21.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی
💠 وقتی نفسهایمان به شماره افتاد ...
▫️ محسن: غروب شده،به بچه ها بگو خَرج موشکها رو بذارن تو قایقا،باید برید خط
▫️احمد: نقشه که تغییری نکرده؟ ما بریم سمت دِژ شرقی دِجله دیگه؟
▫️محسن: آره،احمد هر جور شده منهدمش کنین،این دژ بشکنه کل یگانهای رزمیشون میره زیر آب (هورالعظیم)،توان پاتک کردن براشون باقی نمیمونه
نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی
#داستان_صوتی
#بحار۶۸
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi