eitaa logo
✅ضرورتِ بصیرت و امر به معروف♥
122 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
857 ویدیو
59 فایل
ضمن سلام و عرض خیرمقدم🌸🌱 لطفااین کانال را با باز ارسال یا فوروارد ، به دیگران معرفی کنید تا إن شاءالله در إرتقاء کانال ، سهیم و در ثواب ، إن شاءالله شریک باشیم. أجرکم عندلله محفوظ إن شاءالله خیرهاے فراوانی نصیب شما🌷ممنونو متشکر ; التماس دعــــا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 ١ قسمت: گمنامی🌹 ⊰᯽⊱┈┈┅┅🦋┅─┈┈⊰᯽⊱
📚 🍃قبل از اذان صبح برگشت. پيكر شهيد هم روی دوشش بود. خستگی در چهره اش موج می زد. ✨صبح برگه مرخصی را گرفت. بعد با پيكر شهيد حركت كرديم. 🍃 ابراهيم خسته بود و خوشحال. می گفت: يك ماه قبل روی ارتفاعات بازی دراز عمليات داشتيم فقط همين شهيد جا مانده بود حالا بعد از آرامش منطقه، خدا لطف كرد و توانستيم او را بياوريم. ✨خبر خيلی سريع رسيده بود تهران. همه منتظر پيكر شهيد بودند. روز بعد از ميدان خراسان تشييع با شكوهی برگزار شد. 🍃می خواستيم چند روزی تهران بمانيم اما خبر رسيد عمليات ديگری در راه است. قرار شد فردا شب از مسجد حركت كنيم. ✨با ابراهيم و چند نفر از رفقا جلوی مسجد ايستاديم. بعد از اتمام نماز بود مشغول صحبت و خنده بوديم. 🍃پيرمردی جلو آمد. او را می شناختم. پدر شهيد بود. همان كه ابراهيم، پسرش را از بالای ارتفاعات آورده بود. ✨سلام كرديم و جواب داد. همه ساكت بودند. برای جمع جوان ما غريبه می نمود. 🍃انگار می خواست چيزی بگويد لحظاتی بعد سكوتش را شكست و گفت: آقا ابراهيم ممنونم زحمت كشيدی، اما پسرم! ✨پيرمرد مكثی كرد و گفت: پسرم از دست شما ناراحت است!! 🍃لبخند از چهره هميشه خندان ابراهيم رفت. چشمانش گرد شده بود از تعجب، آخر چرا!! ✨بغض گلوی پيرمرد را گرفته بود. چشمانش خيس از اشک شد. صدايش هم لرزان و خسته گفت: ديشب پسرم را در خواب ديدم. 🍃به من گفت: در مدتی كه ما گمنام و بی نشان بر خاک جبهه افتاده بوديم، هر شب مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها به ما سر می زد. اما حالا ديگر چنين خبری نيست! ✨پسرم گفت: «شهدای گمنام مهمانان ويژه حضرت صديقه هستند!» 🍃پيرمرد ديگر ادامه نداد. سكوت جمع ما را گرفته بود. ✨به ابراهيم نگاه كردم. دانه های درشت اشک از گوشه چشمانش غلط می خورد و پايين می آمد. 🍃می توانستم فكرش را بخوانم. گمشده اش را پيدا كرده بود.«گمنامی!» ✨بعد از اين ماجرا نگاه ابراهيم به جنگ و شهدا بسيار تغيير كرد. 🍃می گفت: ديگر شک ندارم، شهدای جنگ ما چيزی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و اميرالمؤمنين علیه السلام كم ندارند. مقام آنها پيش خدا خيلی بالاست. ✨بارها شنيدم كه می گفت: اگر كسی آرزو داشته كه همراه امام حسين علیه السلام در كربلا باشد وقت امتحان فرا رسيده. ابراهيم مطمئن بود كه دفاع مقدس محلی برای رسيدن به مقصود و سعادت و كمال انسانی است. 🍃برای همين هر جا می رفت از شهدا می گفت. از رزمنده ها و بچه های جنگ تعريف می كرد. اخلاق و رفتارش هم روز به روز تغيير می كرد و معنوی تر می شد. ✨در همان مقر اندرزگو معمولاً دو سه ساعت اول شب را می خوابيد و بعد بيرون می رفت! موقع اذان برمی گشت و برای نماز صبح بچه ها را صدا می زد. 🍃با خودم گفتم: ابراهيم مدتی است كه شب ها اينجا نمی ماند!؟ ✨يک شب به دنبال ابراهيم رفتم. ديدم برای خواب به آشــپزخانه مقر سپاه رفت. 🍃فردا از پيرمردی كه داخل آشپزخانه كار می كرد پرس وجوكردم. ✨فهميدم كه بچه های آشپزخانه همگی اهل نمازشب هستند. 🍃ابراهيم برای همين به آنجا می رفت، اما اگر داخل مقر نماز شب می خواند همه می فهمند. ✨اين اواخر حركات و رفتار ابراهيم من را ياد حديث امام علي علیه السلام به نوف بكالی می انداخت كه فرمودند: «شيعه من كسانی هستند كه عابدان در شب و شيران در روز باشند.» ⊰᯽⊱┈┈┅┅🦋┅─┈┈⊰᯽⊱
افتخار تقدیم به تمام ؛ 🌿🌹سفیدپوشانی🌹🌿 که این روزها در مقابل تمام کمبودها و کاستی‌ها صبر پیشه کرده‌اند و بر اساس وظیفه انسانی خود تنها به نجات جان مردم فکر می‌کنند و با وجود مواجه‌شدن با ناملایمات، عرصه خدمت را به جولانگاه تسویه‌حساب تبدیل نکرده‌اند. 🌿🌹از صمیم قلب ممنونیم🌿🌹
عملیات غرورآمیز مرصـــاد در یک نگاه💥 (امروز سالگرد انجام این عملیات می‌باشد)
🔸 از یک طرف حرم‌ها بسته شدند و از طرف دیگر مسجدها تعطیل شدند و ما محروم از آنچه بوی یوسف می‌دهد... 🔹 اما یعقوب هم قبل از وصال یوسف، مدتی از دیدار بنیامین محروم شد 📌 یادمون نره، روایت هم داریم که زمان ظهور مهدی، هنگامیست که حج هم تعطیل شود... 🔆 خدایا ما الان در بدترین دوران جهان هستیم، با اینکه مطمئنیم تطبیق دادن از آسیب های پیرامون مهدویت هست، ولی به شدت دلمان خوش است و قلبمان پر از امید نسبت به این روایاتی که به ما رسیده. دوستان، خدا را چه دیدید؟! شاید خبری است؟!
👟 بند کفش! (گفت و شنود) گفت:‌ رسانه‌ها و مقامات رژیم صهیونیستی بدجوری از احتمال حمله حزب‌الله به وحشت افتاده‌اند؟! گفتم: چرا؟! گفت: در حمله جنگنده‌های اسرائیل به سوریه یکی از فرماندهان حزب‌الله شهید شده و حزب‌الله قبلاً اعلام کرده بود که اگر از آنها کسی شهید شود انتقام سختی خواهد گرفت. گفتم: پس برای همین است که مقامات رژیم‌ صهیونیستی برای میانجیگری دست به دامان روسیه شده‌اند و از سازمان ملل خواسته‌اند به حزب‌الله بگوید که اشتباه شده و دیگر تکرار نمی‌شود! گفت: نه به آن قمپز در کردنشان و نه به این التماس‌کردنشان! گفتم: افسر راهنمایی یک خودرو را متوقف کرد و می‌خواست جریمه کند که راننده دستش را به کمرش زد و گفت؛ می‌دانی من کی هستم؟ افسر گفت؛ هرکسی می‌خواهی باش. و بعد از آنکه او را جریمه کرد پرسید؛ حالا کی هستی؟ و یارو گفت؛ نوکرتم، چاکرتم، بند کفشتم و...!! کیهان http://kayhan.ir/fa/news/194213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. *«بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ*» *─═ह🇮🇷ذڪرروزانہ🇮🇷ह═─ *┄┅••❀ موضوع ❀••┅┄* 💠 *ﻣﮋﺩﻩ ﻭ ﺍﻣﺪﺍﺩ ﺍﻟﻬﻲ، ﺩﺭ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺳﺨﺖ ﺑﻪ ﻳﺎﺭﻱ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ*📋 💠📖💠📖💠📖💠📖💠 *«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»* *فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَن يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمْرِهِمْ هَٰذَا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ* *┄┉┉❈۩(یوسف/١۵) ۩❈┉┉┄* ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻭﻱ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺨﻔﻲ ﮔﺎﻩ ﺁﻥ ﭼﺎﻩ ﻗﺮﺍﺭﺵ ﺩﻫﻨﺪ [ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺍﺟﺮﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ] ﻭ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻟﻬﺎم ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺁﮔﺎﻫﺸﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺳﺎﺧﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻤﻰ ﻓﻬﻤﻨﺪ [ ﻛﻪ ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻥ ﻳﻮﺳﻔﻲ] 📚🌺تفسیرمہر🌺📚 ✍🏻ﻭﺍژﻩ «ﺍَﺟْﻤَﻌُﻮﺍ» ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺟﻤﻊ ﻛﺮﺩﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﺎ، ﺟﻤﻊ ﻛﺮﺩﻥ ﺁﺭﺍ ﻭ ﺍﻓﻜﺎﺭ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ.ﺍﻳﻦ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﻤﻪ ﻱ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﻳﻮﺳﻒ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻥ ﮔﺎﻩ ﭼﺎﻩ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻧﻈﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ. ✍🏻ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﻴﺰ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻱ، ﺑﻪ ﻳﻮﺳﻒ ﻣﮋﺩﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺭﻭﺯﻱ ﺗﻮ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﻣﻲ ﺷﻮﻱ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﺖ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺗﻮ ﻣﻲ ﺁﻳﻨﺪ ﻭ ﺣﺘﻲ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﺷﻨﺎﺳﻨﺪ ﻭ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻲ «ﺑﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻛﻮﭼﻜﺘﺎﻥ، ﻳﻮﺳﻒ، ﭼﻪ ﻛﺮﺩﻳﺪ؟» ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ. ✍🏻ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺍﺯ ﻭﺣﻲ ﺑﻪ ﻳﻮﺳﻒ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ، ﻳﺎ ﻭﺣﻲ ﻧﺒﻮﺕ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻳﺎ ﺍﻟﻬﺎﻣﻲ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﻗﻠﺐ ﻳﻮﺳﻒ، ﺗﺎ ﻧﻮﺭ ﺍﻣﻴﺪ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﻮﺩ. ﭼﺎﻩ ﺷﺪ ﺑﺮ ﻭﻱ ﺑﺪﺍﻥ ﺑﺎﻧﮓ ﺟﻠﻴﻞ ﮔﻠﺸﻦ ﻭ ﺑﺰﻣﻲ ﭼﻮ ﺁﺗﺶ ﺑﺮ ﺧﻠﻴﻞ ﻫﺮ ﺟﻔﺎ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﺶ ﻣﻲ ﺭﺳﻴﺪ ﺍﻭ ﺑﺪﺍﻥ ﻗﻮّﺕ ﺑﻪ ﺷﺎﺩﻱ ﻣﻲ ﻛﺸﻴﺪ (ﻣﻮﻟﻮﻱ) ✍🏻ﺍﺯ ﺗﻌﺒﻴﺮ «ﻳَﺠْﻌَﻠُﻮﻩ» ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﻳﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﺎﻩ ﻧﻴﻔﻜﻨﺪﻧﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺍﻱ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻃﻨﺎﺏ ﺑﻪ ﻗﻌﺮ ﭼﺎﻩ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﺳﻜﻮ ﻣﺎﻧﻨﺪﻱ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ.ﻭ ﺑﺮﺧﻲ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻧﻴﺰ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﺗﺄﻳﻴﺪ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ؛ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﻭ ﻃﺮﺡ ﺍﻭﻟﻴﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ، ﺍﻓﻜﻨﺪﻥ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ، ﻭﻟﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﺻﺤﻨﻪ، ﻣﺤﺒﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭﻱ ﻣﺎﻧﻊ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺎﺭﻱ ﺷﺪ *┄┅••❀ حدیث روز ❀••┅┄* 💎 *امام صادق عليه السلام* اِنَّ الْمُؤْمِنَ وَلىُّ اللّه ِ يُعينُهُ وَ يَصْنَعُ لَهُ وَ لا يَقولُ عَلَيْهِ اِلاَّ الْحَقَّ وَ لايَخافُ غَيْرَهُ؛ 🍃🌸🍃 مؤمن دوست خداست، ياريش مى رساند و براى او كار مى كند و درباره او جز حقنمى گويد و از غير او نمى ترسد. 📚✍🏻كافى، ج 2، ص 171، ح 5 ✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 ✋🏻 *هرروزبه رسم ادب* 🤚🏻 *اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائڪَ عَلَیْڪَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِڪُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعلے اولاد الحسين وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ* 🌘🌗🌖🌕🌔🌓🌒 🗓امروز:دوشنبہ 🗓٠٦/مردادماه/١٣٩٩/٠۵ 🗓٠٦/ذی الحجہ/١٤٤١/١٢ 2020/07/Jul/27🗓 💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫 🌹👈ذڪــــــــــرروز *یا قاضِیَ الْحاجات*«💯مرتبه» ای برآورنده ی حاجت ها 💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫 *اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ* 💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫
|° 🌙🌱🕌 °| سـلام می دهد از صبح نوڪری گمراه ســلام مرد ترین مرد عشق !♥️🍃🕊 💚 ❤️🍃 🙏😍🌹
❣️ خبر رسیده که وقتی رسید می‌شِکُفد گل از گل همــه‌ی خـارهای گلدان‌ها ••●❥🍃🌸🍃❥●•• 【 اَلْسَّلامُ عَلی رَبیع الَانام ْ و نَضْرةِ الاَیّامْ】 『سـلام بــر تـ ❥ ـو... ای بہار انسانہا و خرمی روزگاران』 سلام آقاجانم🙏😍🌹❤️ ⊰᯽⊱┈┈┅┅🦋┅─┈┈⊰᯽⊱
. . 🌹🍃 قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﺑﮕﻮ : ﺍﻱ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﻦ ﻛﻪ [ ﺑﺎ ﺍﺭﺗﻜﺎﺏ ﮔﻨﺎﻩ ] ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺯﻳﺎﺩﻩ ﺭﻭﻱ ﻛﺮﺩﻳﺪ ! ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻧﻮﻣﻴﺪ ﻧﺸﻮﻳﺪ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺁﻣﺮﺯﺩ ; ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ ; [ زمر ، آیه ۵۳ ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸این ویدیو، دلم رو زیر و رو کرد.🌸 ▪️دلیل گریهٔ و دلتنگی‌های مداوم‌شون در غم از دست دادنِ رو از زبان خود سردار بشنوید. 💔...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+خدایـااا اگـرتـ‌و بـ‌هترین‌ربـّے ومـَن‌بدتریـن‌بنـده... پس ارحم‌عبدک‌الضعیف :) ⊰᯽⊱┈┈┅┅🦋┅─┈┈⊰᯽⊱
✨🌱 آنچه‌از‌همه‌فراتر‌میرود‌؛انسانیت‌توست...! و‌انسان‌اگر‌انسان‌باشد؛ ندای‌"هَل‌مِن‌ناصِر"‌سیدالشهدا‌را از‌باطن‌خود‌،خواهد‌شنید...! :)🌱 ⊰᯽⊱┈┈┅┅🦋┅─┈┈⊰᯽⊱
♥️🌿|•° [ اللّـہُــمَ غَیر سُوءَ حالِنا بِحُسنِ حالِڪَ ]🌙🌿 خدای‌جان...! :) میشه حالِ بد ما رو، بہ حالِ خوب خودتـ تغییر بدی...! ⊰᯽⊱┈┈┅┅🦋┅─┈┈⊰᯽⊱
رسول اکرم(ص) فرمودند: اگر مردمان بر ولایت علی (ع) جمع می شدند خدا جهنم را خلق نمی فرمود. عین الحیوة صفحه 107 😍
. 🌻|| : رفٺه واسہ‌مادرش‌قرص‌خریده‌و‌با صدای بلندمیگه: نخوردی هنوز؟! اگہ‌نخوری بدترمیشۍ! صداٺ‌رو‌بیار‌پایین‌این چہ‌محبٺ‌کردنیه؟!🙂
. . از يك عالم سنّي در مورد امام علي(ع) سوال كردند: "ما تقول في عليّ؟" (در مورد علي چه ميگويي؟) پاسخ بسيار لطيفي داد، گفت: " چه بگويم درباره ي كسي كه دشمنانش از روي حسد و بغض و دوستانش به سبب ترس وتقيّه ازدشمنان ، فضائلش را كتمان كردند ، اما از بين اين دو كتمان آنقدر فضيلت خارج شده است كه مشرق و مغرب عالم را پر كرده است!" الله اكبر از اين عظمت!😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
....: و این تلخ ترین خبر تاریخ پس از شهادت حاج قاسم استـ اربعین ۹۹ لغو شد؟تصورش هم سخته😭...اللهم عجل لولیک الفرج
امام جعفرصادق (علیه‌السلام) : هُوَ المُفرِّجُ الكُرَبِ عَن شیعَتِه بَعد ضَنكٍ شَدیدٍ وَ بَلاءٍ طَویل *تنها او (مهدی(علیه‌السلام)) است که پس از دوران‌های طولانی بلاخیز و تنگناهای طاقت‌فرسا، غم‌ها و گرفتاری‌ها را از دل شیعیانش برطرف می‌نماید.* 📚الزام الناصب،ص ۱۳۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ آسان نمی توان رفت.. از خوان رحمت تو بگذار تا بمانم.... در زیر گرد پایی امید ناامیدان...، مهدی سرت سلامت سنگ است قلب بی تو...، ننگ است بی وفایی 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
گدای‌مجتبیٰ ام‌ 💚 آࢪامش‌دو‌گیتی‌تفسیࢪ این‌دو‌حࢪف‌است بࢪ مجتبی‌گــــــدایی،بࢪفاطـــــمہ ڪنیزی ❤️😍🌹
🤩🤍 اعضآے عزیز لطفاً همهـ اینـ عڪسـ رو از امروز تآ عید بزرگـ غدیر خمـ،😍💚 رو پروفآیلشونـ بزآرنـ و بهـ جمعـ امیرالمؤمنینے هآ بپیوندند.🤩💚🍃 🖼 بآ تغییر عکسـ پروفآیلـ هآیـ خود به عکسـ فوقـ، پیآمـ رسآنـ غدیر، در فضآهآیـ مجآزیـ بآشید.💚🖇 ــــــــ💚🕊ــــــــ بچهـ شیعهـ هآ؟! انقـدر دآریمـ وآسهـ محرمـ و صفـر آهـ و نآلهـ مے ڪنیمـ، حوآسمونـ بهـ عید غـدیــر همـ هستـ؟!😌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 ١ قسمت: فقط برای خدا🌹 ⊰᯽⊱┈┈┅┅🦋┅─┈┈⊰᯽⊱
📚 🍃رفته بودم ديدن دوستم. او در عملياتی در منطقه غرب مجروح شد. پای او شديدا آسيب ديده بود. ✨به محض اينكه مرا ديد خوشحال شد و خيلی از من تشكر كرد. اما علت تشكر كردن او را نمی فهميدم! 🍃دوستم گفت: سيد جون، خيلی زحمت كشيدی اگه تو مرا عقب نمی آوردی حتما اسير می شدم! ✨گفتم: معلوم هست چی ميگی!؟ من زودتر از بقيه با خودرو مهمات آمدم عقب و به مرخصی رفتم. 🍃دوستم با تعجب گفت: نه بابا، خودت بودی كمكم كردی و زخم پای مرا هم بستی! ✨اما من هر چه می گفتم: اين كار را نكرده ام بی فايده بود. مدتی گذشت. دوباره به حرف های دوستم فكر كردم. 🍃يکدفعه چيزی به ذهنم رسيد. رفتم سراغ ابراهيم! او هم در اين عمليات حضور داشت و به مرخصی آمد. ✨با ابراهيم به خانه دوستم رفتيم. به او گفتم: كسی را كه بايد از او تشكر كنی، آقا ابراهيم است نه من! چون من اصلا آدمی نبودم که بتوانم کسی را هشت کيلومتر آن هم در کوه با خودم عقب بياورم. برای همين فهميدم بايد کار چه کسی باشد! يک آدم کم حرف، كه هم هيکل من باشد و قدرت بدنی بالائی داشته باشد. من را هم بشناسد. فهميدم کار خودش است! اما ابراهيم چيزی نمی گفت. 🍃گفتم: آقا ابرام به جَدم اگه حرف نزنی از دستت ناراحت میشم. اما ابراهيم از كار من خيلی عصبانی شده بود. گفت: سيد چی بگم؟! ✨بعد مكثی كرد و با آرامش ادامه داد: من دست خالی می آمدم عقب. ايشان در گوشه ای افتاده بود. پشت سر من هم کسی نبود. من تقريبا آخرين نفر بودم. در آن تاريکی خونريزی پايش را با بند پوتين بستم و حركت كرديم. در راه به من می گفت سيد، من هم فهميدم که بايد از رفقای شما باشد. برای همين چيزی نگفتم. تا رسيديم به بچه های امدادگر. 🍃بعد از آن ابراهيم از دست من خيلی عصبانی شد. چند روزی با من حرف نمی زد! ✨علتش را می دانستم. او هميشه می گفت كاری كه برای خداست گفتن ندارد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍃به همراه گروه شناسائی وارد مواضع دشمن شديم. مشغول شناسائی بوديم که ناگهان متوجه حضور يک گله گوسفند شديم. ✨چوپان گله جلو آمد و سلام کرد. بعد پرسيد: شما سربازهای خمينی هستيد!؟ 🍃ابراهيم جلو آمد و گفت: ما بنده های خدا هستيم. بعد پرسيد: پيرمرد توی اين دشت و کوه چه می کنی؟!گفت: زندگی می کنم. ✨دوباره پرسيد: پيرمرد مشکلي نداری؟! پيرمرد لبخندی زد و گفت: اگر مشکل نداشتم که از اينجا می رفتم. 🍃ابراهيم به سراغ وسايل تداركات رفت. يک جعبه خرما و تعدادی نان و کمی هم از آذوقه گروه را به پيرمرد داد و گفت: اينها هديه امام خمينی(ره) برای شماست. ✨پيرمرد خيلی خوشحال شد. دعا کرد و بعد هم از آنجا دور شديم. 🍃بعضی از بچه ها به ابراهيم اعتراض کردند؛ ما يک هفته بايد در اين منطقه باشيم. تو بيشتر آذوقه ما را به اين پيرمرد دادی! ✨ابراهيم گفت: اولاً معلوم نيست کار ما چند روز طول بکشد. در ثانی مطمئن باشيد اين پيرمرد ديگر با ما دشمنی نمی کند. شما شک نكنيد، كار برای رضای خدا هميشه جواب می دهد. 🍃در آن شناسائی با وجود کم شدن آذوقه، کار ما خيلی سريع انجام شد. حتی آذوقه اضافه هم آورديم. ⊰᯽⊱┈┈┅┅🦋┅─┈┈⊰᯽