هدایت شده از روشنا
دیدین انگار خدا از دستش در رفته و تو چهره و منِش بعضیا کیلو کیلو پودر جذابیت ریخته؟!
حاج آقا امامکاظم(ع) هم جزو همون دسته از آدما بوده.
حتی این قابلیت روی گنبد امامکاظم هم install شده. وقتی میری کاظمین انگار رفتی تو بهارخوابِ خونهی بابابزرگت، روی پاهاش دراز کشیدی و اون داره برات قصه ی قدیم ندیماش رو تعریف میکنه.
حاکمای پدصگِ زمانه ی امامکاظم که خیلی هم ادعای آخوندیشون میشده(یعنی منصور و مِیتی و هارون)جوری بدقلق و خانخار بودن و عمه هاشون رو دوست نداشتن که انگار خدا هیتلر و چنگیز و علی کریمی رو ریخته توی میکسر و با این ترکیب سم، وجود اینا رو شکل داده.
وقتی میدیدن امامکاظم میتونه با یه واژه، تو قلبِ آدما وِلوله و جرقههای عمیق راه بندازه، هی مینداختنش تو زندان و حصر خانگی...
ولی امامکاظم همچنان بلد بوده که چجوری از توی تاریکی ها بدرخشه. میدونید که! ستارهها ذاتشون اینه!
مثلا یکی از زندانبانهایحاجآقا امامکاظم(ع)، اسمش "سندی" بوده. ولی خب اونقدر جلف نبوده که سی دخت هاجرو خودشو تو گِل بپلکونه. نه تنها عنُق و پوکر بوده بلکه میشه گفت الگوی پرویز ثابتی توی شکنجه و خانخاری هم بوده.حکومت انقدر به "سندی" اعتماد داشته که امام کاظم رو میسپره دست اون تا تو زیرزمین خونه ی خودش حاج آقا امام کاظم رو محبوس نگه داره.
البته "سندی" همینجوری ومپایر و وحشی نموند. دست مهربون و شایندارِ ائمه به سرِ هرکسی بخوره و نوازشش کنه از این رو به اون رو میشه.
خانواده ی سندی کم کم یه دل که نه، ۳۴ تا دل هم از همسایهها قرض میگیرن و عاشق امامکاظم میشن. وقتی وضع زندگی امام رو میدیدن، وقتی میدیدن در عین بیچارگی بازم چارهش خداست، وقتی صبوریِ امام رو در برابر بدرفتاریاشون میدیدن کم کم یخشون آب میشه.
میگن تا دونسل از بچه های "سندی" همشون مرید اهل بیت میشن و تعصبشون رو میکشن...
نوهش هم میشه یکی از شعرای زلف پریشونِ شیعه و ازش یه دونه حمیدرضا برقعیِ شسته رفته و علوی درمیاد.
از سر زبونِ امام کاظم هم نگم براتون آقا. یه بار هارون میاد امام رو دعوت میکنه تو کاخ باکینگهامی که با پول بیتالمال برای خودش دست و پا کرده بوده. میگه: "حالا این فدک فدک که انقدر براش جز و پر زدین کجا هست؟! بگید قبالهش رو به نامتون کنم این قائله ها رو ختم کنین."
امام کاظم هم مودبانه نقشه رو میذاره جلوی هارون و میگه: "حالا که میخوای فدک رو به ما پس بدی یه خودکار قرمز بده تا برات بگم میشه از کجا تا کجا!"
خودکار رو میگیره و از شرق نقشه تا غرب نقشه یعنی تمومِ حکومت اسلامی رو علامت میزنه...
در تاریخ ذکر نشده ولی به نظرم اصحاب و وزرا و حضار همه از شدت گنگِ بالای این حرکت شروع به گاز گرفتن دیوارها و خنج زدن صورتها و چاک دادن لباسها کردن.
اگه بخوام حرکت امام رو تفسیر کنم منظورشون این بوده که حاجی کل حکومت اسلامی واس ماس! واسه ی ما ژست کریمخانی نیا. اگه مردم طبق معمول گول خوردن و حکومت رو دادن به شما شلغم تپهایهای عباسیانی دلیل نمیشه که برای ما از این حرکتا بزنی و خودت رو بچه زرنگ و گنگستر شهر بغداد بدونی! اون موقع که تو داشتی تو کوچه با رفیقات پاسور بازی میکردی من سر کلاس نشسته بودم و با بابا صادقم(ع) و ابوحنیفه بحث ساینتیفیکی میکردیم و براشون مکانیک سیال رو شرح میدادم. فدک تموم حکومتاسلامیه. افتاد؟!
اگه زمان امام کاظم بودیم و میتونستیم براش هشتگ بزنیم #جای_نخبه_در_زندان_نیست دلم خنکتر میشد! شاید اون موقع اینقدر این هشتگ رو واسه چارتا جوجه جاسوس هدر نمیدادید.
حالا از بحث دور نشیم. داشتم میگفتم.
یا مثلا یکی از دفعاتی که امامکاظم تحت تعقیب بوده و با لباس مبدل و ناشناس از این روستا به اون روستا میرفته یه غاری رو توی دل کوه کشف میکنه.
میره تو غار میبینه یه مرد مسیحی اونجاست. امامکاظم شروع میکنه باهاش حرف زدن و نصرانیِ مذکور تا به خودش میاد میبینه شده شیعه ی ۱۲ امامی.
امام توی همون یه برخورد با چندتا بحث علمی و منطقی طرف رو مسلمون میکنه.
یعنی حتی تو اوج درگیری و اوضاع اکشنِ زندگیش هم رسالتش رو یادش نمیره.
واسه ی بیشتر دونستن از امام کاظم هم میتونین انسان ۲۵۰ ساله(حلقهدوم)، منتهیالآمال و سریال "باب المراد" رو ببینید.
دعای جوشنصغیر هم کار انتشارات ایشونه.
امامکاظم اطرافش هاله های نوری داره که آدمو تو خودش حل میکنه.
انقدر نور ازش تشعشع میکنه که بچهش میشه شمس الشموس. نور علی نور...
انقدر ما رو دوست داره که پسر کاکلزری و دختر نازپریش رو سپرده به ما ایرونیا!
انقدر رنجدیده و صبور و در عین حال متبسم و مهمون نواز هست که اگه باهاش حرف بزنی زود سین کنه و رسیدگی.
اگه واسه درمونِ دردِ این زانوهای خسته و زمینخورده دنبال پماد میگردین دارالشفای حاج موسیِ کاظم و نوه ی قشنگش پیشنهاد منه.
#حروف_چینی
https://eitaa.com/roshana_ir
http