#خدایا دلم که برایت تنگ می شود،
با آنکه می دانم همه جا هستی ،😃
اما به آسمان نگاه می کنم ،😐
چرا که آسمان سه نشانه از "تو" دارد:
بی انتهاست...🌷
بی دریغ است...🌹
و چون یک دست مهربان،🌸
همیشه بالای سر ماست...🌺
#دلنوشته
بصیرت ظهور &تلگرام👇
telegram.me/basiratezohor
سروش👇
sapp.ir/basiratezohor
ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
🆔 @Haj_Ghasem1
هدایت شده از بصیرت ظهور 313
🍃🌹
#خدایا
بانام توآغاز میکنم
شروع هرلحظه را
ای که زیباترین
علت هرآغازی !
امـروزم را
با تلاش ومهربانی
به تومی سپارم
یارویاورم باش ای پروردگار جهانیان.
#صبحتون بخیر
بصیرت ظهور &تلگرام👇
telegram.me/basiratezohor
سروش👇
sapp.ir/basiratezohor
ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
🆔 @Haj_Ghasem1
#یتیم_حقیقی
✍میگفت:
#یتیم فقط کسی نیست که پدر و مادرش را از دست داده است؛ یتیم حقیقی کسی است که از امامش منقطع شده است.
پرسیدم:
انقطاع یعنی چه⁉️
گفت:
یعنی سنگ شیعه بودن را به سینه بزنیم، اما در همه چیز دنبالهرو اماممان نباشیم؛ باب میل خودمان حرف بزنیم، ببینیم، بشنویم، قضاوت کنیم و زندگی کنیم.
#خدایا پدر واقعی ما رابرسان
#آمین_یارب_العالمین
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
💫💫#الهی
💫الهى ناتوانم
و در راهم
و گردنه هاى سخت در پيش است
و رهزنهاى بسيار در كمين
و بار گران بر دوش
يا هادى اهدنا الصراط المستقيم
صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب
عليهم و لا الضالين.
💫 الهى
از روى آفتاب وماه وستارگان شرمنده ام
از انس و جان شرمنده ام
حتى از روى شيطان شرمنده ام
كه همه در كار خود استوارند
و اين سست عهد ناپايدار.
#خدایا
#بظهور الحجه
📚#مناجات_نامه
#العجل_یامولای_یاصاحب_الزمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#یــــوســف_زهـــرا(س)
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش شبانه با حضرت عشق♥️
#خدایا ...
دستان نیازمندمان ،
خالى به سویت بلندشده
آن راپرڪن ،،،
ازنعمت ورحمت ولطفت
دلمان را آرام ڪن
ای آرامش دهنده دل بى قرارها
وسعت رحمتت زیاداست،
ما را زیر سایه خودت قرارده،
و باران رحمتت را بر ما ببار ...
" امين يارب العالمين "
شبتــون بخیــر 🌙✨
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خونم به جوش آمده
اللهم احفظ و اید و انصر قائدنا وسیدنا و مرجعنا و مولانا و مقتدانا ولی الله #امام سید علی خامنه ای
#جانم فدای رهبر
#درکشور عشق مقتدا امام خامنه ای ست
#فرماندهی ما وکل قوا امام خامنه ای ست
#آنروز که عزیز مصر حضرت یوسف بود
#امروز عزیز دل ما امام خامنهای ست
#لبیک یا امام خامنه ای ✊
#خدایا وجود مبارک رهبر عزیزمان را از هر بلایی حفظ بفرما
#آمین یا رب العالمین
🇮🇷#فدائیان سید علی خامنه ای
🇮🇷#حامیان سید علی خامنه ای
🇮🇷#سربازان جان بر کف سید علی خامنه ای
🇮🇷#خط ولایت فقیه
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
#داستان بسیار زیبا
نواختن برای خدا
در زمانهاى قديم، مردی ساز-زن و خوانندهای بود؛ بنام"برديا" که با مهارت تمام، همیشه در مجالس شادی و محافل عروسی مینواخت و وقتی برای رزرو نداشت.
بردیا چون به سن شصت سال رسید، روزی در دربار شاه مینواخت که خودش احساس کرد دستانش دیگر میلرزند و توان ادای نتها را به طور کامل ندارد و صدایش بدتر از دستانش، میلرزید و کم کم صدای ساز و صداى گلویش، ناهنجار میشود.
عذر او را خواستند و گفتند دیگر در مجالس نیاید. بردیا به خانه آمد، همسر و فرزندانش از این که دیگر نمیتوانست کار کند و برایژشان خرجی بیاورد، بسیار آشفته شدند.
بردیا سازش را که همدم لحظههای تنهاییش بود، برداشت و به کنار قبرستان شهر آمد. در دل شب، در پشت دیوار مخروبه قبرستان نشست و سازش را به دستان لرزانش گرفت و در حالی که در کل عمرش آهنگ غمی ننواخته بود، سازش را برای اولین بار، بر نت غم کوک کرد و این بار برای خدایش در تاریکی شب، فقط نواخت.
بردیا مینواخت و خدا خدا میگفت و گریه میکرد و بر گذر عمرش و بر بیوفایی دنیا اشک میریخت و از خدا طلب مرگ میکرد.
در دل شب، به ناگاه دست گرمی را بر شانههای خود حس کرد، سر برداشت تا ببیند کیست. شیخ سعید ابو الخیر را دید، در حالی که کیسهای پر از زر، در دستان شیخ بود. شیخ گفت: این کیسه زر را بگیر و ببر در بازار شهر، دکّانی بخر و کارى را شروع کن.
بردیا شوکه شد و گریه کرد و پرسید: ای شیخ! آیا صدای ناله من تا شهر میرسید که تو خود را به من رساندی؟ شیخ گفت هرگز؛ بلکه صدای ناله مخلوق را قبل از این که کسی بشنود، خالقش میشنود و خالقت مرا که در خواب بودم، بیدار کرد و امر فرمود کیسه زری برای تو در پشت قبرستان شهر بیاورم که مخلوقی مرا میخواند، برو و خواسته او را اجابت کن.
بردیا صورت در خاک مالید و گفت: خدایا عمری در جوانی و در شادابیام با دستان توانا سازهایی زدم براى مردم این شهر، اما چون دستانم لرزید، مرا از خود راندند و فقط یک بار برای تو زدم و خواندم؛ اما تو با دستان لرزان و صدای ناهنجار من، مرا خریدی و رهایم نکردی و مشتری صدای ناهنجار ساز و گلویم شدی و بالاترین دستمزد را پرداختی. تو تنها پشتیبان ما در این روزگار غریب و بیوفا هستی. به رحمت و بزرگیت سوگندت میدهیم که ما را هیچ وقت تنها نگذار و زیر بار منت ناکسان قرار نده.
#خدایا❣
#توبه
✔️ جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
https://splus.ir/basiratezohor