🔴وقتی مدرس پای منبر امام می نشیند!
_ [رضاخان] این غول بیشاخ و دم که معلوم نیست از کدام جهنمی ظهور کرده و چطور او را یافتهاند و چطور او را- از دربانی سفارت آلمان - به اینجا رساندهاند، تمام وجودش خودخواهی و زورپرستی و میل به استبداد و اطاعت از انگلیسیهاست... شما، حرفی داری فرزندم؟
_ از کجا دانستید که حرفی دارم حاج آقا؟
_ از نگاهتان. در نگاهتان اعتراضی هست.
_ میگویم: شما به تنومندی رضاخان اعتراض دارید یا به بیگانه پرستیاش؟
_ منظورت چیست فرزندم؟
_ زمانی که ضمن بحث، میفرمایید «این غول بیشاخ و دم» انسان یاد لاغری بیش از اندازه شما در برابر غول اندامی رضاخان میافتد و این طور تصور میکند که مشکل شما با رضاخان، مشکل شکل و شمایل و تنومندی اوست- نه اینکه او را آوردهاند- بی هیچ پیشینه در علم سیاست و دین، و جاهل است و مستبد و به دلیل همین جهل هم او را نگه داشتهاند نه هیکل.
مدرس، سکوت کرد.
طلاب جوان، به حاج آقا روحالله، بد نگاه کردند...
سکوت، به درازا کشید.
ملا روحالله دانست که ضربهاش ساده اما سنگین بوده است.
_ عذر میخواهم حاج آقا! قصد آزارتان را نداشتم؛... شما، وقتی در حضور جمع، به مسامحه، به تنومندی یک نظامی بد کار اشاره میکنید، به بخشی از موجودیت آن نظامی اشاره میفرمایید که پدید آمدنش در ید اختیار آن نظامی نبوده است، و ارادهی الهی و تنومندی پدر و مادر روستایی - احتمالا - در آن نقش داشته است. در این حال، شما را به بیعدالتی متهم خواهند کرد، و اعتبار کلام عظیمتان را در باب خطر خوف آور استبداد، درک نخواهند کرد، و همه جا خواهند گفت که آقای مدرس، مرد خوب و شوخ طبع و طنازی است که سخنان نمکین بسیار میگوید اما مسائل جدی قابل تأمل، چندان که باید، در چنته ندارد، و دشمنان و شما و ملت و دین بهانه خواهند یافت و با آن بهانه، نه فقط شما را بلکه ما را که شما پرچمدارمان هستید، خواهند کوبید و له خواهند کرد.
باز، سلطه خاموشی.
طلاب سر به زیر افکنده بودند. صدایشان از دهان این طلبه بیپروای خوش بیان بیرون آمده بود- بیکم و کاست.
مدرس تأثر را پس نشاند.
_ شما، به دقت و مؤثر سخن میگویید حاج آقای جوان!... مانعی ندارد که اسم شریفتان را بپرسم؟
_ بنده روحالله موسوی خمینی هستم. از قم به تهران میآیم- البته به ندرت.
🔺 آنچه در بالا خواندید، برشی از کتاب "سه دیدار" مرحوم نادر ابراهیمی است. کتابی که نه یک بار بلکه بارها می توان آن را خواند و لذت برد. روایت داستانیِ نغز و پرمغز از زندگانی #امام_خمینی (ره) که خواندنش برای همهی آزادیخواهان و عدالتطلبان بخصوص نمایندگان مجلس شورای اسلامی واجب است.
✍ #زهرا_محسنی_فر
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
«هرچه ولی گفت
آنها چیز دیگری گفتند»
🔻گفت به مذاکره خوشبین نیستم، گفتند باید واقعبین بود. گفت کشور را معطل مذاکره نکنید، گفتند در انزوا نمیتوان به توسعه رسید. گفت زیر دستکش مخملی دست چدنی دارند، گفتند اوباما انسان مؤدبی است. گفت باید قوی شویم و این زبانی است که دنیا میفهمد، گفتند ما خودمان زبان دنیا را بلدیم. گفت به ظرفیتهای داخلی توجه کنید، گفتند خزانه خالی است. گفت اقتصاد مقاومتی تنها راه نجات ماست، گفتند توانمندی ما در حد آفتابه و آبگوشت بزپاش است!
🔸گفت، گامها را متوازن تعریف کنید و تا آنها اقدام جدید نکردهاند، تعهدات را ادامه ندهید، گفتند نمیشود! گفت خرِشان که از پل بگذرد، به ریشِتان میخندند، گفتند امضای کری تضمین است. گفت قدم زدن با شیطان کار اشتباهی بود، گفتند برای تضمین منافع ملت با هر کسی مذاکره میکنیم. گفت خطوط قرمز را رعایت کنید، گفتند مسئولیت مذاکره با ماست.
🔸گفت اگر برجام را پاره کنند ما آتش میزنیم، گفتند مگر معاهدات بینالمللی جای منقلبازی است؟! گفت به اروپا دل نبندید که سگ زرد برادر شغال است، گفتند با اروپا آمریکا را منزوی میکنیم!
گفت اینستکس بهانه است و آبی از آن گرم نمیشود، گفتند با fatf بهانه را از آنها میگیریم.
🔺گفتنیها را گفت و نشنیدند و سرشان که به سنگ خورد، گفتند #برجام تصمیم نظام بوده و بدون اذن او هیچ اقدامی انجام ندادهایم! امروز ما ماندهایم و #قطعنامه هایی که در حال بازگشتند و چرخ اقتصاد و چرخ سانتریفیوژها که هر دو با هم هوا رفتهاند.
#قطعنامه_ضد_ایرانی
✍️ #زهرا_محسنی_فر
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
دیپلمات بود اما با لاتهای پشت میز، مذاکره نکرد. کیش و مات نشد چون مات و مبهوت کدخدا نبود. مچ تولههای شیطان را قبل از بزم دیپلماسی، در رزم حماسی خواباند اما با شیطان دست نداد. معمای جنگ را حاج احمدها حل کردند اما اهل مذاکره در حل معمای شهادت حاج احمدها درماندند.
لباس فرماندهی را با کُت دیپلماتی عوض کرد تا انقلاب را صادر کند نه اینکه با یقهدیپلماتی دنبال صاف کردن مسیر واردات باشد. کسی او را با امیرکبیر و مصدق مقایسه نکرد اما اهل صدق بود و در جهاد اکبر، امیری کبیر.
سلیمانیها و تهرانیمقدمها شاهدند که او مفقودالاثر نیست، چه آنکه آثار وجودیاش امروز مرزهای دفاعی ما را از دشت خرمشهر و مریوان و پاوه تا بلندیهای جولان برده است. وارثان خودخواندهی ارض موعود خواستند سر او را زیر آب کنند اما طراحان خاورمیانهی جدید گواهند که امروز بحر تا نهر قدمگاه سپاهیان اوست.
شهادت برای حاج احمدها دیر و زود دارد و تعیین تکلیف اسارتش برای بعضیها سوخت و سوز. عنوان "شهید" برازندهی اوست اما عنوان "آزاده"، آرزوی ما.
#حاج_احمد_متوسلیان
✍ #زهرا_محسنی_فر
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
تصمیم امیرالمؤمنین (ع) به پذیرش "حکمیت"، تصمیمی مدبرانه بود، اما آنها که حکمیت را به او تحمیل کردند، با مخ در جهنماند.
تصمیم امام حسن (ع) به پذیرش "صلح" معاویه، تصمیمی عاقلانه بود اما آنها که او را مجبور به پذیرش صلح کردند، همنشین دوزخی ابوموسی اشعری شدند.
تصمیم امام رضا (ع) به پذیرش "ولایتعهدی"، تصمیمی دوراندیشانه بود، اما آنها که امام را در جایگاه ولایتعهدی نشاندند، همنشین دوزخی معاویه شدند.
تصمیم امام خمینی بر پذیرش "قطعنامه ۵٩٨" تصمیمی مدبرانه بود اما آنها که جام زهر را به امام خوراندند، بعدها "برجام" را به امام خامنهای تحمیل کردند.
#دفاع_مقدس
✍#زهرا_محسنی_فر
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
🔴آواز دلفینها و دعای گربهسیاه
بهار سال ۱۳۸۷ و در دوران فترت اصلاحطلبان و دوری آنها از قدرت، معصومه علینژاد خبرنگار روزنامهی اعتماد ملی مقالهای مینویسد و در آن سفرهای استانی رییسجمهور وقت را مورد انتقاد قرار میدهد. او حلقهی مردمی را که به استقبال رئیسجمهور میآمدند و در حمایت از او شعار سرمیدادند و نامهها و عریضههایی همراه میآوردند، به دلفینهای گرسنهی پارک آبی تشبیه میکند که حاضرند آوازی هماهنگ اما ناهمگون سر دهند تا مربی آنها لقمهای غذا برای آنها بیندازد. تشویق دولت به استمرار سفرهای استانی از جانب طرفدارانش را شبیه تشویق تماشاگران پارک آبی میداند که از مشاهدهی سمفونی باشکوه گرسنگی دلفینها به وجد میآیند و کف و سوت میزنند. بعدا مهدی کروبی، صاحب امتیاز روزنامهی اعتماد ملی به دلیل انتشار این مقالهی موهن مجبور میشود از مردم ایران عذرخواهی کند.
دنیا میچرخد و میچرخد و معصومه با دلی مملو از حقد و کینه و عقده نسبت به مردم ایران و جمهوری اسلامی ترک وطن کرده و رسماً اپوزیسیون میشود. در رقابت شدید میان سلطنتطلبها و مجاهدین و براندازان ضد انقلاب و روح الله زم و جمیع اپوزیسیون مفلس برای کسب رضایت آمریکا و سعودی و اسرائیل جهت شل کردن سرکیسه و تخصیص بودجه (بخوانید یک لقمه نان) به فعالیتهای این گروهها، مسیح علینژاد با تمرکز بر اباحهگری و مبارزه با حجاب، کمکم شناخته شده و مورد توجه قرار میگیرد. در میان گلهی گوسفندان، یک بُز اَخفَش سربرمیآورد. با توسعهی شبکههای اجتماعی در دهه ۹۰، مسیح موجسواری خود را ذیل کمپین مجازی «آزادیهای یواشکی» و «چهارشنبههای سفید» ادامه میدهد. او موفق میشود با تعدادی از سیاستمداران غربی مثل پمپئو، بلینکن، زلنسکی و همچنین تَرَکهی پهلوی ارتباط بگیرد و از این طریق پولهای خوبی به جیب بزند.
مسیح که به تازگی از جامعه یهودیان آمریکا کاپ اخلاق گرفته، از وزیر امور خارجه این کشور خواسته که به جمهوری اسلامی (بخوانید مردم ایران) رحم نکند! این خوشرقصی و دم تکان دادن و التماس کردن، ناخودآگاه رفتار آن دلفینهای گرسنه را در ذهن تداعی میکند. #مسیح_علینژاد که از بیماریهای روحی رنج میبرد، برای ارتزاق و بقای خود ناچار است هر روز شعبدهای جدید رو کند و آوازی تازه سر دهد تا مربی تکهای نان جلویش بیندازد. رسم شاه و تلخک همیشه با زمین خوردن دلقک و درآوردن شکلک همراه بوده تا بینوایی به نان و نوایی برسد. مسیح و کمپینها و میتینگهایش را نباید جدی گرفت. به دعای گربهسیاه باران نمیبارد.
✍#زهرا_محسنی_فر
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
این ساچمههای تپانچهی بادی نبود که زبردستانه در وسط سیبل پارالمپیک نشست و ساره را آساره کرد. این سنگی بود که یک زن مسلمان محجبهی قهرمان برای پنجمین بار به ویترین تمدن غرب کوبید و آن را درهم شکست تا تعریف خودش را از زن موفق به رخ جهانیان بکشد. در تمدنی که معنویت، خرافهانگاری میشود و حجاب، جرمانگاری و در فرزندآوری سهلانگاری و در آزادی ولنگاری، این #ساره_جوانمردی است که یکتنه الگوی زن غربی را رمی جمره میکند.
✍#زهرا_محسنی_فر
✔️ جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
https://splus.ir/basiratezohor