eitaa logo
بصیرت ظهور
6هزار دنبال‌کننده
76.2هزار عکس
44.6هزار ویدیو
264 فایل
امام علـی (ع): فکر تو گنجایش هر چیزی را ندارد، پس آن را برای آنچه مهم است فارغ گردان. *تــوضیح:ما اخبار و .... مطالب مهم را در کانال جهت اطلاع اعضای محترم قرار می دهیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
ملاقات با 💞امام زمان عج 💞 مـرحـوم «ميـزراى قمــى» صـاحــب قـوانيــن نقــل مـى كنـد كـه: من با «علا ّمه ى بحرالعلوم» به درس آقا «باقر بهبهانى» مـى رفتـيم و بـا او درسـها را مباحثه مى كرديم و غالبا لازم بود كه من درسها را براى سيد بحرالعلوم تقرير مى نمودم. زيرا او استعدادش زياد نبود و لذا اين كار را مى نمودم. تا اينكه من به ايران آمـدم، پـس از مـدتى بـين علمـاء و دانـشمندان شـيعه سـيد بحرالعلوم به عظمت و علم معروف شد. من تعجب مى كردم، با خود مى گفتم، او كه اين استعداد را نداشت، چطور بـه ايـن عظمت رسيد؟ تا آنكه موفّق به زيارت عتبات عاليات عراق شدم، در نجف اشرف سيد بحرالعلوم را ديدم، در آن مجلس مسأله اى عنوان شد ديدم، جدا او درياى مواجى است! كه بايـد حقيقتاً او را بحرالعلوم ناميد. روزى در خلوت از او سؤال كردم: آقا ما كه با هم بوديم، آن وقت ها شما اين مرتبـه از استعداد و علم را نداشتيد بلكه از من در درسها استفاده مى كرديـد، حـالا بحمداللّـه مى بينيم، در علم و دانش فوق العاده ايد. فرمود: ميرزا ابوالقاسم، جواب سؤال شما، از اسرار است! ولى به تو مى گويم، اما از تو تقاضا دارم، كه تا من زنده ام، به كسى نگوئید من قبول كردم، ابتدا اجمالاً فرمود: چگونه اين طور نباشد و حال آن كـه حـضرت «ولى عصر» ارواحنا فداه مرا شبى در مسجد كوفه به سينه خود چسبانيده. گفتم: چگونه خدمت آن حضرت رسيديد؟ فرمود: شـبى بـه مـسجد كوفـه رفتـه بـودم، ديـدم آقـايم حـضرت «ولـى عـصر» (عليه السلام) مشغول عبادت است، ايستادم و سلام كردم، جوابم را مرحمت فرمـود و دستور دادند، كه پيش بروم! من مقدارى جلو رفتم، ولى ادب كردم، زيـاد جلـو نـرفتم فرمودند: جلوتر بيا، پس چند قدمى نزديكتر رفتم، باز هـم فرمودنـد: جلـوتر بيـا، مـن نزديك شدم، تا آنكه آغوش مهر گـشود و مـرا در بغـل گرفـت، بـه سـينه ى مبـاركش چسباند، در اينجا آنچه خدا خواست به اين قلب و سينه سرازير شود، سرازير شد. 👈 👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor
ملاقات با 💞 امام زمان عج 💞 مرحوم آیة اللّه آقاى سيد «ابوالحسن اصفهانى»از مراجـع معروف زمان ما است. او مكرّر خدمت حضرت «بقيةاللّه» ارواحنا فداه رسـيده كه من جمله قضيه زير است. در كتاب « گنجينه ى دانشمندان» از علاّمه ى متتبع مرحوم آقاى حاج سيد «محمد حسن ميرجهانى» (قدس سـرّه) نقـل مى كند كه او فرمود: يكى از علماء زيدى مذهب، به نام «بحرالعلوم» كه در يمن سكونت داشت و منكر وجود مقدس حضرت «ولى عصر» ارواحنا فداه بود، به علماء و مراجع آن وقت نامه ها نوشت واز آنها براى اثبات وجود مقدس آن حضرت دليل مى خواست. آنها به او جواب مى دادند، ولى او قانع نمى شد. تا آنكه نامه اى براى مرحوم سيد «ابوالحسن اصفهانى» نوشـت و از ايـشان جـواب خواست، مرحوم آقاى آية اللّه اصفهانى در جواب نامه نوشته بودند، كـه اگـر شـما بـه نجف بيائيد پاسخ شما را شفاهى خواهم داد. لذا «بحرالعلوم يمنى» با فرزندش سيد ابراهيم و جمعى از مريدانش به نجف اشرف مشرّف شدند و بحرالعلوم به خدمت مرحوم آية اللّه سيد ابوالحسن اصـفهانى رسـيد و به او گفت: من طبق دعوت شما به اين مسافرت آمده ام، اميد است جوابى را كه وعـده فرموده ايد به من بدهيد، تا استفاده کنم مرحوم آية الله اصفهانی فرمودند: فردا شب به منزل ما بيائيد، تا جواب سؤال شـما را بدهم. بحرالعلوم و پسرش شب بعد به منزل مرحوم سيد ابوالحسن اصفهانى رفتند، پـس از صرف شام و نقل مطالبى درباره ى وجود مقدس آن حضرت و رفتن ميهمانان ديگـر و متفرّق شدن آنها و گذشتن نيمى از شب. مرحوم آ یة اللّه اصفهانى به خدمتکارشان مشهدى حسين فرمودند: چراغ را بـردار و بـه بحرالعلوم و فرزندش گفتند برويم تا خود آن حضرت را ببينيم. آقاى ميرجهانى فرمودند: ما كه آنجا حاضر بوديم، خواستيم با آنها بـرويم، آيـةاللّـه اصفهانى فرمودند: شما نيائيد فقط بحرالعلوم با پسرش بيايند. آنها رفتند ما نفهميديم كه به كجا رفتند، ولى فرداى آن روز كه من بحرالعلوم يمنى و فرزندش را ملاقات كردم و از جريان شب قبل سؤال نمودم او گفـت: بحمداللّـه مـا مشرّف به مذهب شما شديم معتقد به وجود مقدس حضرت «ولى عصر» (عليه السلام) گرديديم. گفتم: چطور؟ فرمود: آقاى آ یة اللّه اصفهانى حضرت «ولى عصر» (عليه السلام) را به ما نشان داد. پرسيدم: چگونه او حضرت «بقيةاللّه» را به شما نشان داد؟ گفت: وقتى ما از منزل بيرون آمديم، نمى دانستيم بـه كجـا مـى رويـم، تـا آنكـه در خدمت آية اللّه اصفهانى به «وادى السلام» وارد شديم در وسط وادى السلام محلّى بود كه آن را مقام حضرت "ولى عصر علیه السلام" می گفتند آية اللّه اصفهانى وقتى به در مقام رسيد چراغ را از مشهدى حسين گرفـت و تنهـا مرا با خود به داخل مقام برد، در آنجا وضويش را تجديد كرد. پسرم به اعمال او مى خنديد، آنگاه چهار ركعت نماز در آن مقام خوانـد و كلمـاتى گفت: كه آن را نفهميديم، ناگهان ديديم، آن فضا روشن شد در اينجا پسرش مى گفـت: در اين موقع من بيرون مقام ايستاده بودم، پدرم بـا مرحـوم سـيد ابوالحـسن اصـفهانى داخل مقام بودند، پس از چند دقيقه صداى پدرم را شـنيدم، كـه صـيحه اى زد و غـش كرد. نزديك رفتم ديدم، آ یة اللّه اصفهانى شانه هاى پدرم را مى مالد، تا بهوش بيايد وقتـى از آنجا برگشتيم پدرم گفت: حضرت «ولـى عـصر» (عليـه الـسلام) را ديـدم و او مـرا مشرّف به مذهب شيعه اثنى عشرى فرمود و بيـشتر از ايـن، خـصوصيات ملاقـاتش را نگفت و پس از چند روز به يمن برگشت و چهار هزار نفر از مريدانش را شيعه دوازده امامى کرد. 👈 👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor
ملاقات با 💞امام زمان عج💞 مرحوم «علاّمه سيد بحرالعلوم» (رضوان اللّه تعالى عليه) از كسانى اسـت كـه مكـرّر خـدمت حـضرت «بقيـة اللّـه» ارواحنا فداه رسيده، كرامات باهره اش را همگان از علماء بـا تجليل و ستايش نقل نموده اند. محـدث قمـى (ره) در كتـاب رجـال خـويش، هـشت حكايت در رابطه با كرامات آن بزرگوار و تشرّفات مكرّرش به حضور حضرت «صاحب الامر» (عجل اللّـه تعـالى فرجـه الشّريف) نقل مى فرمايند، كه از يكى از آنها چنين بر مى آيـد كه حضرتش او را از فرط علاقه و محبت در بغل گرفته و بر سينه خود مى فشرده اند... . چگونه مشتاقان اين چنـين بـه صـفات ملكـوتى پيونـد مى گيرند، كه اين گونه مدارج عاليه خويش را طى مى كننـد؟ و چگونـه مـوطن نفـس خـويش را آن چنـان بـه قداسـت مى کشند که بر سینه حجت خدا جای می گیرند آن روز برخلاف هميشه علاّمه بحرالعلوم را ديدند كه در مقابل حرم مطهر حضرت اميرالمؤمنين (سلام اللّه عليه) ايستادند و به جاى ذكـر و زيـارت بـا نـواى دلنـشين در حالى كه اشك در چشم و شور در دل دارند اين شعر را زمزمه مى كنند: «چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنيدن» بعد كه از آن بزرگوار جوياى علّت مى شوند، علاّمه مى فرمايند: چون خواستم وارد حرم مطهر بشوم، چشمانم به وجـود نورانى حضرت «حجت » (صلوات اللّه عليـه) افتـاد، كـه در قسمت بالاى سر نشسته اند و با صداى روح بخشـشان آيـات كلام اللّه مجيد را تلاوت مى فرمايند. چون آن نواى جانفزا را شنيدم كلمات آن مصرع بر زبانم مترنّم گـشت و چـون وارد حرم شدم، حضرتش قرائت كـلام اللّـه را پايـان دادنـد و از حرم بيرون تشريف آوردند. منبع: بحارالانوار جلد۵۳ صفحه۳۰۲ 👈 👇 http://sapp.ir/basiratezohor بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor