بسم الله
مثل آنها نیستیم
پایم را که در مجلس می گذارم، یک عالم بیمادر، میبینم که سر بر دیوار گذاشته اند و زار میزنند. حق دارند. داغ مادر، مثل شعلههای آتش سوزاننده است، مثل سوختگی درجه سه، کاریش هم نمیشود کرد. آخر یک روز خیلی تلخ از راه میرسد وفرشتهی مهربانی زندگیت را لای خروارها خاک می گذاری وهرقدر هم نخواهی که بروی، به زور می برندت. فقط خدا کند لااقل جوان نباشد، بین در و دیوار نباشد، باردار نباشد...
دیر وزود دارد، اما... مگر اینکه خیلی خوشبخت باشی و مادرت در داغت عزاداری کند.
وارد مجلس که شدم، هرکس درحال خودش بود، عاقبت یک دیوار برای خودم پیدا کردم. سرم را روی شانههای مشکی پوشش گذاشتم و تمام دلتنگیام را گریه کردم و باریدم.
روضه که تمام شد، بی مادرها، لبخند میزدند، من نه البته. از داغ مادر آنها ۱۴۰۰سال گذشته بود و از داغ مادرمن، هنوز سه ماه.
ما مثل غربیها نیستیم که عاطفه را قربانی زندگی ماشینی کنیم، مادرانگی را باعروسکهای پلاستیکی لطیف، به قهقرا ببریم و برای تنهاییهایمان، روانشناس قرض کنیم یا مادر ساعتی کرایه کنیم تا فقط بنشیند پیشمان و گاهی بهمان حق بدهد یا دستی به نوازش، روی سرمان بکشد.
ما دین و فرهنگمان پر ازعشق و عاطفه است. به ما یاد دادهاند اشک بباریم. به ما آموختهاند پای روضه جان بگیریم، به ما آموختهاند بیآنکه ناامید شویم یا افسرده، دست در دست حسین فاطمه، یا روضهی مادر، با غم زمینی خودمان تا بام آسمان پر بکشیم.
به ما آموختهاند ازغم، چارهای نیست، پس باید تخلیهی انرژی منفی را همراه با حزن اهل بیت کرد تا غصههای زمینی روح افلاکیمان را خاکی نکند.
به ما آموختهاند مجلس عزا بگیریم. برای عزیزانمان، اشک بباریم. بقیه به تعزیت بیایند، فقط ناامید و افسرده نباشیم...
پـ. ن. بمیرم برای دخترک چهارسالهای که کسی نبود درآغوشش بگیرد تا بیصدا گریه کند درتشییع مادر.
#فاطمیه
#سبک_زندگی
#مادرانگی
@zedbanoo
💥 بصیر 💥
♻️ @basire_basir ♻️