🔰خاطراتی از بسیجی #شهید_سید_مرتضی_آوینی
🔹با یک شاخه گل مریم به دیدارش رفتم در دفتر ماهنامه سوره اولین
بار بود او را میدیدم- دست دادیم، یک دیگر را بوسیدیم. اتاقش بوی کاغذ، بوی گل مریم (که میگفت مریم را بیش از هر گلی دوست دارد) و بوی سادگی نجیبانه ای میداد. نشستیم و از همه چیز سخن گفتیم، اما نه از همه کس- اگر رشته کلام میرفت، که ذره ای غیبت و بدگویی آلوده شوی، سکوت میکرد، لبخند میزد و حرف دیگری را پیش میکشید.
👈خاطرات: به روایت دیگران
#لاله_ای_در_فکه
🌸بصیرت خانواده 🌸
@basiratekhanevadeh