هدایت شده از ✅ضرورتِ بصیرت و امر به معروف♥
زِ آن ضربه که فرقت را شکستند،
غرورِ مجتبی را هم شکستند،
ابالفضل و حسین و زینبت را
به دشت کربلا در هم شکستند💔
#store
هدایت شده از ✅ضرورتِ بصیرت و امر به معروف♥
هدایت شده از ✅ضرورتِ بصیرت و امر به معروف♥
هدایت شده از ✅ضرورتِ بصیرت و امر به معروف♥
سر امیرالمومنین با کسی شوخی نداریم که
گذشت اون دوره که علی مظلوم بود
گذشت اون دوره که
توی نماز جمعه علی رو لعن میکردن
و امام حسن مجبور بود ساکت بشینه
حالا اما کسی بخواد جسارت کنه
گردنش رو خورد میکنیم
#شب_قدر😭
هدایت شده از ✅ضرورتِ بصیرت و امر به معروف♥
هدایت شده از شهید محمدحسین حدادیان
°| ﷽ |°
یکم| یک وقتی در تمام زندگی ات می نشینی حساب و کتاب می کنی، زمین و زمان را گره می زنی و به دنبال ردِ آشنایی برای آرامش خودت هستی! وارد درونتان بشوید (روراست با خودتان) می بینید همه چیز دارید و تأمین هستید لکن احساسی درون شما هست (دقیقا درون سینه تان یک دردی به جوش و خروش افتاده است) که درمانش را اینقدر ساده یا بین امور مادی و عالم ماده پیدا نمی کنید! درد مشترکی است در میان همه انسان ها و تفاوت در میزان نیاز آن است!
دوم| یک مادرانه ای خوانده ام عمیقاً من را درگیر شخصیت، زندگی و روزگاری که به سر برده کرد، او هم در یک سنی به سن و سال من شاید، داغ برادری دیده که در #سد_لتیان توربین او و رفیقش را کشیده؛ به صفحه ۵۵کتاب که رسیدم جانم را ذره ذره گذاشتم و بُغضم را بین دستان و آغوش تنگ خودم رها کردم! داغ دیده، همسر شهید بوده و اولادش را نگهبانی و مراقبت می کرده، زمان او را با فرهاد حدادیان هم مسیر می کند. می روند پی زندگی شان با همه سختی ها و مصائب. می خواهند جوانه بزنند، رشد کنند و بالنده شوند... یک معرفتی در این مادرانه او هست که شرح #شهادت پسر وسطی اش آنقدر که باید تو را سیراب نمی کند؛ میخواهی خودش باشد و تو باشی و یک آغوش که این دردِ به استخوان رسیده ات را برای او، پیش او جا بگذاری و بدانی این امانت محفوظ است!
سوم| محمد حسینی که در خیابان گلستان هفتم به دست داعشی های وطنی #دراویش_گنابادی به شهادت رسید، شرح شیطنت ها، مشمول جان گفتن ها، خادم هیئت بودن، نحوه شهادت مظلومانه اش و... را می خوانید. اینها که آرزوی شهادت دارند به نگاه من خودشان را در محضر خدا می بینند چرا که شهادت را به بهای درستی می دهند!
چهارم| مشمول جانت را گذاشتی و رفتی و رفتی... و او زمزمه کرد: مامان جان! برام عزیز بودی اما خدا از تو برام عزیزتره... جوان بودی، رشید بودی، فدای سر علی اکبر ارباب...
#آرام_جان
#شهید_محمدحسین_حدادیان
#بنا_نبود_که_آفت_به_باغ_ما_بزند
#پسر_بزرگ_نکردم_که_دست_و_پا_بزند
هدایت شده از هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
#در_محضر_استاد
⚠️گاهی انسان بیهوده دعوا میکند. این دعواها، سدّ راه خود او است.
⁉️چرا؟
✅چون باید به جایی برسد و نزدیک هم شده، مثلا دو گام مانده تا برسد، این موقع، شیطان به صورت عجیب و در اشکال گوناگونی میآید.
▪️گاهی به بهانه مشکلی که در طرف مقابل هست، که بعضی مواقع واقعاً مشکلی هم در او هست و انسان احساسش میکند، شیطان سخنی را در دهان شخص مقابل قرار میدهد که باعث میشود انسان موضع تندی بگیرد.
❌ این موضعگیری، سبب میشود اوضاع انسان، به طور کلی به هم بریزد.
✔️در چنین شرایطی، انسان بهتر میتواند وجود شیطان را لمس کند.
✖️و شیطان در این موقعیتها عجیب میآید و کاری میکند که حتی گاهی حال خوش سه چهار هفتهای انسان نابود میشود.
❓وقتی بررسی میکند که چرا حال خوشش از دست رفت، میبیند اصلاً نباید چنین دعوایی پیش میآمد.
🔹گاهی نزدیک نماز است، همسرمان حرفی میزند. انسان باید متوجه باشد و حرفی نزند که باعث دعوا شود و از نماز درست و حسابی بیفتد.
❓پس چه کند؟
اگر بتواند در این هنگام با لطافت، به گونهای، بهانهای پیش بیاورد و شوخی و خنده کند تا قضیه فیصله پیدا کند، بهتر از دعوا است و بعدا سر فرصت که هر دو آرام شدند، در این رابطه با هم صحبت کنند.
#استاد_یزدان_پناه
🌐 @beytol_zahra_hasaniye