بود، قدم به زمین خیس کربلا نهادم و دیگر نگران گذشتن از میان خیل نامحرمان نبودم که شوهر شیعه‌ام برایم راه باز می‌کرد تا همسر اهل سنتش را به زیارت حرم امام حسین (علیه‌السلام) ببرد. 🆔 @basirat_enghelabi110
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت سیصد و سی و سوم و پایانی 🛌 از ترنم ترانه‌ای لطیف چشمانم را می‌گشایم و دختر نازنیم را می‌بینم که کنارم روی تخت به ناز خوابیده و به نرمی دست و پا می‌زند و لابد هوای آغوش مادرش را کرده که با صدای زیبایش، زمزمه می‌کند تا بیدار شوم. 🏻 با ذکر «یا علی!» نیم خیز شده و همانجا روی تخت می‌نشینم، هر دو دستم را به سمتش گشوده و بدن سبک و کوچکش را در آغوش می‌کشم. 👣 حالا یک ماهی می‌شود که خدا به برکت زیارت اربعین سال گذشته، به من و مجید حوریه‌ای دیگر عطا کرده و ما نام این فرشته بهشتی را به حرمت حوریه خیمه گاه حسین (علیه‌السلام)، رقیه نهاده و وجودش را نذر نازدانه سید الشهدا (علیه‌السلام) کرده‌ایم. 🚪رقیه را همچنان در آغوشم نوازش می‌کنم و روی ماهش را می‌بوسم و می‌بویم که مجید وارد اتاق می‌شود و با صورتی که همچون گل به رویم می‌خندد، سلام می‌کند. 🏻باز ایام اربعینی دیگر از راه رسیده که شوهر شیعه‌ام لباس سیاه به تن کرده و امسال نه تنها مجید که منِ اهل سنت هم از شب اول محرم به عشق امام حسین (علیه‌السلام) لباس عزا پوشیده و پا به پای آسید احمد و مامان خدیجه، خانه‌ام را پرچم عزا زده‌ام که حالا پس از هزاران سال و از پسِ صدها کیلومتر فاصله، او را ندیده و عاشقش شده‌ام! 💓 که حالا می‌دانم عشق حسین (علیه‌السلام) و عطش عاشورا با قلب سُنی همان می‌کند که با جان شیعه کرده و ایمان دارم این شور به پا خاسته در جان عشاق، جز به شعار عاشقی عیان نشده و ارمغانی جز تقرب به خدا و تبعیت از دین خدا ندارد! 🛌 هر چند به هوای رقیه نمی‌توانیم در مراسم اربعینِ امسال، رهسپار کربلا شویم و از قافله عشاق جا مانده‌ایم، اما قرار است امروز به بهانه بدرقه آسید احمد و خانواده‌اش تا خروجی بندر برویم و رایحه حرم امام حسین (علیه‌السلام) را از همین مسیری که به کربلا می‌رود، استشمام کنیم. 🏻مجید رقیه را از آغوشم می‌گیرد تا آماده بدرقه عشاق اربعین شوم و با چه شیرین زبانی پدرانه‌ای با دخترش بازی می‌کند و چه عاشقانه به فدایش می‌رود که رقیه هم برکت کربلاست... 🔚 پایان. 🆔 @basirat_enghelabi110