هدایت شده از ❣️فقط کلام شهید❣️
#خاطرات_شهدا
●همه جور شاگردی داشت. از حزب اللهی ریش دار تا صورت تراشیده تیریپ آرت. از چادری سفت و سخت تا آنها که مقنعه روی سرشان لق می زد.
یک بار یکی از همین فکلیها همراه دوست محجبه اش آمده بود پیش دکتر. پیش پای هردوشان بلند شد. جواب سؤالات هردوشان را داد. هردوشان را هم خطاب میکرد «دخترم». اذان گفتن . نگفت «بروید بعد نماز بیایید» . همان جا آستین هایش را بالا زد. سجادة کوچکی در دفترش داشت که هروقت فرصت نماز جماعت نبود، در دفتر نماز اول وقتش را می خواند.
●یک سال بعد، آن دختر فکلی، در صف اول نماز جماعت دانشگاه بود و قرآن بعد از نمازش ترک نمی شد. شهید دکتر مجید شهریاری این طور شاگرد تربیت میکرد.
📎پ ن:تنها آنهایی ترور میشوند که وجودشان دریچہۍ تنفس استڪبار را میبندد، آنقدرکہ مجبور شوند، آنهاراحذف فیزیکی، یعنے #ترور کنند...
#سالروز شهادت💔
هدایت شده از شرطه الخمیس
#خاطرات_شهدا
حکم!
از فرماندهی لشکر، حکم فرماندهی تیپ را برایش آورده بودند. سریع با فرمانده لشکر تماس گرفت و گفت: "من باید فکر کنم. همینطوری که نمیشود!" فردا که دوباره آمدند، حاجی به حكم فرماندهی تیپ، جواب مثبت را داد. من که از این قضیه تعجب کرده بودم، به حاجی گفتم: "چرا همان دیروز جواب مثبت ندادید؟!"
حاجی هم گفت: "دیروز در آن حالت نمیتوانستم فکر کنم و تصمیم بگیرم. راستش رفتم و باخودم فکر کردم، امروز که مرا به فرماندهی تیپ منصوب کردند، اگر چند روز دیگر بخواهند این مسئولیت را از من بگیرند و بگویند: «از این پس باید به عنوان یک رزمنده ساده در جبهه خدمت کنی.»، من چه عکس العملی نشان خواهم داد؟
...اگر ناراحت و غمگین شوم، پس معلوم میشود برای رضای خدا این مسئولیت را قبول نکردهام. ولی اگر برایم فرقی نداشت، مشخص میشود که این مسئولیت را برای رضای خدا و به دور از هوای نفس قبول کردهام و فرقی ندارد که در کجا خدمت کنم. چون دیدم اگر بخواهند مسئولیت فرماندهی تیپ را از من بگیرند، برایم فرقی ندارد، لذا قبول کردم."
🌹خاطره ای به یاد #فرمانده_شهیدسردارحاج_حسین_بصیر (قائم مقام فرمانده لشکر ویژه ۲۵ کربلا)
📚 کتاب "پا به پای باران"، صفحه ۵۸
⚘ یاد شهدا را زنده نگه داریم با ذكر جمیل صلوات
https://eitaa.com/daremtedadghadir