😥😢به ياد بچّه هاي كشته شده اش روضه مي خواند
مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در منزل حاجی صفری (آریاشهر)، در سال 1398 قمری می فرمود:
مي خواهم يك مصيبت مختصري بخوانم، خيلي جانگذار است. يك مقدّمه اي دارد.
من سه تا خواهر و چهار برادر داشتم. يك خواهر من، نزديك بيست و هشت سال قبل فوت شد. مادرم به او علاقه داشت. وقتي كه فوت كرد، مادرم خيلي بي تابي كرد. اگر من به داد مادرم نمي رسيدم، خودش را از ناله و گریه زياد تلف كرده بود. من چون اكبر اولاد ذكور او بودم، مي آمدم مادرم را بغل مي گرفتم، يك قدري تسلّي مي دادم، يك قدري از حال گريه و انقلاب مي افتاد. اين خواهر من يك دختر بچّه اي داشت سه چهار ساله كه حالا بزرگ شده است و اولاد و عروس و داماد دارد.
دو الی سه روز اوّل هرطور بود مادر را نگه داشتيم. زمانیکه اين بچّه جلوی مادر من مي آمد، مادر من گريه مي كرد. او را بغل مي گرفت! او را می بوسید و به یاد دخترش می افتاد. قربان مادرت بروم، كجا رفته است؟ چقدر چشم هايت شبيه به اوست، او را بغل مي گرفت و انقلاب راه مي انداخت و ناله مي زد. ما ناچار بوديم برويم مادرمان را آرام كنيم، و بچّه را هرطوري كه هست برداريم و دور كنيم. عاقبت ديديم چاره نداريم، بايد اين بچّه را به رؤيت مادرمان نرسانيم، زیرا تا چشمش به او ميافتد، ياد بچّه اش مي افتاد. کاری کردیم كه مادرمان اين بچّه را، هفته اي يك مرتبه، بلکه ده روز يك مرتبه ببيند. يك روزي من در خانه نشسته بودم، يكي از برادرهايم همين بچّه خواهرم را آورد.، تا مادرم چشمش به او افتاد، باز دويد و پريد و او را بغل گرفت و روي زانويش نشاند و بوسيد و بویيد و باز هم بنا كرد روضه خواني كردن. مادرت كجاست؟ مادرت چه شد؟
در آن روز، يك منظره اي و يك خاطره اي از جلو فكر من عبور كرد و مرا منقلب كرد، چه انقلابي! بنا كردم هاي هاي گريه كردن. خواهرها و برادران کوچک من هم به گریه افتادند. گريه خيلي شديد شد. يك قدري كه گريه كرديم، به من گفتند: شما هم كه امروز منقلب شدي؟ گفتم: انقلاب من براي مادرم نبود، يك قضيّه اي يادم آمد كه اگر بگويم شما هم منقلب مي شويد. گفتند: چه قضیّه ای؟ گفتم: اين مادر من، هفت تا اولاد داشت، يكي از دنیا رفت، مادر، اين طور بي تاب شده است. هر وقت چشم او به نوه اش مي افتد، اين انقلاب را راه مي اندازد. من به فكر مادر ابوالفضل علیه السلام افتادم. چهار تا رعنا پسر، مثل شاخ شمشاد از دستش رفته اند.
کَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْ
وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ
چهار تا پسرش رفته است. از حضرت ابوالفضل علیه السلام يك پسر بچه به نام عُبيدالله بن عباس مانده است. آقا! اين مادر دلسوخته دست اين بچّه را مي گرفت و به قبرستان بقيع مي آمد. در یک نقطه معیّن آن، عزاخانه امّ البنين علیه السلام است. می آمد و آنجا می نشست، بچّه را روي زانوي خود مي نشاند و به ياد بچّه هاي كشته شدهاش روضه مي خواند، مردم هم جمع مي شدند. اين كيست؟ اين امّ البنين است، مادر ابوالفضل که عزاي بچّه هايش را گرفته است. اين بچّه را روي زانوي خود مي گذاشت و با يك سوز و گدازي شعر می خواند. مردم حلقه مي زدند و به حال اين زن گريه مي كردند. حتّي مروان با آن شقاوت قلبش مي آمد و منقلب مي شد.
لا تَدعُوَنّي وَیكَ اُمَالبنين
فَالیَومَ أصبَحتُ وَ لا مِن بَنینٍ
مردم من را از اين به بعد ام البنين نگویيد. چرا؟ يك وقتي بود که چهار پسر داشتم، قامت آنها مانند شمشاد بودند، امّا حالا بچّه هاي من زير خاك هستند و ناله مي كرد.
عباسم! پسر بزرگم! به من یک خبرهایي دادند، خدا كند دروغ باشد، مادر، به من خبر دادند دو تا دست رعناي تو را بريدند، بدنت را بي دست كردند. مادر، قربانت برود. اگر دست مي داشتي جراًت نمي كردند جلوي تو بيايند. به من خبر داده اند بر فرق سر تو عمود آهن زده اند.
(سخنرانی های منزل حاجی صفری در آریاشهر تهران، شب9 محرم 1398 قمری)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✍امام صادق علیه السلام فرمودند:
«آنگاه که اصحاب امام حسین علیه السلام شهید شدند و ایشان تنها ماند، فرشتگان بسوی خدا ضجّه زدند و گریه کردند و گفتند: پروردگارا! با حسین علیه السلام پسر پیغمبرت، چنین رفتار کنند؟ پس خداوند نور حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه) را به آن ها عرضه کرد و فرمود: «با مهدی انتقام او را میگیرم»
📚 اصول کافی ج ١ ص ٤٦٥
✨أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ✨
⭕️ آنتوان بارا اسلام شناس مسیحی:
"اگر #حسین از آنِ ما بود، در هر سرزمینی برای او #بیرقی بر می افراشتیم و در هر روستایی برای او منبری برپا می کردیم و مردم را با نام حسین به #مسیحیت فرا می خواندیم."
🔻فقط مقایسه کنید با شهرداری اصلاحطلب تهران که حاضر نشده شهر رو به پرچمهای اباعبدالله(علیه السلام) مزین کنه و بعد از کلی انتقاد گفتن پارچه مشکی نایاب شده و ما مثل هیئت نیستیم، از پنجم به بعد پرچمها و پارچهها رو نصب میکنیم‼️
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#لبیک_یا_حسین
✨﷽✨
↯↯ #تـلـنـگــــــــــــر ↯↯
⬅️ چه خوب میشود امشب ...
کسانی که مدتی است نماز نمیخوانند
با امام حسین علیهالسلام عهد ببندند و مجدد به خداوند برگردند و نمازخوان شوند.
⬅️ چه خوب میشود امشب ...
بانوانی که با بیحجابی و لباسهای تحریک آمیز به خیابانها میآیند با حضرت زینب سلام الله علیها عهد ببندند و با حجابِ خود به خداوند و رضای او برسند.
⬅️ چه خوب میشود امشب ...
جوانان با حضرت علیاکبر علیهالسلام عهد بسته و با پاکی و عفت خود را شبيه آن حضرت نمایند و عهد ببندند از نگاههای حرام از این به بعد چشم بپوشند.
⬅️ چه خوب میشود امشب ...
مادران، قصهٔ عموی مهربانِ
حضرت علیاصغر علیهالسلام
و حضرت رقیه سلام الله علیها را بگویند که برای آب رساندن به آنان چگونه جان خود را فدا کردند.
⬅️ چه خوب میشود امشب ...
همه مردم تصمیم بگیرند به یکدیگر کمک کنند، دست نيازمندان را گرفته و به پدر و مادر خود چه از دنیا رفتهاند و چه زندهاند محبت کنند.
#زن_ولایی
#نقش_زنان_در_کربلا
🚩 حماسه آفرینی زنان در #کربلا
🔻نقش های پیدا و پنهان زنان در کربلا
نقش زنان در کربلا و عاشورا، این قطعه جانسوز از تاریخ بشریت را بررسی میکنیم، تا گواهی برای عظمت و شرافت زنان وارسته باشد و نام بلند آنان، بر تارک تاریخ جاودانه بماند .
🔰نقش آفرینی زنان در واقعه کربلا را میتوان در چهار مقطع زمانی و به عبارتی، از چهار منظر، مورد بحث و بررسی قرار داد تا این گونه حق مطلب بهتر ادا شود:
1⃣ زنان نقش آفرین قبل از وقوع حادثه کربلا و به عبارتی، زمینه سازان این پدیده عظیم
2⃣نقش آفرینان در واقعه کربلا و حضور مستقیم زنان در میدان مبارزه
3⃣زنان اثرگذار در دوران اسارت، قبل از رسیدن به مدینه منوره
4⃣ زنان نقش آفرین پس از اتمام واقعه کربلا و اسارت عزیزان ابا عبدالله الحسین (علیهالسلام).
ادامه دارد...
#زن_مسلمان
#الگوی_سوم_زن
#زن_مسلمان
#نقش_زنان_در_کربلا
🚩 حماسه آفرینی زنان در #کربلا
🔻 زنان نقش آفرین قبل از وقوع حادثه کربلا1
🌿 ماریه بنتسعد بانویی شجاع و فداکار و از شیعیان مخلص بصره بود.
منزل این بانوی با شهامت، محل تجمع شیعیان بصره بود و به عنوان یک پایگاه فرهنگی برای انتشار فرهنگ شیعی و مناقب و فضایل اهل بیت (علیهمالسلام) از آن استفاده میشد. در جریان کربلا بسیاری از افرادی که در این منزل رفت و آمد داشتند، به یاری امام حسین (علیهالسلام) شتافته و به سوی کوفه رهسپار شدند.
📚 جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 396 .
از آن جا که قیام امام حسین یک حرکت فرهنگی بود و برای احیای سنتخدا و رسول گرامی او صورت گرفت و تنها یک حماسه احساسی و سیاسی نبود، میتوان به نقش مهم چنین پایگاههای مردمی پی برد؛
زیرا همیشه بسترسازی فرهنگی و پی ریزی مبانی و اصول، جهت قیامهای جهانی، از مکانهای کوچک آغاز میشود؛ همان گونه که نقطه آغازین اسلام از منزل زیدبن ارقم بود و بعدها گسترش جهانی یافت.
ادامه دارد...
#الگوی_سوم_زن
#زن_ولایی
خانم سنجری از قم
پاسخگوی #مسابقه_چهارم
تا روز محشر پرچمت بالاست عباس
مدیون کام خشک تو دریاست عباس
گرچه به ظاهر مادرت امّ البنین است.
ا ما به باطن مادرت زهراست عباس
پشت و پناه اهل بیتی یا اباالفضل
دلگرم نامت زینب کبراست عباس
یک رکن عاشورا اگر نام حسین است
نام تو هم یک رکن عاشوراست عباس
بر ارمنیها هم کراماتت رسیده
لطف و کریمی تو یک دنیاست عباس
بابُ الحوائج منسبی شایستهی توست
محشر دخیلت دستهای ماست عباس
شرمندهی لبهای تو آب فرات است
کی مثل تو هم تشنه! هم سقّاست؟ عباس
اهل حرم در انتظار تو نشستند
دیدند که در علقمه غوغاست عباس
دیدند که با قدِّ خم برگشته مولا
داغ غم تو از رخش گویاست عباس
آمد حسین و خیمه ات را واژگون کرد
یعنی که افتاده دگر از پاست عباس
گفتا؛ از این پس من علمداری ندارم
بی تو حسین فاطمه تنهاست، عباس
گفتا به زینب؛ زیور از دستت دَرآور
شام غریبان بی تو واویلاست عباس
شش ماهه، لب تشنه، به آغوش رباب و
لبهاش مثل خشکی صحراست عباس
من با سکینه از تو و قولت چه گویم
حال تو را از من اگر که خواست؟ عباس…»